به گزارش گروه سایر رسانههای
دفاع پرس، «قاسم جعفری»، مدرس و عضو هیات علمی دانشگاه نوشت: «واقفیه» انقلاب معتقدند دوران انقلابیگری پایان یافته و نواختن زنگ انقلاب را باید متوقف کرد و سر بر آستان غالبان و عنانداران امورجاری بینالمللی آهنگ اطاعت و تبعیت نواخت. اگر نهادهایی هستند که فلسفه وجودشان سازشدن نوای انقلاب است باید در قفس محدودیتها برای ادامه بقا بال و پر بزند.
متن این یادداشت در ادامه آمده است:
« سالها پیش بزرگی نقل میکرد ظاهرا شهید رجایی گفته بود زمانی میرسد عدهای ممکن است برای اسلام و انقلاب از مال و حتی جان خود بگذرند ولی از اعتبار و آبروی خود خیر. این گروه را که در میان آنان نام آشناهای بزرگی نیز یافت میشود میتوان فرقه واقفیه انقلاب نامید. برابر نقلهای تاریخی واقفیه گروهی بودند که پس از عروج این جهانی برخی از امامان اهل البیت (ع) و بویژه پس از شهادت امام کاظم(ع)، ( کسانی چون ابن ابی حمزه بطائنی و..) به دلایلی از جمله حب دنیا و یا تعصب بر سر برخی باورهای انحرافی از اعتراف به امام بعدی امساک میکردند و چون رفتار برخی صحابه پس از رحلت نبی مکرم (ص) این اندیشه باطل را رواج میدادند که آن امام حی است و فقط بنا بر حکمتهایی در پرده غیبت قرار گرفته و بالاخره باز میگردد.
فرق واقفیه عصر انقلاب با گذشته آن است که وقوف اینان از چنان پیچیدگی برخوردار است که جز برای نافذان بصیرت آنسان که علمدار کربلا متصف بود مکشوف نیست. امام صادق فرمود: «ان عمنا العباس کان نافذ البصیرة» واقفیه عصر ما هم در حب دنیا و هم در عرصه اندیشه دچار انحرافند با این مفترق که مراقبند تا حرفی نزنند و آهنگی در پیش نگیرند که به راحتی بشود بر آنان احتجاج کرد و در محکمه راستی آزمایی در معرض سوال قرار داد در برهه هایی که باید سکوت کنند زبان می گشایند و در جایگاه سخن بنا به ملاحظاتی سکوت می کنند. اگر منافع و مصالح خویش را در خطر بینند بنا به موقعیت جای اقدام و امساک از عمل را، عوض می کنند. واقفیه عصر ما چنان قدرت و مکنتی دارند که روا و ناروا و محسن و مسیئ را جابجا جلوه دهند . خوبان را خانه نشین کنند و بدان را میدان کر و فر دهند.
نمونهای عبرت آموز شهید سعید، اسد الله لاجوردی است که بارها مورد مدح خورشید انقلاب و رهبر امت قرار گرفته است؛ با او کاری کردند که با دست همینان در قفس عزلت به حجرهای در بازار پناه برد و مشغول خرید و فروش روسری زنانه شود .(شاید تنها کار فرهنگی که در آن شرایط ضمن تامین معاش برایش ممکن بوده است) البته منافقین همان را هم برنتافتند و به تیر کین ذبحش نمودند. حکایت امروز بسیاری از عناصر فعال جبهه فرهنگی مومن کمتر از آن نیست. این در حالی است که فرقه واقفیه انقلاب بر طریق خویش اسب میتازند و در سرمستی فریب افکار عمومی با سرمایه مادی و معنوی ملت در سفر و حضر نرد عشق می بازند. واقفیه امروز افکار نامنور دارند اما از اندیشه های مطهر حرف می زنند. اسلام انقلابی را بزرگترین خطر انقلاب اسلامی میخوانند اما خود را اساس و شناسنامه انقلاب می نامند. جهنمی مسلکند اما از بهشتی انقلاب شاهد تاریخی نقل میکنند. برخی از اینان در بنیان گذار انقلاب، امام خمینی (ره) وقوف کردند و مصداق ولایت پس از او را برنتافتند؛ ریشه این وقوف یا دگماتیسم اعتقادی بود و یا رعایت منافع و مصالح باندی ، گروهی و احیانا شخصی.
