به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی
دفاع پرس، تنها چهار روز پس از حمله عراق به ایران، «یاسر عرفات» رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین به ایران سفر کرد تا برای نخستین بار و در لفافه، موضوع آتش بس میان دو کشور ایران و عراق را مطرح کند. وی در ایران به دیدار هاشمی رفسنجانی رفت و گفت: «در اتاق جنگ صدام دیدهام که هدف بعثیها تصرف بهبهان و مسجد سلیمان است. آنها میخواهند تا فرودگاه بهبهان و پایگاه نظامی مسجد سلیمان پیش بروند و خوزستان را جدا کنند.» این گفتهی یاسر عرفات نشان داد که عراق در همان روزهای نخست جنگ، هدف خود را از تصرف ایران به جداسازی خوزستان تقلیل داده است و پس از جداسازی این استان به دنبال آتش بس است.
تلاش کشورهای عربی برای آغاز مذاکرات
با مقاومت رزمندگان و ملت ایران، صدام و حامیانش فهمیدند که کار جنگ بیش از آن چیزی که فکر میکردند، دشوارتر و اهداف مورد نظرشان دست نیافتنیتر است. نمایندگان سازمان کنفرانس اسلامی در تهران در حال رایزنی با مسئولان جمهوری اسلامی ایران بودند و امید داشتند با توجه به وضعیت داخلی کشور ایران بتوانند، ایرانیها را پای میز مذاکره با عراق بنشانند. بنی صدر رئیس جمهور وقت ایران و فرمانده کل نیروهای مسلح نیز معتقد بود که عراقیها را نمیتوان بیرون کرد و باید پیشنهادشان را پذیرفت اما در نهایت حرف ایرانیها این بود که تا وقتی عراق در خاک ایران است، مذاکره بی معناست.
وحشت آمریکاییها و تکاپوی حامیان صدام
با پایان سال اول جنگ، رزمندگان ایرانی توانستند سلسله عملیاتهای پیروزمندانه خود را آغاز کنند که نخستین پیروزی شکست حصر آبادان در عملیات ثامن الائمه در مهر ماه سال 60 بود. با این پیروزی کشورهای عربی و عضو سازمان کنفرانس اسلامی به تکاپو افتادند تا هیاتهای صلح تشکیل دهند و برای پایان جنگ چارهای بیاندیشند. پیروزی ایران بازتابهای بسیاری نیز در بین آمریکاییها داشت و آنان ارتباطات خود را با صدام و رژیم بعث بیشتر کردند و بر حمایتهای اطلاعاتی و تسلیحاتی خود افزودند.
با ادامه یافتن پیروزیهای رزمندگان ایرانی، آمریکاییها به وحشت افتادند و وزارت امور خارجه آمریکا این پیروزیها را هشدار قلمداد کرد و در ادامه با خارج کردن نام کشور عراق از لیست کشورهای مظنون به حمایت از تروریسم بین الملل راه را برای کمکهای مالی به این کشور هموار کرد.
ایران در خرداد ماه سال 1361 و با آزادسازی خرمشهر، محکمترین ضربه خود را به رژیم بعث وارد کرد و از آن سو رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان و بیروت حمله کرد. عراق از این فرصت استفاده کرد و گفت: ما از ایران میخواهیم، آتش بس ما را بپذیرد تا نیروهای ما بتوانند برای رویارویی با اسرائیل همراه ایران شوند.
جنگ فرسایشی و فرصتیابی عربستان
در سالهای 61 و 62 با فرسایشی شدن جنگ، ضرری متوجه دیگر کشورها نمیشد و کسی به فکر پایان دادن به جنگ نبود. در این بین عربستان که خود را رقیب جدی ایران میدانست و با عراق هم رقابت داشت، فرصت را مناسب دید و با همکاری کشورهای حاشیه خلیج فارس، شورایی متشکل از این کشورها ایجاد و عربستان خود را به عنوان یک قدرت منطقهای مطرح کرد.
