الوقت بررسی کرد؛

پشت پرده عدم مبارزه سازمان ملل با جنایات داعش در دنیای اسلام

دولت عراق اخیراً از سازمان ملل خواست تا از طریق صدور قطعنامه‌ای به این کشور در جمع‌آوری دلایل و مدارک جنایت‌های گروه تروریستی داعش کمک کنند.
کد خبر: ۲۵۳۴۹۳
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۹ - 20August 2017
به گزارش گروه بین‌الملل دفاع پرس، در نامه ابراهیم جعفری به سازمان ملل آمده است: «جنایت‌های گروه تروریستی داعش علیه غیرنظامیان و ویران کردن ساختار زیربنایی و تأسیسات باستانی عراق جنایت ضدبشری است و باید عاملان آن در گروه تروریستی داعش براساس قوانین عراق محاکمه شوند.» به همین مناسبت شایسته است مروری اجمالی بر جنایات داعش در سه سطح بشری، اقتصادی و سیاسی- اجتماعی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا در جهت تحقق هدف اصلی این یادداشت داشته باشیم.

جنایات داعش در منطقه

به جرأت می‌توان مدعی شد داعش یکی از گروه‌های تکفیری تروریستی است که اکثر دستاورهای غیرمشروع آن بواسطه وحشت‌آفرینی و بی‌رحمی اعضای آن، علیه بشریت بالاخص مردمان غرب آسیا و شمال آفریقا بوده است. اگرچه ذبح انسان‌ در منطقه مسبوق به سابقه است (به‌عنوان مثال جنایات گروه‌ تکفیری جندالله در شرق ایران) اما داعش تنها گروهی است که بریدن سر انسان‌ها را به حدی انجام می‌دهد که این اقدام عمدتاً به‌عنوان منبع وحشت‌آفرین عملیات آنها در اقصی نقاط منطقه شناخته می‌شود.

فروش زنان به عنوان برده، غارت اموال غیرنظامیان، بریان کردن، غرق کردن، آتش زدن و به لوله تانک بستن انسان‌ها، تنها گوشه‌ای از جنایت داعش علیه بشریت است. به‌ علاوه، تخریب گسترده اماکن مسکونی و زیرساخت‌های عمرانی و صنعتی، خسارت‌های عدیده‌ای برای برخی از کشورهای منطقه نظیر سوریه و عراق از حیث اقتصادی به ارمغان آورده است. جنایات داعش به همین جا ختم نمی‌شود. مبارزه علیه دولت‌های مشروع قانونی و تلاش برای سرنگونی آنها، کشورهای منطقه را از مسیر توسعه سیاسی دور کرده و آسیب‌های غیرقابل جبرانی (تشدید منازعات فرقه‌ای و مذهبی) از لحاظ سیاسی و اجتماعی به آنها وارد آورده است. حال سؤال این خواهد بود که در مقابل گستره و وسعت جنایات گروه تکفیری داعش، واکنش سازمان ملل به عنوان سازمانی که غایت اصلی آن تأمین صلح و امنیت جهانی است، تاکنون چه بوده است؟
 
واکنش سازمان ملل در برابر جنایات داعش

شورای امنیت سازمان ملل به عنوان ضامن اجرایی سازمان ملل در قطعنامه‌ای نظیر 2170، پیوستن جنگجویان خارجی به گروه‌های داعش و النصره محکوم می‌کند و از داعش به‌عنوان گروه تروریستی یاد و خواستار انحلال آن شد.  شورا همچنین در قطعنامه 2199، درآمدهای غیرقانونی داعش و النصره از طریق فروش نفت و قاچاق میراث فرهنگی، فروش برده و کمک‌های خارجی را غیرقانونی تلقی می‌کند. اما همین شورا بیش از آن که دغدغه مبارزه تمام عیار با جنایات داعش را داشته باشد، اولویت مبارزه بارزه با دولت قانونی سوریه، به بهانه نقض دمکراسی و حقوق بشر را در دستور کار خود قرار داده است.

