به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاع پرس، شرایط حساسی بود؛ جنگ به شدت در مرزهای غربی و جنوبی کشور ادامه
داشت. بخشهایی از خاک ایران به اشغال نیروهای بعثی عراق درآمده بود.
نیروهای ارتش هنوز ثبات لازم را برای دفاع پیدا نکرده بودند؛ نیروهای سپاه
هم آمادگی نظامی لازم و تجهیزات جنگی مورد نیاز را در اختیار نداشتند. «سیدابوالحسن بنیصدر»، بهعنوان نخستین رئیس جمهور ایران که امام
خمینی (ره)، فرماندهی کل قوا را هم به وی تفویض کرده بودند، اعتقادی به
استفاده از نیروهای مردمی در جبهههای جنگ نداشت. با این حال، سیاستِ «دادن
زمین و گرفتن زمانِ» او هم، دردی را دوا نکرد.
عملیاتهایی که توسط رزمندگان انجام میگرفت، یکی پس از دیگری با شکست رو بهرو میشد. پس از شکست عملیات «نصر»، در منطقه هویزه، که به شهادت تعداد زیادی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) منجر شد، عملیات «توکل» هم نتیجهای درپی نداشت و فقط روحیه نیروهای خودی را بیش از پیش، تضعیف کرد. به نظر میرسید که فرماندهی کل قوا، در چنین شرایطی باید به فکر بیرون راندن دشمن و حفظ تمامیت ارضی کشور باشد، اما «بنیصدر» خود را درگیر بازی خطرناکی کرده بود.
«بنیصدر» در ابتدای فعالیتهای سیاسی خود، چندان موافق مرام و مشی سازمان منافقین نبود. او که خود را در عرصه اقتصاد و سیاست، صاحب نظر میدانست، اغلب دیدگاههای سیاسی منافقین را رد میکرد و به نحوه تعامل آنها با انقلاب معترض بود.
با این حال، در جریان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، در نگاه و رویکرد «بنیصدر» نسبت به سازمان منافقین، چرخشی تأملبرانگیز به وجود آمد.
او در یکی از میتینگهای انتخاباتی خود، به تمجید از «مسعود رجوی»، سرکرده منافقین پرداخت و از او، که به دلیل رأی ندادن به قانون اساسی جمهوری اسلامی، در جریان نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری، رد صلاحیت شده بود، بهعنوان تنها فردی یاد کرد که پس از خودش، دارای جایگاه مردمی است. «بنیصدر» در این میتینگ به تمجید از هواداران «رجوی» نیز پرداخت.
همکاری با منافقین گسترش می یابد
با پیروزی «بنیصدر» در انتخابات ریاست جمهوری، وی اقدام به تأسیس دفتری به نام «همکاریهای مردم و ریاست جمهوری» کرد.
افرادی که در این دفتر فعالیت میکردند، عمدتاً از اعضای گروهکهای معاند با انقلاب اسلامی، از جمله پیکار، فدائیان خلق و منافقین بودند. این دفتر پس از مدتی به منبع اطلاعاتی «بنیصدر» تبدیل شد.
همین ارتباط تنگاتنگ بود که باعث نزدیکی بیش از پیش او به منافقین شد و غائله 14 اسفند سال 1359، برمبنای اطلاعاتی شکل گرفت که از طریق اعضای منافقین در اختیار رئیس جمهور قرار داده شده بود. بعدها، کمیتهای سه نفره که نماینده بنیصدر نیز در آن عضویت داشت، وی را مسئول اصلی بروز غائله 14 اسفند معرفی کرد.
رأی به عدم کفایت سیاسی بنیصدر
تداوم بحران به وجود آمده، اصلاً به صلاح کشور نبود. طی چند ماه بعد تلاشهای زیادی برای آرام کردن اوضاع از طرف نیروهای دلسوز انقلاب صورت گرفت، اما بنیصدر بی توجه به شرایط کشور و برمبنای اطلاعاتی که منافقین در اختیار او قرار میدادند، بر آتش اختلاف میدمید و شرایط را بغرنجتر میکرد.
