به گزارش خبرنگار دفاع پرس از کرمان، مادران رزمندگانی که فرزندان نوجوانشان به جبهه های جنگ تحمیلی رفته بودند همیشه بیش از هر مسئله ای نگران این بودند که فرزندانشان اسیر شوند و بیشتر از همه برایشان سخت گذشت؛ حتی تقریبا تا یک سال اکثر مادران نمیدانستند فرزندانشان اسیر شده اند و در بلاتکلیفی به سر می بردند.
زمانی که متوجه شدند فررندانشان اسیر رژیم بعثی عراق شدهاند نگرانی و ناراحتیشان مضاعف شد؛ ولی با توکل، امید و تضرع به درگاه الهی روزگار گذراندند و نگاه مضطرب همه مادران (اسرا) همیشه به درب خانه بود و همیشه منتظر تلفن یا پیغامی از عزیزان دلبند خود بودند و چه سخت گذشت براین شیرزنان وطن؛ هرچند مردم خونگرم و با ایمان کشور به مادرهای یوسف گمکرده دلداری، امیدواری و دلگرمی میدادند و غیرت و جوانمردی فرزندانشان را میستودند و سعی میکردند در روزهای سخت انتظار و اضطراب مرهم دل و سنگ صبورشان باشند. اما کجا میتوانستند از عمق درد آنان بکاهند؟ شاید بتوانیم بخشی از عشق مادران عاشق و با ایمان را به تصویر بکشیم.
هرچند ناقص و نارسا به ذره ای از انتظار و نگرانی و سختی های مادران اسرا اشاره میکنم تا در تاریخ مقاومت و حماسه ثبت شود که زنان و مادران و فرزندان رزمندگان و اسرا چگونه زندگی شان را در سخت ترین لحظات سپری کردند، تا مردم ایران بتوانند در جامعه اسلامی با امنیت و اقتدار و آزادی زندگی کنند. «منصور محمود آبادی» نیز یکی از 23 نفر اسیری است که در کتاب احمد یوسفزاده به وی نیز پرداخته شده است.
ویژگی خاص این اسیران نوجوان در تاریخ دفاع مقدس که بسیار نیز بوده اند آنها تنها 23 نفر شدند که شاید برای اولین بار و آخرین بار در دوران اسارت مجبور به دیدار با صدامحسین در آن دوران شدند، این رزمندگان در جریان عملیات بیت المقدس در سال 1361 در بصره به دست نیروهای عراقی اسیر شدند. بیشتر قریب به اتفاق این گروه از رزمندگان تیپ ثارالله کرمان بودند و 10 اردیبهشت 1361 به اسارت نیروهای بعثی در آمدند.
احمد یوسف زاده یکی از 23 نفر است که بعد از آزادی کتابی در این ارتباط نوشته است و مقام معظم رهبری با توجه به اهمیت آن تقریظی بر آن کتاب نوشته اند.
در این راستا خبرنگار دفاع پرس گفتوگویی با «ربابه حسین حیدری» مادر آزاده «محمد باباخانی» که سالها در زندان های عراق اسیر بوده و رنج اسارت را کشیده، ترتیب داده است که در ادامه میخوانید:
دفاع پرس: چگونه با خبر شدید که فرزندتان اسیر شده، برایمان بیان کنید؟
من خودم نفهمیدم از رادیو اسم فرزندم به عنوان اسیر اعلام شده بود، ولی همسایه ها از رادیو اسامی اسرا را شنیده بودند و به من خبر دادند که رادیو اعلام کرده «محمد باباخوانی» اسیر شده است.
دفاع پرس: چه مدت طول کشید تا فهمیدید اسیر شده است؟
خیلی طول کشید برای مادر این انتظار بیخبری از فرزند خیلی سخت است هفت ماه طول کشید. بعد از این هفت ماه و اعلام اسامی اسرا توسط صلیب سرخ، فرزندانمان می توانستند برایمان نامه بنویسند.
دفاع پرس: چگونه این مدت هشت سال را تحمل کردید؟
اول بگویم که هرگز فکر نمی کردیم هشت سال طول بکشد با هر عملیاتی منتظر بودیم، جنگ تمام و فرزندم آزاد شود ولی با عنایت خدا و نماز دعا و امیدورای به خدا که فرزندم برای اسلام و دفاع از کشورش رفته است فراغ و دوری اش را تحمل می کردم.
دفاع پرس: چه کارهایی انجام می دادید تا تحمل فراقش برایتان آسان شود؟
با ذکر صلوات و توسل به 14 معصوم (ع) فراغ فرزندم آسان ترو تحمل فراغ برایم راحت تر می شد. عامل دیگری که باعث دلگرمی و آرامش میشد همدردی همسایه ها، دوستان و فامیل گویا فرزند خودشان اسیر شده بود هر کدام به نوعی ابراز محبت می کردند همدردیها و ابراز نگرانی برای فرزندم همانند مرهمی برای درد دوری و فراق از فرزندم بودند.
دفاع پرس: چه انتظاری از جامعه دارید برایمان بیان کنید؟
انتظار خاصی از جامعه ندارم برای سلامتی رهبر و فرج امام زمان (عج) دعا می کنم و از خدا می خواهم جامعه اسلامی را کمک و حمایت کند تا بتوانیم حرمت خون شهدا و مجاهدت رزمندگان و ایثارگران را پاسداری و محافظت کنیم و انقلاب مان متصل به حضرت مهدی (عج) متصل شود.
انتهای
پیام/ 191