به گزارش خبرنگار بینالملل
دفاع پرس، هنوز مدت کوتاهی از پیروزی متفقین بر متحدین در جنگ دوم جهانی نگذشته بود که حوادثی بزرگ در سراسر جهان آغاز شد.
رایش سوم توسط متفقین به دو دولت «جمهوری فدرال آلمان» (تحت نظارت آمریکا) و «جمهوری دموکراتیک آلمان» (تحت نظارت شوروی) تبدیل و خاک آلمان علاوه بر از دست دادن بخشهایی بیش از مناطق از دست رفته در معاهده ورسای، بین متفقین تقسیم شد، علاوه بر اینکه «اتریش» و «سودتنلند» از خاک آلمان جدا شدند. با این حال نبرد اصلی در شرق آسیا به وقوع پیوست.
چین، که توانسته بود با اتحاد نیروهای ملیگرای مورد حمایت آمریکا و کمونیستهای مورد شوروی از سقوط کامل بدست امپراتوری ژاپن در جنگ دوم جهانی نجات پیدا کند، 2 سال پس از پایان جنگ به میدان مبارزه میان ملیگراها و کمونیستها تبدیل شد. ژنرال «چیانگ کای شک» رهبری ملیگراها و «مائو تسِه تونگ» رهبری کمونیستها را برعهده داشتند.
با حمایت گسترده شوروی و حضور چریکهای کمونیست شمال کره در صفوف نیروهای مائو، طی سه سال تمام چین به غیر از جزیره «فرمز» به دست هواداران شوروی افتاد و نیروهای طرفدار آمریکا پس از فرار به جزیره مذکور، تأسیس «جمهوری چین» (معروف به دولت تایوان) در این جزیره به پایتختی «تایپه» را اعلام کردند. طی این جنگ هر دو طرف دست به کشتار نیروهای مخالف خود زدند.
آمریکا پس از سقوط چین بدست کمونیستها فهمید که نباید بیش از این به نیروهای هوادار مائو و استالین در شرق آسیا مهلت بدهد تا در برابر متحدانش در این ناحیه از جهان، قد علم کنند. شبهجزیره کره میدان بعدی رویارویی میان هواداران لیبرالیسم و کمونیسم بود.
«کیم ایل سونگ» چریک کمونیست اهل شمال کره که با پشتیبانی شوروی در نواحی شمالی این کشور به قدرت رسیده بود، جنگی همهجانبه را علیه جنوبیهای متحد آمریکا در 25 ژوئن 1950 آغاز کردند. آنان طی یک پیشروی گسترده نه تنها سئول پایتخت کره جنوبی بلکه تمام نواحی کره جنوبی به استثنای شبهجزیره پوسان را اشغال کردند.
آمریکا در اعتراض به این وضعیت خواهان مداخله سازمان ملل شد. در همین بازه زمانی نیروهای ارتش کره شمالی، در چند منطقه از نواحی تحت اشغال خود در کره جنوبی اقدام به اعدام دستهجمعی و بدون محاکمه اسیران نظامی آمریکایی کردند که طی آن بیش از 110 نظامی آمریکایی کشته شدند.
پس از تأیید سازمان ملل، بیش از 340 هزار سرباز آمریکایی عازم شبهجزیره کره شدند. اگرچه در نهایت موفق به حفظ متحد خود و عقبراندن شمالیهای مورد حمایت مسکو و پکن شدند، اما خود نیز در این مسیر دست به جنایت زدند.
نیروهای ارتش آمریکا طی روزهای 26 تا 29 جولای 1950 دست به کشتار 300 تن از مردم غیرنظامی مردم روستای «نوگون ری» در ناحیه مرکزی کره جنوبی زدند. گزارش این حادثه قریب به 50 سال بعد توسط «آسوشیتدپرس» انجام شد. این که چنین حادثهای توسط نظامیان آمریکا در داخل کره جنوبی انجام شد، ثابت کرد که آمریکاییها حتی در برابر شهروندان غیرنظامی دولتهای همپیمان خود نیز هیچ اصولی را رعایت نمیکنند.
اگرچه آمریکا به دلیل مداخله نظامیان چینی نتوانست به هدف خود که نابودی کامل رژیم کمونیستی کیم ایل سونگ بود برسد، اما توانست مانع از رسیدن او و دولتهای حامیاش در تشکیل دولتی کمونیستی در سراسر شبهجزیره کره شود. به فاصله کمی از این موضوع، کودتای 28 مرداد در ایران سازماندهی شد.
