به گزارش خبرنگار
ساجد، شهید «مجيد بقایی» 7 فروردین 1337 در شهرستان بهبهان دیده به جهان گشود. وی دانشجوی سال سوم رشته پزشکی بود. شهید بقایی با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار عازم جبهه شد که سرانجام 9 بهمن 1361 با سمت فرماندهی قرارگاه کربلا در جاده کوشک ـ فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
تصاویر وصيت نامه شهيد «مجيد بقایی»
«بسم الله الرحمـن الرحيـــــم
سلام و درود و دعا بر امام و امت، امامی كه ما بايد با تلاش و جهاد و ايثار و شهادتمان رهبری و امامت جهانيشان را عينيت بخشيم و جهان انقلابی و اسلامی بسازيم. انقلاب خونينمان سنگر كفر جهان را عقب نشانده و اين بار با رحمت خدایی «جنگ» مقدمهای شده برای تشكيل اتحاد جماهير اسلامی «ان شاءالله» و بدانيد كه اين وضع، ايثار ميخواهد و خون، كه پيامدش نصر الهی است كه پيروزی اسلام در اثر رنج و سعی و كوشش زجر و ناراحتی و خون دادن است.
بله ما میجنگيم و تن به هيچ گونه سازش نمیدهيم و با شعار هميشگیمان يا فتح يا شهادت میجنگيم و بر سياست «نه شرقی و نه غربی» سرسختانه پامیفشاريم چون معتقد به خدایيم.
برادران و خواهران هيچگونه
اندوه حزنی به دل راه ندهيد چون ميدان آزمايش است و زمان امتحان و شما برتريد اگر مؤمن باشيد و از رهبرعصاره مكتب بياموزيم كه چون كوه استوار در مقابل دشمن و چون كاه در مقابل خدا و ما هم در مقابل مصائب بايد همچون كوه باشيم.
خدايا معبودم ای آنكه همه چيزم از توست. ای آن كه در كاغذ نمیگنجي و نه با قلم وصف میشوی آنچنان تار و پودم آغشته به گناه است كه فعلاً يارای صحبت ندارم و هر وقت میخواهم زبان گشايم شرمندهام .
با اين وضع، رحمی بر من كن. مرا ببخش، میدانم كه بخشندهای و مهربان، بارها فكر كردهام با خود و نهايت به اين نتيجه رسيدهام كه فقط در لباس شهيد و با محتوای شهيد میتوانم در دادگاهت حضور يابم بجز اين هرگز، كه شرمندهام و رسوا.
خدايا! شاكر از اينكه تا اين حد هدايتم كردی. خدايا اگر
قدمی در راهت برداشتم از من بپذير. معبودم میدانم كه چيستی ولي در دل خانوادهمان صبری وافر بگذار كه میدانم بدون اين مسئله تحمل چنين مسئلهای را ندارم.
خدايا! ملتمسانه میگويم و بارها گفتهام كه جگر گوشه امت؛ امام عزيز خمينی كبير را تا ظهور حضرت مهدی (عج) برای امت نگهدار.«آمين»
خدايا! بار پروردگارا! آن كسانی كه حافظ انقلابند حفظ و دشمنان انقلاب را نابود بگردان.«آمين»
خدايا به خوبی میدانم و برايم ملموس است كه بهترينها را بسويت میكشی و حجابشان را میدری و من اين را در خود نمیبينم ولي شايد دگرگونی در درونم چنين فيضی را نصيبم كرد.
خدايا! ديگر دعايم سلامتی مجروحين و صبر به معلولين میباشد.
و اما خانواده عزيز و پدر و مادرخوبم كه خيلی عذابتان دادم و هميشه به شما میگفتم براي اسلام میخواهم خدمت كنم و شما بنا به علائق میگفتيد بالاخره از دست ما میروی
و اينكار را نكن و هميشه به شما میگفتم و آخرين بار هم میگويم كه من و ما و شما و همه از كس ديگريم و هر وقت امانت را بخواهند پس میگيرد و كسي را دخل و تصرفی در آن نيست.
به هر جهت نمیدانم، میپذيرد يا نه، ولی ان شاءالله میپذيرد. و حتماً مرا میبخشيد و بر زبان آوريد كه تو را بخشيدم .
خدا به شما صبري دهد و صبور باشيد كه درجه امر انسان صبور صابر بسيار بالاست. مادر، اگر صبر كردی فاطمه زهرا (س) به تو مرحبا میگويد و ملائک تو را دلداری میدهند.«ان شاءالله»
و اما برادرم حميد! در همين راه كه هستی به جمهوری اسلامی خدمت و پايههای جمهوری را محكم بگردان كه خدا ياری و هدایت میكند و اصلاً به اين دنيای پست وبیارزش دلمبند كه فقط اسباب آزمايش است و امتحان.
و برادر و خواهرم! شما هم قدر جمهوری اسلامی را بدانيد كه نعمت بزرگی است و كوچكترين كفران نعمت محاكمه دارد و هميشه به فكر اسلام باشيد.
«ان شاءالله» و همگی شما مرا ببخشيد و التماس دعا دارم.
و اما دوستان خوبم برادران و خواهران! شما هم از من رنجيدگی داريد از شما میخواهم كه مرا ببخشيد و اگر بدی كردهام از من بگذريد. تذكرم اين است كه امام را رها نكنيد.
و از كليه اقوام، آشنايان، دوستان طلب بخشش میكنم و اميدوارم كه اگربدی كردهام ببخشند. حتماً برايم دعا كنيد . حتماً برای امام و برای من و برای مؤمنين را فراموش نكنيد.
والسلام
بنده حقيرو ذليل ـ خدمتكار اسلام اگر خدا بخواهد
التماس دعا
شوش دانيال 60/2/30
مجيد بقایی»
انتهای پیام/ 111