نوجوان 15 ساله آن روزها که برای ادای تکلیف به میدان جهاد نظامی پا گذاشت و بیش از هفت سال و نیم از عمرش را سرافرازانه در اسارتگاههای رژیم بعثی گذراند امروز به عنوان یک نخبه در جهاد علمی مطرح و در مقطع دکتری رشته علوم قرآن حدیث در حال تحقیق و پژوهش است.
به مناسبت سالروز ورود آزادگان سرافراز به کشور با وی گفتوگویی انجام دادیم که در زیر میخوانید.
در نوجوانی و در سن 15 سالگی برای دفاع از کشور به جبهههای نبرد حق علیه باطل عازم شده و به اسارت دشمن درآمدید. قبل از اسارت چه تصوری از آن داشتید و در عمل چه دیدید؟
دوران اسارت برای آزادهها از نظر حفظ ارزشها، پایبندی به عقیده و در یک کلام آنچه امام راحل میفرمود انجام تکلیف، مقطعی از مقاطع انقلاب بود. اگر انسان با نیت عمل به تکلیف کاری را انجام دهد چه در جبهه و چه در اسارت و یا جانبازی، میتواند روحیه خود را حفظ کرده و به هدف امیدوار باشد.
در ابتدا اصلاً فکر نمیکردم اسیر شوم و تصورم این بود که در اسارت یک حالت ذلت هست و از هر جهت نمیتوان در این حالت احساس عزت کرد. ولی در عمل آنچه که دیدم خلاف آن بود. اسرای ایرانی عزتمدارانه تا لحظه آخر ایستادگی میکردند.
هنگامی که در عملیات والفجر مقدماتی اسیر شدیم ما را به شهر العماره عراق بردند و از همان ابتدا با فشار زیاد و ایجاد فضایی خشن و وحشتناک تلاش کردند آیندهای تاریک و بدون امید را پیش روی ما باز کنند. اما بچهها همان شب اول با حالت گرسنه و زخمی در محیط نظامی و در میان حلقه نظامیان وحشی بعثی نماز جماعت خوانده و سپس دستها را بلند کردند و دعای وحدت را خواندند که این کار روحیه بالایی به ما داد.
مردم ما این شرایط را از نزدیک درک نکردند، اسرای ایرانی که غالباً زیر 20 سال بودند با ایمان بالا و اعتقاد به هدف توانستند در دل اسارت خوف و وحشت را از خود دور کنند و با این عوامل موفق شدند آن روزهای سخت را پشت سر بگذارند.
این روزها تصویر شهید مدافع حرم محسن حججی در کشور انقلابی به پا کرده، این تصویر چه داشت که اینگونه بر همه مردم اثر گذاشت؟
عکس شهید حججی نمای جالبی را به تصویر کشید که دقیقاً نمایانگر وضعیت اسرای ایرانی در زمان جنگ با صدام هم بود. اسرای زمان جنگ نیز همین گونه بودند و عموماً پای ارزشها آن هم در دل اسارت و اردوگاههای مخوف عراق ایستادگی و پایداری داشتند.
دشمن هم خیلی تلاش کرد با برنامههای مختلف این مقاومت را بشکند و دین بچهها را متزلزل کند، ولی نوجوانان 13 تا 20 ساله و سایر اسرا در مقابل انواع برنامهها از شکنجه و اذیت و آزار گرفته تا به قول خودشان کارهای فرهنگی محکم ایستادند و موجب عصبانیت نیروهای عراقی شدند.
یادم هست سه روز بعد از اسارت ما را با خودروهای سنگین به بغداد بردند و از صبح تا غروب آفتاب بدون اینکه غذا و آبی به ما بدهد در شهر چرخاندند تا به مردمشان پس از شکستی که در فتح خرمشهر خوردند روحیه دهند، ولی بچه خم به ابرو نیاورده و ایستادگی کردند.
بزرگترین نگرانی عراقیها از اسرای ایرانی چه بود؟
همه تلاش بعثیها این بود که اسرا را از برنامههای مذهبی مانند اذان گفتن، نماز جماعت خواندن، قرائت دعا و هر گونه فعالیت اجتماعی که روحیه نیروهای بسیجی را افزایش میداد منع کنند.
از آنجا که خداوند همه جا بود و هست ارتباط با خدا در سختی به طور طبیعی بیشتر میشود و بچهها برنامههای قرائت دعای کمیل، دعای توسل، نمازهای شب و هر آنچه که در پشت خاکریزها و در شبهای عملیات انجام میدادند و روحیه میگرفتند را با شدت بیشتری در اردوگاه موصل انجام میدادند. البته برای این کارها شکنجه شده و کتک حسابی هم میخوردند.