در روز بیستم خردادماه 1360، امام خمینی (ره)، بنیصدر را از فرماندهی کل قوا عزل کردند. بیشتر نمایندگان مجلس هم به این نتیجه رسیده بودند که وی کفایت سیاسی لازم را برای تصدی پست ریاست جمهوری ندارد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در کتاب «عبور از بحران»، ضمن بیان خاطرات روز 23 خردادماه سال 1360، مینویسد: «برای این که در رابطه با آقای بنیصدر، در مسئله ریاست جمهوری و طرح عدم کفایت سیاسی، نظر امام را بدانم، اول وقت به منزل ایشان رفتم، امام هم مثل من نظرشان این بود که ترجیح دارد، آقای بنیصدر تابع قانون شود و رئیس جمهور بماند، اما به ظن قوی، ایشان تسلیم قانون نخواهد شد؛ لذا ما باید اتمام حجت کنیم، حتی ایشان را دعوت به مذاکره کنیم، اگر تسلیم نشد، چارهای نیست، باید به قانون عمل کرد.»
وز 27 خردادماه، قانون «آییننامه بررسی عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور» به تصویب رسید.
روز قبل از آن نیز، دو فوریت طرح قانونی «عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور» به تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسیده بود؛ «ماده واحده: مجلس شورای اسلامی رأی به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور می دهد. رهبر طبق اصل 110، فرمان مقتضی را صادر خواهند فرمود.»
اختفای بنیصدر و شورشی که شکست خورد
بنیصدر و منافقین میدانستند که طرح ارائه شده در مجلس، قطعاً به تصویب خواهد رسید. بنی صدر پیش از بررسی طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور، مخفی شد. محل اختفای او، ابتدا منزل یکی از دوستان قدیمیاش و سپس تعدادی از خانههای تیمی منافقین بود. روز 30 خردادماه، زمانی که نمایندگان مجلس بررسی طرح عدم کفایت سیاسی او را آغاز کرده بودند، منافقین اعضا و هواداران خود را به خیابان آوردند و علیه جمهوری اسلامی دست به شورش زدند. آنها در مسیر حرکت خود، خودروها را به آتش میکشیدند و اموال عمومی را تخریب میکردند.
منافقین بعدها مدعی شدند که 500 هزار نفر از هوادارانشان در این شورش خیابانی شرکت کردهاند، اما خبرگزاری «رویترز» در گزارش خود اعلام کرد: «حدود 3 هزار نفر از افرادی که به سازمان چریکی مجاهدین خلق تعلق دارند، خیابانها را بستند و تعدادی اتومبیل و موتورسیکلت را آتش زدند و علیه حکومت اسلامی به شعار دادن پرداختند.»
آیتالله هاشمی رفسنجانی هم در اینباره چنین مینویسد: «گروهکهای مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و ... تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزه مسلحانه کردهاند و ساعت چهار بعد از ظهر به خیابانها ریختند و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند.»
با این حال برخورد مردم با منافقین، جدی و قاطع بود و آنها را وادار به عقبنشینی کرد. روز 31 خرداد سال 1360، مجلس شورای اسلامی با 177 رأی موافق، یک رأی مخالف و 12 رأی ممتنع، به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور رأی داد و روز بعد، امام خمینی (ره) نیز این رأی را تأیید کردند.
با عزل بنیصدر از مقام ریاست جمهوری، منافقین به وی پیشنهاد کردند تا با کمک آنها، از ایران خارج شود. بنیصدر پذیرفت که همراه با رجوی از کشور بگریزد. منافقین با استفاده از عوامل نفوذی خود در برخی ارگانها، زمینه فرار را فراهم کردند. برای فرار، مسیر هوایی در نظر گرفته شده بود.
سرهنگ بهزاد معزی، خلبان محمدرضا پهلوی، مأمور جا بهجا کردن «بنی صدر» و «رجوی» با استفاده از یک فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ 707 و انتقال آنها به فرانسه شد. خلبان بهروز مدرسی، از همکاران معزی، در خاطراتش میگوید: «هیچکس نمیداند ارتباط سرهنگ خلبان بهزاد معزی با سازمان تروریستی منافقین، از کی و به چه شکلی شروع شده است.» او درباره نحوه اجرای عملیات فرار و نقش عوامل نفوذی منافقین در آن نیز، میگوید: «یک عده از اعضای منافقین وظیفه اغفال و فریب عوامل دژبانی و حراست ورودی پایگاه را برعهده داشتند.