این در حالی است شورا چنین عملکردی را در مورد رژیم بحرین با وجود نقض گسترده حقوق بشر در این کشور به اجرا نگذاشته است. شورای امنیت با حمایت‌های ایالات متحده، تاکنون 21 قطعنامه توصیه‌ای در مورد سوریه به تصویب رسانده است، اما هیچ‌گونه واکنشی (قطعنامه توصیه‌ای یا الزامی) در مقابل سرکوب‌گری آل خلیفه انجام نداده است. همچنین آمریکا دیپلماسی فعالی را به منظور تصویب قطعنامه‌های الزام‌آور شامل تعیین ضرب‌العجل، تحریم و فراهم آوردن زمینه دخالت نظامی را به کار گرفته و پیش نویس 8 قطعنامه را در این جهت آماده کرده که همه آن‌ها مورد وتوی روسیه و چین قرار گرفته است.

غرض از مطرح کردن عملکرد شورای امنیت در موارد بحرین و سوریه این است که از منظر این شورا (به استثناء روسیه و چین) دیکتاتوری در بحرین، دموکراسی است و همین طور انسان‌های مسلمانی که در غرب آسیا و یا میانمار زندگی می‌کنند، برخلاف انسان‌های غربی، مستحق مورد جنایت واقع شدن هستند و بسیاری از معیارهای انسان بودن را برای پیگیری حقوق‌شان ندارند. این گزاره به خوبی با عملکرد سازمان ملل و شورای امنیت در مورد داعش، تصدیق‌پذیر است. حال ممکن است این چالش مطرح شود که منافعی که عدم مبارزه قدرت‌های سازمان ملل با جنایات گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه عاید اعضای آن (که شاکله اصلی سازمان ملل و شورای امنیت هستند) می‌کند، می‌تواند شامل چه مواردی باشد؟ آیا این منافع در نهایت برای خود این قدرت‌ها تبدیل به معضله امنیتی (انجام حملات تروریستی در اروپا و آمریکا) نخواهد شد؟
 
جنایات داعش در راستای منافع راهبردی قدرت‌های بزرگ

آن گونه که جریان‌شناسی گروه‌های تروریستی در منطقه نشان می‌دهد ایالات متحده آمریکا و سرویس‌های اطلاعاتی غربی، نقش بسزایی در تشکیل و تقویت گروه‌های تکفیری مانند القاعده و طالبان داشته‌اند. علت اصلی این حمایت نیز پاسخگو نبودن نظام فکری و مادی سرمایه‌داری به نیازهای اساسی و روز بشریت و متقابلاً توانایی بالقوه و بالفعل دین مبین اسلام در انجام این مهم بوده است. مراکز اندیشه‌ورزی و قدرت در غرب به درستی می‌‌دانند که اعمال و اقدامات گروه‌های تکفیری ضمن اینکه تصویری مخدوش از اسلام ارائه می‌دهد، روند رو به رشد اسلام‌گرایی در غرب را متوقف می‌کند. از این رو زمانی که اعضای داعش با ندای «الله اکبر» مبادرت به بریدن سر انسان می‌کنند، انسان غربی داعش را نماد اسلام‌گرایی تلقی می‌کنند.

از طرفی، اگر جنایات همین گروه در سرزمین‌های غربی انجام شود، این احساس با شدت بیشتری درونی خواهد شد. در کنار بهره‌داری از جنایات داعش در راستای راهبرد اسلام‌هراسی، جنایات این گروه کارکرد مؤثر دیگری نیز خواهد داشت که مهار اسلام سیاسی با اسلام افراطی داعش و القاعده است. این موضوع به قدرت‌های بزرگ این امکان را می‌دهد که دولت‌های اسلامی بدیلی از اسلام سیاسی ناب در عرصه روابط بین‌الملل، ارائه نکنند و یا حداقل در این مسیر درگیر مبارزه با اسلام‌گرایان (اسلام‌ستیزان) افراطی در حدود و ثغور سرزمین‌های خود باشند.
 
انتهای پیام/ 411
نظر شما
پربیننده ها