آیا خاطره ویژهای از ممانعت برگزاری مراسم در اردوگاه موصل دارید.
محرم اولی که در اسارت بودیم داستانها دارد، بعثیها خیلی تلاش میکردند بچهها عزاداری نکنند، ولی ما با حداقل اختیارات و امکانی که بود در داخل آسایشگاه نشسته، نوحه خوانی و عزاداری میکردیم.
اردوگاه موصل یک، 16 آسایشگاه 150 نفره داشت، در یکی از شبهای محرم قرار شد در یک زمان مشخص همه اسرا شروع به عزاداری کنند، این اتفاق افتاد و کم کم صداها اوج گرفت و فضایی وحشتناک برای بعثیها ایجاد شد که با تمام توان به آسایشگاهها ریختند و اسرا را به باد کتک گرفتند.
روزهای اسارت چگونه در آسایشگاهها میگذشت؟
ما علاوه بر برگزاری برنامه در مناسبتهای مختلف، به طوری که برای عراقیها جلب توجه نشود کلاسهای آموزشی و ورزشی برگزار میکردیم. در میان اسرا افرادی متخصص و تحصیلکرد حتی در مقطع دکترا، ورزشکاران حرفه ای و افراد مسلط به زبانهای مختلف خارجی از جمله انگلیسی، عربی، آلمانی و فرانسه داشتیم که هر کس به اندازه توان خود هر چه بلد بود به دیگران آموزش میداد.
این آموزشها در شرایطی بود که همراه داشتن خودکار و کاغذ جرم سنگینی بود و ما با کمترین امکانات توانستیم چیزهای زیادی در اسارت یاد بگیریم و این طور بود که هنگام آزادی برخی اسرا به دو یا سه زبان مسلط شده بودند و این نشان میدهد انسان هر چه بیشتر در سختی باشد بیشتر برای پیشرفت تلاش میکند.
و البته در همه این مراحل و شرایط که جوانان 13 و 14 ساله در اسارت به سن بالای 25 سال میرسیدند، تنها چیزی که این روحیه آنها را حفظ میکرد ارتباط با خدا و عالم غیب و توسل به اهل بیت(ع) بود.
چه طور یک نوجوان 15 ساله به حدی از آمادگی روحی و جسمی میرسید که میتوانست به جبهه اعزام شده و در عملیاتها شرکت کند؟
آماده شدن نیروهای نوجوان برای حضور در جنگ اتفاقی نبود و فرآیندی داشت. آن زمان بچهها با مساجد مانوس و مرتبط بودند و علاوه بر برنامههای معنوی که روح آنها را میساخت و تربیت میکرد، برنامههایی مانند کوهنوردی و صحرا نوردی نیز مدام در پایگاهها برای نوجوانان و جوانان برگزار میشد. این بچهها شاید از لحاظ سن کم بودند ولی از لحاظ تجربه، آمادگی جسمی و روحی بسیار بالا بودند.
من در زمانی که اسیر شدم آرپی جی زن بودم. چون قبل از اعزام به جبهه تمرینات جسمی داشتم و توان این کار در من و سایر نیروها ایجاد شده بود. این یک مطلب ثابت شده است که اگر روح انسان تقویت شود جسم هم با آن تقویت میشود.
مهمترین عامل تقویت روحیه اسرا در اردوگاههای عراق چه بود؟
روح انسان غذا میخواهد و اگر این غذا فراهم نشود، انسان افسرده خواهد شد. غذای روح بچهها نماز و به ویژه نماز شب بود. جوانان نیمههای شب در دل زندان در جایی که مانند قلعه وحشت بود در غربت و اسارت العفو العفو میگفتند و اصلاً به فکر اسارت نبودند و تنها هدفشان تربیت و تذهیب نفس بود.
نکته جالب این بود که نیروهای صلیب سرخ میگفتند ما تعجب میکنیم از شما که تا این اندازه روحیه قوی دارید. چنین روحیه ای را در اسرای کشورهای دیگر به هیچ عنوان ندیدیم. بچههای ما به جای مسائل رفاهی از نیروهای صلیب سرخ طلب کتاب، مفاتیح و نهج البلاغه میکردند و با اینها زنده بودند.