طی این کودتای آمریکایی، رژیم «محمدرضا شاه پهلوی» که در شرف شکست در برابر نیروهای فعال ملی و مذهبی قرار داشت، با مداخله دستگاههای اطلاعاتی بیگانه و شورش خیابانی اوباش به نفع رژیم، سرپا ماند و شاه پس از بازگشت به کشور، مخالفان را تا حد زیادی قلعوقمع کرد.
دستگاه اطلاعات آمریکا بعدها نقش مهمی در مقابله با قیام 15 خرداد و جلوگیری از گسترش نهضت امام خمینی(ره) در ایران ایفا کرد که اقدامات این دستگاه و مزدوراناش در سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) باعث شهادت و اسارت صدها نفر از مردم ایران تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی شد.
سومین اقدام مهم واشنگتن پس از جنگ کره و مداخله اطلاعاتی- نظامی برای حفظ رژیم حاکم در ایران چیزی نبود جز اعزام نیروهای نظامی آمریکا برای جنگ گسترده با دولت چپگرای متحد شوروی در ویتنام.
آمریکا ابتدا در زمان ترومن سعی کرد با کمک به دولت فرانسه در حفظ مستعمرات آن در ویتنام فعلی (که هندوچین نامیده میشد)، از قدرتگرفتن «هوشی مین» کمونیست و نیروهای وفادارش در این بخش از جنوب شرق آسیا جلوگیری کند. آمریکا نتوانست به هدف خود برسد و هوشیمین توانست فرانسه را شکست دهد.
با این حال تقسیم ویتنام به دو بخش شمالی و جنوبی و روی کار آمدن رژیمی طرفدار آمریکا در ناحیه جنوبی، که به خواست آمریکا از انجام رفراندم اتحاد دو ویتنام سرباز میزد، سرانجام باعث شد درگیریهایی در داخل ویتنام جنوبی رخ دهد. در همین گیر و دار حوادث مهمی رخ داد.
دولت ویتنام جنوبی تحت ریاست «نگو دیم دین» با پشتیبانی کامل آمریکا دست به اعدام گسترده مخالفان خود زد. این موضوع به گونهای بود که هر یک از مخالفان دولت پس از متهم شدن به هواداری از ایدئولوژی کمونیسم، به مجازات مرگ محکوم میشد.
شدت خشونت دولت ویتنام جنوبی، که با پشتیبانی آمریکا انجام میشد، باعث شد سرانجام کمونیستهای ویتنام جنوبی تحت عنوان «جبهه آزادیبخش ویتنام جنوبی»، که از سوی دولت ویتنام جنوبی به کمونیستهای ویتنامی یا «ویتکنگ» مشهور شدند، با نیروهای ارتش ویتنام شمالی متحد و با دولت ویتنام جنوبی وارد جنگ شدند. این اقدام با حمایت کامل مسکو و پکن مواجه شد.
آمریکا نیز در مقابل از دولت متحد خود در ویتنام جنوبی حمایت کرد. سرانجام این اقدامات باعث گستردهتر شدن درگیریها بین ویتنام و شعلهور شدن آتش جنگ میان دو نیمه لیبرالیست و کمونیست ویتنام شد. ورود آمریکا به این جنگ، شرایط را سختتر از قبل کرد. این در حالی بود که در خود آمریکا نیز اتفاقات مهمی رخ داد.
رئیسجمهور «جان اف کندی»، که علیرغم نقش خود در وقوع جنگ ویتنام، از مخالفان برنامه اتمی رژیم صهیونیستی بود و به صراحت گفته بود که «این اسرائیلیهای لعنتی تجهیزات اتمی خود را از من مخفی میکنند»، طی یکی توطئه از پیش طراحی شده طی همکاری «آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا» (سیا) و تروریستهای وابسته به حلقه آمریکایی شبکه مافیای یهود در 22 نوامبر 1963 در شهر دالاس در ایالت تگزاس آمریکا ترور شد.
آمریکاییها با انداختن این ترور به گردن فردی به نام «لی هاروی آزوالد»، که ادعا میکردند پیش از آن کمونیست بوده است، سعی کردند این توطئه را به شوروی نسبت دهند.
همچنین طی کودتایی که در «جمهوری دومینیکن» انجام شد، «رافائل تروخیو» متحد دیرینه آمریکا، که نقش مهمی در سرکوب نیروهای مخالف آمریکا و اعدام صدها تن از مردم این کشور داشت، کشته شد.
با این حال، نبرد در ویتنام بسیار دشوارتر از چیزی بود که آمریکاییها در ابتدا توقع آن را داشتند.
ادامه دارد...