آنها چند روز قبل از عملیات، با یک دستگاه خودروی کاماروی زرد رنگ، مرتب به پایگاه تردد میکردند تا روز عملیات، حضور این خودرو عادی تلقی شود. عدهای هم با ماشین آتشنشانی در اطراف پایگاه مستقر شده بودند تا برای فراری دادن سوژه، در صورت لو رفتن، وارد عمل شوند. عدهای از اعضای شاخه نظامی گروهک منافقین هم، با سلاحهای سنگین، مسئولیت عبور سوژهها به داخل پایگاه را برعهده گرفتند.
قرار بود یک گروه دیگر از افراد نظامی فریب خورده نیز، ایستگاههای رادار مسیر را مختل کنند. به این صورت که با قراردادن جعبههایی در هر ایستگاه، در آغاز عملیات، به آن مرکز تلفن و اعلام میکردند پایگاه بمبگذاری شده است.
عدهای دیگر هم با از کار انداختن 8 فروند هواپیمای شکاری اف – 4، عملاً، از رهگیری و تعقیب فراریان جلوگیری کردند. خب، بعد از همه این کارها، نوبت به اسکان سوژهها داخل پایگاه رسید. خلبان مدرسی چنین میگوید: «ساعت 19:35 بنیصدر و رجوی در حالی که لباس پرواز بر تن داشتند، وارد رمپ (محوطه بارگیری و سوار کردن مسافر در فرودگاه) پرواز میشوند. در همان حال از پست فرماندهی اعلام میکنند که پرواز یک ساعت جلو افتاده است و به جای ساعت 10:30 شب، یک ساعت زودتر انجام خواهدشد. سوژهها همراه محافظان خود، در محوطه اتاقک سوختگیری پنهان شدند. وقتی سایر خدمه از قبیل کروچیف (مهندس پرواز) و بوم اپراتور (مسئول سوختگیری)، برای بازدید قبل از پرواز سعی کردند محوطه را چک کنند، با در بسته مواجه شدند. سرهنگ معزی به مسئول مربوطه میگوید: چه کار میکنی و سعی میکند او را از بازدید منصرف کند. ولی مسئول، که انسان وظیفهشناسی بوده است، توجهی نمیکند و میکوشد با یک تبر در ورودی را بشکند و وارد شود. در همین لحظه، محافظان در را باز میکنند و با گذاشتن لوله اسلحه بر پیشانی او، از آن مأمور میخواهند بی سر و صدا وارد اتاقک شود.
سپس دست و پای او را میبندند و در گوشهای روی زمین مینشانند. در پی این وقایع، معزی موتور هواپیما را روشن میکند و آماده پرواز میشود. به این ترتیب، بنی صدر، همراه با رجوی از ایران گریخت و به فرانسه رفت، اما این ارتباط ظاهراً دوستانه، زیاد طول نکشید.
با این حال بنیصدر در فرانسه دست از فعالیت علیه جمهوری اسلامی بر نداشت. او كه خود را رئیسجمهور قانونی ایران میخواند و رأی مجلس شورای اسلامی را درباره عدم كفایت سیاسی، كودتا میدانست از جمله كسانی بود كه در تشكیلات شورای مقاومت به همراه مسعود رجوی و دیگر مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران جزو اعضای موثر و موسس بود؛ همان تشكلی كه در تاریخ 1360.4.27 تحت عنوان «میثاق» اعلام موجودیت كرد، اما از همان ابتدا مشخص بود كه این جمع ناهمگون یارای تحمل یكدیگر را ندارد. چون هر یک، نظر خود را در خصوص مسائل جاری برتر میدانست و بر رأی خود پای میفشرد. سرانجام این مسئله و عوامل دیگر كنارهگیری بنیصدر و جدایی او از رجوی را درپی داشت.