شما با مرحوم ابوترابی نیز آشنایی داشتید؟
سه سال توفیق داشتم در کنار سید علی اکبر ابوترابی باشم. سخنرانیهایی که مخفیانه میکرد روحیهای عجیب به اسرا میداد. ابوترابی شخصیتی دلسوز نسبت به همه انسانها بود. به طوری که حتی سرباز عراقی که با خانواده اش مشکل داشت به ابوترابی میگفت و از وی مشورت میگرفت.
در اردوگاه یک هزار و 500 اسیر بود که همه مشتاق بودند با ایشان صحبت کنند و نوبت میگرفتند تا بتوانند با این مجاهد والا مقام همکلام شوند. کلام ابوترابی تصلی بخش بود و هر کس با هر عقیده مشتاق وی بود.
هنگامی که ایشان از دنیا رفتند صلیب سرخ پیامی داد که ابوترابی شخصیتی متعلق به ایران نبود بلکه شخصیتی جهانی بود.
او آرام کردن روح اسرا را خوبی و زیبایی انجام میداد و اسرای زیادی را از لحاظ روحی نجات داد.
سخن بنده راجع به این شخصیت والا مقام این است، کسانی که به ابزارهای تبلیغی دسترسی دارند نگذارند این شخصیت از یادها برود. ما به الگوها و اسوههایی مانند ایشان برای معرفی به نسل جوان نیاز داریم، ولی شاهد هستیم در رسانهها به ایشان پرداخته نمی شود.
در شرایط کنونی جامعه چه چیز بیش از همه شما و سایر همرزمانتان را آزرده خاطر میکند؟
ما در یک کشتی قرار داریم و این کشتی گاهی در یک آرامشی به سر میبرد و گاه طوفان میآید و تکانهای شدیدی به کشتی میدهد و بعضی افراد به بیرون پرت میشوند و نهایتاً این کشتی به مقصد اصلی میرسد. انقلاب ما با ابزار مادی ایجاد نشده، بلکه با دعا و عنایت صاحب الزمان و ائمه اطهار(ع) برپا شده و با اشراف و عنایت آنها به سرمنزل مقصود خواهد رسید.
امروز ستون پنجمها در جامعه زیادند، روزنامه و امکانات تبلیغی دارند و ضربه به انقلاب میزنند، نسبت به مقام معظم رهبری کم لطفی میکنند و به دنبال خاموش کردن ارزشهای اسلامی در جامعه هستند، اما نمی توانند چون خدا اراده کرده نور الهی خاموش نمیشود.
بعد از اسارت چه کردید و در حال حاضر در چه کاری فعالیت میکنید؟
بنده مقطع راهنمایی را تمام نکرده بودم که به جبهه اعزام شدم. با تلاش علمی که در اسارت انجام دادم زبان عربی وانگلیسی را فرا گرفتم. پس از اسارت ادامه تحصل دادم، دیپلم گرفتم، تا امروز که در مقطع دکتری رشته علوم قرآن و حدیث در حال تحقیق و پژوهش هستم و مبارزه را در جبهه علمی و فرهنگی ادامه دادم.
در طول این مدت کارهای پژوهشی زیادی انجام دادم. چندین عنوان کتاب نیز به چاپ رساندهایم. نخستین کتابم با عنوان پرواز در قفس شامل خاطرات دوران اسارت به چاپ رسید.
کتابهای دیگرم با عنوان «وحی محمدی از نگاه مستشرقان» و«جهاد و هیاهوی خاور شناسان»; به بررسی شبهات خاورشناسان غربی و پاسخ به آنها منتشر شده است. کتاب دیگری با عنوان «آفات مدیران» نوشتهام، چون مردم از وضعیت مدیران کشور ناراحتی دارند. این کتاب با تحقیق در قرآن و حدیث شکل گرفته و شامل آسیبها و بیماریهایی است که یک رئیس و مدیر میتواند داشته باشد.
همچنین دو سال است بر روی پروژه ای در حال کار هستم که تا کتابی در مقابل مستشرقان غربی که ادعا کردند مانند قرآن را میتوانند بیاورند بنویسم که این تحقیق رساله دکتری خودم نیز هست. یک کتاب هم با عنوان «برداشتی از حقوق شهروندی از نگاه اسلام» منتشر کردهام.
در پایان با همرزمان خود چه سخنی دارید؟
بنده و همه کسانی که در دوران جنگ از این کشور دفاع کردند باید بدانیم مسؤولیتمان در قبال نظام و انقلاب زیاد است و اگر لغزشی از نیروهایی با این تجربه سر بزند تبعات بیشتری برای آنها دارد. خدا کمک کند بتوانیم این مسیر را به سلامت به پایان برسانیم.
منبع فارس