یکی دو سال بعد کشورها مداوم به ایران پیشنهاد صلح میدادند. هاشمی رفسنجانی در یکی از خاطراتش که مربوط به اردیبهشت ماه سال 1364 است، آورده: «عصر ملاقاتی با وزیر امور خارجه عربستان سعودی که به دعوت وزیر خارجه به ایران آمده داشتم. دربارهی تحسین روابط صحبت شد و به آنها از امکان دوستی و حسن روابط اطمینان دادم و از کمک آنها به عراق انتقاد کردم. مدعی شد که کمک را بعد از هجوم ایران به خاک عراق شروع کردهاند و دربارهی جنگ مفصل صحبت شد. برای پذیرش آتش بس التماس داشت. گفتم بپذیرند که عراق متجاوز است و محکمهای برای محاکمهی متجاوز تشکیل شود، آن موقع ما میپذیریم. ایشان میگفت محکمه را قبول دارند، اما اعتراض به تجاوز عراق قبل از محکمه را نمیپذیرفت.»
در نهایت پیش از آغاز عملیات کربلای 5 کشورهای غربی در شورای امنیت آماده تهیه قطعنامهای جدید دربارهی جنگ ایران و عراق شدند که با پیروزی ایران در این عملیات، کشورهای غربی نسبت به آینده عراق نگران شدند و پیش نویسی را آماده ساختند که در سال 66 به نام قطعنامه 598 تصویب شد.
در سال آخر جنگ اتفاقات بسیاری در صحنه میدانی نبرد رخ داد که برخی از مسئولان تلاش کردند امام را برای پذیرش قطعنامه متقاعد کنند اما امام فرمودند: «ملت شریف ایران باید توجه کنند که امروز روز مبارزه و جنگیدن با تمام شیاطینی است که حقوق حقهی تمامی پابرهنگان جهان را صرف عیش و نوش و تهیه سلاحهایی مینمایند که برای همیشه حاکم دنیای گرسنگان باشند. جنگ امروز ما جنگ با عراق و اسرائیل نیست. جنگ ما، جنگ با عربستان و شیوخ خلیج فارس نیست. جنگ ما جنگ با مصر و اردن و مراکش نیست. جنگ ما جنگ با ابرقدرتهای شرق و غرب نیست. جنگ ما جنگ مکتب ماست علیه تمامی نابرابریهای دنیای سرمایهداری و کمونیسم. جنگ ما جنگ پابرهنگی علیه خوشگذرانیهای مرفهین و حاکمان بی درد کشورهای اسلامی است. این جنگ سلاح نمیشناسد. این جنگ محصور در مرز و بوم نیست، این جنگ خانه و کاشانه و شکست و تلخی، کمبود و فقر و گرسنگی نمیداند. این جنگ، جنگ اعتقاد است.»
اما در نهایت امام خمینی (ره) در تیرماه سال 67 قطعنامه را پذیرفتند و در پیامی عنوان فرمودند: «من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوهی دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم. با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم.» ولی چند روز پس از پذیرش قطعنامه، دشمن بعثی دوباره به جنوب و غرب کشور حمله کرد و منافقین با حمایت صدام وارد کشور شدند و دوباره رزمندگان به جهبهها روانه گشتند و به دفاع از مرزهای ایران اسلامی پرداختند اما عراق از پذیرش قطعنامه طفره میرفت و در برخی جبههها عملیاتهای محدودی انجام میداد و بر مناطق مرزی گلوله میریخت.
صدام برای پذیرش آتش بس تحت فشار بود اما اصرار داشت قبل از آتش بس مسئولان دو کشور دیدار کنند که ایرانیها نمیپذیرفتند. 14 مرداد صدام شرط را برداشت و گفت به شرط آن که پس از آتش بس مسئولان دو کشور با هم دیدار کنند، آتش بس را میپذیرد. ایرانیها هم موافقت کردند و 15 مرداد صدام آتش بس را پذیرفت و پس از آن مذاکرات صلح انجام شد. سرانجام دولتهای ایران و عراق در روزهای پایانی مرداد ماه سال 67 با پیشنهاد آتش بس به طور رسمی موافقت کردند و با تلاش ایران، عراق به عنوان آغازگر جنگ شناخته شد.