یک نمونه را به عینه تجربه کردم کسی که در عناوین حکومتی و اوصاف فقاهتی خود را محلا به صفاتی چون مرجعیت می داند و آن اوایل که هنوز راهش را به وضوح جدا نکرده بود گاه پای درسش مینشستم، در موعدی که به زحمت حاصل شد به اتفاق یکی از برادران دینی پرسیدیم؛ آنچه ما از شما در ذهن داریم و به حساب آن در اسارت به یاد امثال شما که بال و پر ولی هستید دلخوش بودیم ،با آنچه اینک مشاهده می کنیم متفاوت است ؛ خلاصه حرفش این بود که آنوقت جایگاه و منزلت ما محفوظ بود ما هم پا به رکاب بودیم حال که مناصب ما را ربوده اند داعیه ای برای دفاع از انقلاب نداریم. ( دیگی گه برای ما نمی جوشد بگذار بریزد. )
واقفیه عصر انقلاب تابع محض نظریه نسبیت ارزشها یند در حالی که خود و سلوک خویش را در زمره محکمات انقلاب و بلکه میراث بشری تعریف میکنند. در مشرب فکری و رفتاری واقفیه انقلاب هدف وسیله را توجیه میکند؛ مثلا در موسمی مثل انتخابات میشود برای تحصیل منصب خدمت، اپوزوسیون نظام شد و پس از تکیه بر اریکه به روانی آب و سهولت بیان گفت آنچه گذشت مربوط به دوران رقابت بود و من اینک همان آدم قبلی ام و بر هنجارها خواهم ایستاد. واقفیه دوران انقلاب اتاق جنگ روانی دارد و گاه در دعوت به اخلاق و سیر بر منازل عرفان گوی سبقت از ابوسعید ها و بایزید ها میرباید.
خاطره ای از لغزش خویش در ریختن آبروی مومنی را به اعتراف مینشیند و در سایه این نصوح وشی، خویش را طلایه دار جنبش بزرگ اخلاق اعتدالی می شناساند و ناهمرهان این باور و رفتار را ره گم کردگان تند مزاج دوست زدا و دشمن ساز مینمایاند.
واقفیه عصر ما رهنمودهای هادی امت را می شنود و با قسمهای غلاط و شداد بر صحت آن تاکید میکند اما در عمل رهی متفاوت میگیرد و موانع جدی بر این صراط سوی مینهد. واقفیه عصر انقلاب بر آن پندار است که بحث نقل وقایع تاریخی و عبرت های آن نیست اما بیان مصداقهای امروزی برای حوادث اتفاقیه جرمی نابخشودنی است . ( ناکثین ، قاسطین و مارقین و..اگر هم بوده باید در قفسه تاریخ بماند.)
فرقه واقفیه انقلاب بر این حقیقت واقف است که صف آرایی دشمنان و مخالفان شناسنامه دار داخلی و خارجی علیه انقلاب حنایی رنگ باخته است پس باید کاری کرد که برخی شهید دادهها و منسوبین به خانوادههای ایثار و جهاد و کسانی که روزگاری وسط معرکه بوده اند مرگ و نابودی نظام و ارکان آن را جار بزنند. ( ماموریتی که امثال جیسون رضاییان بدان اعتراف کردند. ) واقفیه انقلاب در یک عملیات نرم و پیچیده دو قطبی خیر و شر، صلح و ستیز، مدارا و سخت گیری و اهورایی و اهریمنی و... را در بین صفوف ملت بنیان نهادند و با نشستن بر مسند خیر و خوبی رقیبان را شر و شیطانی جا زدند.
واقفیه انقلاب رفاه و عیش خود را یک هدف مورد غبطه تبلیغ میکنند و مخالفان خویش را بی خبران حسود قلمداد میکنند. در یک کلام واقفیه انقلاب معتقدند دوران انقلابی گری پایان یافته است و نواختن زنگ انقلاب را باید متوقف کرد و سر بر آستان غالبان و عنان داران امور جاری بین المللی آهنگ اطاعت و تبعیت نواخت. اگر نهادهایی هستند که فلسفه وجودشان ساز شدن نوای انقلاب است ( همچون سپاه ) باید در قفس محدودیت ها برای ادامه بقا بال و پر بزند.
واقفیه انقلاب قدرت لابی گری خیره کنندهای دارد و با تکیه بر داشتههای عده و عدهای و تکنولوژی رسانهای خود، مراکز تصمیم ساز و تصمیم گیر و حتی برخی فرا شخصیت های اثرگذار دینی علمی ، سیاسی و فرهنگی را برای اقناع و اثبات نیت حسنه و صحت راه و برنامه خود، لقمه گلوگیری نمی داند. واقفیه انقلاب خوب میداند که چگونه باید خویش را در اردوگاه مردم و خیرخواه وآشنا به خواستههای ریز و درشت شان جلوه دهد و هر صدای برخاسته در مقابل خویش را گرگانی که قصد دریدن گله و به یغما بردن دارایی همه را دارد نشان داد. اما منصفانه باید دید که نسبت این مدعیان با خالقان 22 بهمن و روز قدس و صاحبان حقیقی هفت تیر و هشت شهریور و امثال آن چیست.
باید دید چه کسانی و کدام گروهها در کدام بزنگاه و چرا متوقف شدند و طیفی از نحله واقفیه انقلاب را آفریدند. گر چه باید رویشها را که در قبال گروه واقفیه، لاحقیه انقلابند نیز چون چشم روشنی امتداد بخش افق نور مشعشع انقلاب و ملتی پردامنه و دیرین تمدن، نگاه دل انگیز و امیدآور داشت».
منبع: فارس