عراقی‌ها در لحظات آخر هم به حاج آقا ابوترابی متوسل شدند

چند شب قبل از آزادی بعثی‌ها حاج آقا ابوترابی را از اردوگاه بیرون بردند؛ شایعه شده بود که حاج آقا را نمی‌خواهند آزاد کنند. بچه‌ها اعتصاب غذا کردند و گفتند بدون حاج آقا از اردوگاه خارج نمی‌شویم. بعثی‌ها دستپاچه شدند و برای حل مشکل به حاج آقا ابوترابی متوسل شدند.
کد خبر: ۲۴۹۷۷۵
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۳ - 26July 2017
عراقی‌ها در لحظات آخر هم به حاج آقا ابوترابی متوسل شدندبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، از روزی که زمزمه آزادی اسرا به گوش بچه ها رسید، اردوگاه حالت خاصی به خود گرفت. بچه ها با حاج آقا ابوترابی بیشتر نشست و برخواست داشتند.
 
چند روز قبل از آزادی شایعه شده بود که در 2 مرحله شما را آزاد می کنند. عده ای می گفتند بهتر است آنهایی که دارای اسارت بیشتر هستند اول آزاد شده و به وطن برگردند و عده ای هم مخالف بودند و می گفتند باید به نوبت انجام گیرد و حرفهای دیگر...

نهایتا به حاج آقا مراجعه کردیم و حاج آقا گفتند بهتر است آنهایی که داوطلب هستند بمانند و آنهایی که کم طاقت ترهستند زودتر آزاد شوند. این موضوع در اردوگاه به بچه ها ابلاغ شد و حدود 300 نفر از اسرای دارای اسارت بیشتر و اسرای با اسارت کمتر این موضوع را پذیرفتند. اما نسبت داوطلبین به کسانی که حاضر به ماندن نبودند باز هم کم بود و نهایتا تصمیم بر آن شد از اتاق یک تا اتاق سه، مرحله اول آزاد شوند؛ بعثی ها هم قبول کردند. مرحله اولی ها با بدرقه هم بندی ها با اتوبوس از اردوگاه خارج شدند.

بعد از رفتن بچه ها، بعثی ها آن شب با مراجعه به اتاق شش، حاج آقا را از اردوگاه بیرون بردند؛ شایعه شده بود که حاج آقا را نمی خواهند آزاد کنند. از همان لحظه ول‌وله‌ای در اردوگاه افتاد و بچه ها حاضر نبودند بدون حاج آقا آزاد شوند و اصرار داشتند که بدون حاج آقا از اردوگاه خارج نخواهند شد. اعتصاب راه افتاده بود و اکثرا متفق القول شده بودند که بدون حاج آقا از اردوگاه خارج نشوند.

این موضوع به اطلاع بعثی ها رسید و آنها هم دستپاچه شده بودند که با این حرکت بچه ها چه عکس العملی انجام دهند. در نهایت بعثی ها باز متوسل به حاج آقا شدند. حاجی با متانت و وقار خاص خودش به بچه ها گفت شما نگران من نباشید، قرار است من با چند تن از اسرای دیگر به میهن بازگردم. اما بچه ها راضی نمی شدند. با این حال حاج آقا از بچه ها خواست (به این مضمون) که اگر به من علاقه مندید و نگران من هستید حتما باید به ایران برگردید و نگران من نباشید. بچه های مرحله دوم  با اکراه و گریه قبول کردند که بدون حاج آقا به ایران برگردند. حاج آقا ابوترابی بعد از مدتی با چند تن از اسراء دیگر به میهن اسلامی ایران برگشتند.

راوی: آزاده برزو نعمت زاده از استان مازندران
 
منبع: مشرق
نظر شما
پربیننده ها