گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ «چادری برای نجیمه» عنوان نمایشی به نویسندگی «حسن ذاکری» و کارگردانی «حسن سبحانیمینابی» است که در تالار اندیشه حوزه هنری و در دومین روز جشنواره تئاتر سوره روی صحنه رفت.
این اثر داستانی ساده دارد. فرید و نجیمه همراه خانوادههایشان در کمپ آوارگان جنگ زده زندگی میکنند. هر دو اهل آبادان هستند و مثل همه خوزستانیها دلنگران شهر و همشهریهای خود. این دو دلبسته هم هستند اما پدر نجیمه مخالف وصلت آنها است.
همه داستان حول محور خواستگاری فرید از نجیمه میگردد و اتفاق دراماتیک دیگری در نمایش وجود ندارد. با این حال «چادری برای نجیمه» اثر جان داری است. به قول معروف همه داستانها گفته شده و تنها نوع نگاه خالق اثر است که آن را تازه میکند. تازگی داستان «چادری برای نجیمه» نیز ریشه در نگاه درست کارگردان به داستان دارد.
با توجه به تعدد شخصیت در این نمایش انتظار میرفت که کارگردان در بیان داستان دچار لکنت شود اما به دلیل اینکه هر شخصیت داستان خود را دارد، نمایش بار داستانی قویای یافته است. هیچ شخصیتی در این داستان جز خواهر نجیمه در صحنه حضور موثری ندارد.
«چادری برای نجیمه» یکی از واقعگرایانهترین آثار دفاع مقدسی است که وارد زندگی آوارگان جنگ زده خوزستان شده است. تلخی پنهان در متن با تنوع بصریای که بهواسطه طراحی صحنه و اجرای بازیگران بوجود آمده، تلطیف شده است.
این نوع اجرا که به اتکاء پارچههایی روی سر بازیگران میبینیم توانسته به خوبی تنوع مورد نظر را ایجاد کرده است. این نمایش از معدود آثاری است که از همه امکانات صحنه به درستی استفاده کرده است. استفاده از پارچههای ساتن قرمز و آبی به راحتی میتوانست به پاشنه آشیل نمایش تبدیل شود. چنان که آثار دیگری بودند که بدون اجرای دکور و با استفاده از وسایلی مثل چهارپایه، سطل، طناب سعی داشتند صحنه مورد نظرشان را القا کنند اما موفق نبودند.
تسلط کارگردان بر ابزار روایت داستانش باعث شده که این پارچههای رقصان به عنصر کلیدی اثر تبدیل شود تا جایی که نمایش بدون وجود آن، بیمعنا میشد. انتخاب هر شی در صحنه باید ریشه در اقلیمی داشته باشد که داستان نمایش در آن منطقه اجرا میشود.
این پارچهها که به رنگ آبی و قرمز هستند هم از حیث انتخاب رنگ و هم از حیث دو عنصر متلاطم بودن دریا هم از حیث رنگ خون قربانیان جنگ تحمیلی و همچنین چادرهای صحرایی، انتخاب خلقالساعهای نیست. این انتخاب کاملا منطقی و هم جهت با داستان است. بخصوص اینکه داستان درباره چادری است قرار است خانواده داماد برای عروسی ببرند که نامش نجیمه است.
اوج بازی با این پارچهها زمانی است که پسر جوان هرمزگانی داستان آمدنش از میناب به آبادان را بیان میکند. او همراه پدرش که لنج دارد برای کمکرسانی از راه دریا راهی خرمشهر میشود اما به دلیل اوج آتش دشمن مجبور میشوند در آبادان پهلو بگیرند. لنج هنگام پهلو گرفتن مورد هدف آتش دشمن قرار میگیرد همه سرنشینان لنج جز همین جوان هرمزگانی شهید میشوند. او در کمپ مانده و به میناب برنمیگردد تا حامل خبر شهادت پدر و همشهریانش نباشد.
بدون اغراق این صحنه که در واقع فلاشبک جوان هرمزگانی است یکی از بهترین شیوههای اجرا است. نقش دراماتیک این پارچهها و در هم آمیختن آنها در القای فضای آتش گرفتن موثر است.
انتخاب رنگ قرمز و آبی نیز که به نماد سرخی خون و آبی دریا کاملا درست بوده است. توجه به این نکات است که «چادری برای نجیمه» را به اثری پویا تبدیل کرده است. همه این عناصر در کنار بازی اصولی و به دور از اغراق و هیاهوی بازیگران، این نمایش را از سطح به عمق کشانده است. در این نمایش به سختی میتوان گفت کدام بازیگر، بازی گیراتری داشت. این همگن بودن بازیها نیز از ویژگیهای کارگردان «چادری برای نجیمه» است که توانسته در بازیگری نیز هارمونی ایجاد کند.
تئاتر دفاع مقدس پیش از آنکه نیازمند سرمایهگذاری
ریالی و برنامهریزیهای مدیریتی و حضور هنرمندان در این حوزه باشد، نیازمند نگاه درست
به آن است. «چادری برای نجیمه» دلیل این مدعا است که فقط روایت زندگی سرداران جنگ و
نخبگان آن، زنده نگه داشتن ارزشهای دفاع مقدس نیست. بلکه ورود به زندگی مردم جنگ زده
که آرزویی ندارند جز اینکه فرزندانشان را به خانه بخت بفرستند بخش مهمی از دفاع مقدس
است که به آن توجهی نشده است.
ویژگی دیگر این نمایش استفاده از تکیه کلامها، ضربالمثلها و لهجه مردم جنوب است. این نوع گویش تاثیر زیادی در ایجاد اتمسفری دارد که مخاطب را به نمایش جذب میکند. این نمایش فقط با این لهجه امکان اجرایی موفق دارد و غیر از این امکان وجودی نخواهد داشت. «چادری برای نجیمه» یکی از آثار موفق حوزه دفاع مقدس است که باید با حمایت مدیران فرهنگی امکان اجرای متعدد در سطح کشور را داشته باشد.
انتهای پیام/ 161