همچنین تاکید بر منجی آخرالزمان در همه ادیان ابراهیمی و اغلب آیینهایی که توسط انسان بوجود آمده است، نشان از وجود حتمی منجی دارد، اما اعتقاد به منجی ـ امام زمان (عج) ـ در مکتب تشیع اهمیت بالاتری دارد. علمای شیعه با تالیف کتابهای متعدد تا اندازه خود حق مطلب را ادا کردهاند، اما بزگان حوزه فرهنگ چه در حوزه مدیریتی چه اجرایی و چه هنرمندان، قدمی در این خصوص برنداشتهاند.
در ایران به عنوان مهمترین پایگاه مکتب تشیع در جهان، برای طرح مساله مهدویت در حوزه فرهنگ، هنوز یک فیلم سینمایی یا سریالی تلویوزیونی تولید نشده است، مثلا تا قبل از ولادت پیامبر (ص) یهودیان قصد داشتند به هر ترفندی خاتم پیامبران را به نفع خود مصادره کنند. آنها سعی میکردند به هر صورتی که هست حضرت عبدالله (ع) را به عقد دختری یهودی درآورند تا از این طریق پیامبر خاتم در میان قوم یهود متولد شود؛ همچنان که قرنها تلاش کردند تا اثبات کنند پیامبر آخرالزمان از نسل اسحاق نبی (ع) است نه حضرت اسماعیل (ع).
این تلاشها البته به جایی نرسید، اما یهودیان دست از تلاش برنداشتند و این برنامهریزیها با شکلگیری رسانهها به خصوص در حیطه سینما شکل جهانیتر و بهروزتری به خود گرفت. تا جایی که رشد تولید آثار سینمایی در غرب که اغلب توسط یهودیان صهیونیست و فراماسونیست عرضه شود، سیر صعودی دارد.
اگر یهودیان نژادپرست طی قرنها نتوانستند پیامبر (ص) و امام زمان (عج) را مصادره کنند در تحریف و تعریف منجی آخرالزمان آنقدر موفق بودهاند که نوع نگرش برخی شیعیان به مهدویت را دچار استحاله کنند. فراوانی مدعیان دروغین مهدویت و حمایت دستگاهها، نهادها و گروههای صهیونیستی از آنها شاهد همین مدعا است.
یهودیان به اتکای ابزار قدرتمند سینما نه تنها در جهت مخدوش کردن چهره مهدویت حرکت میکنند بلکه به ترویج ادیان نوظهور کفرآمیزی نیز میپردازند که نوع پوشش و آرایش جوانان و نوجوانان نشان از تاثیر پذیری آنها از نمادهای آیینهای التقاطی دارد.
سینمای ایران در این میان مشی بیخبری در پیش گرفته است. سینمای ایران بخصوص بعد از انقلاب حتی یک تله فیلم درباره مهدویت ندارد. تنها دو فیلم «قدمگاه» و «شاهزاده روم» درباره امام زمان (عج) دارد. اولی فیلمی است که بیشتر حدیث نفس فیلمساز است و دومی انیمیشنی با داستانی نه چندان عمیق درباره مادر امام زمان (عج). هر چند «شاهزاده روم» اثر قابل احترامی است اما به گفته کارگردان اثر هنگام نگارش، درگیر مسائل سیاسی و برخی ملاحظات مذهبی بوده است.
در اینجا قصد نقد و بررسی این آثار را نداریم چرا که همین دو فیلم را باید آزمون و خطای سینمای ایران در موضوع مهدویت دانست. تعدد آثار دراین حوزه مثل دفاع مقدس نیست که بتوانیم ادعا کنیم به زبان مختص به خود رسیدهایم. در سینمای دفاع مقدس این ادعا را داریم که در این ژانر به زبان انحصاری خود رسیدهایم، اما در سینمای مهدویت هیچ اثری وجود ندارد تا دو فیلم یاد شده را قضاوت کنیم.
اگر سینمای ایران که باید ریشه در زمین انقلاب داشته باشد، از مهمترین باور انقلاب یعنی مهدویت بیبهره بماند، عملا سینمایی خنثی و مصرفی را رقم زده است. این سینما فقط در مورد سلیقه آنی مخاطبان خود مورد مصرف دارد. معلوم نیست مخاطبانی که اغلب شیعه هستند و حتما در مورد امام زمان (عج) سوالاتی در ذهن دارند کجا باید پاسخ بگیرند. اگر جوان امروز به هر ادعای کاذبی لبیک میگوید و جذب آنها میشود چندان گناهی دارد چرا که جامعه فرهنگی او را از وجود راهزنان اعتقادی باخبر نکرده است.
بدون تعارف این جای شرمندگی و سرشکستگی برای سینمای ایران است که هنوز برای مخاطب نوجوی خود درباره مهدویت، اثر تولید نکرده است. سینمای ما با داشتن منابع متعدد و موثق، درباره مهدویت فقیر است و هالیوود به اتکای دروغپردازیهای خود صدها فیلم درخصوص مخدوش کردن وجهه و جایگاه امام زمان (عج) تولید کرده و میکند.
قدم گذاشتن در این راه چندان سخت نیست وقتی با موضوعات متعددی در این حوزه مواجه هستیم. در بحث منابع نیز به شدت غنی هستیم. همچنین در خصوص معرفی منجیهای دروغین که اغلب از چهرههای معاند نظام هستند، قدمی برداشته نشده تا جوان امروز نسبت به آنها واکسینه شود.
تا وقتی سینمای ایران دلخوش راه رفتن روی فرش قرمز و ایستادن بر صحنه جشنوارهای ریز و درشت آن طرف مرزها است همچنان سینمای مهدویت اسیر تئوریها خواهد ماند. البته واضح است که سینمای مهدویت با تعریف شیعه انقلابی در جشنوارههای جهانی دیده نخواهد شد. آیا همین بهانه کافی است تا با دستآویز قرار دادن آن سراغ سینمای مهدویت نرویم؟ عصر غیبت مهدویت در سینمای ایران به این زودیها به ظهور بر پرده سینما نخواهد رسید تا وقتی که نگاه اصحاب هنر و فرهنگ به جشنوارههای خارجی باشد.
انتهای پیام/ 161