به گزارش خبرنگار گروه دفاعی امنیتی دفاع پرس، در آغاز جنگ تحمیلی کمتر کسی تصور میکرد که اسارت نیز یکی از آثار و تبعات جهاد در راه خدا باشد، اما جنگ سرنوشت برخی از رزمندگان را بر خلاف تصورات رقم زد و آنان را در عرصه آزمایشی سخت و طاقتفرسا قرار داد.
آنچه که در ذیل میخوانیم بخشی از گفتوگو با فرمانده شجاع ارتش جمهوری اسلامی، امیر سرتیپ دوم «عیسی دانشور قربانی» فرمانده مدافعان خرمشهر در دوران جنگ تحمیلی است که بیش از ۱۰ سال از عمر خود را در زندانهای عنبر و ابوقریب بعثیها بهعنوان مسئول اسرای ایرانی گذرانده است.
- در چه زمانی و چگونه به اسارت دشمن درآمدید؟
در اوایل جنگ تحمیلی بهعنوان فرمانده مدافعان خرمشهر در منطقه حاضر بودم، جنگ و دفاع از خرمشهر در روزهای پایانی سقوط این شهر به مرحله طاقتفرسای خانه به خانه و تن به تن رسیده بود که در این وضعیت بههمراه نیروها در حال مقابله با دشمن بعثی بودیم و هر چه زمان میگذشت عرصه نبرد بر ماتنگتر میشد، به گونهای که دشمن با نفرات بیشمار و تجهیزات سنگین، حجم آتش خود را بر ما بیشتر میکرد، در بحبوحه همین درگیریها وقتی گلوله آر پی جی را برداشتم و به سمت تانک شلیک کردم به ناگاه از ناحیه دو پا مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و نقش بر زمین شدم و بدین ترتیب فصل جدیدی در زندگیام با نام "اسارت" باز شد.
- از اسارت و برخورد بعثیها برایمان بگویید؟
برابر مفاد کنوانسیون ژنو هر فرد به اسارت درآمده باید بعد از تحقیقات اولیه، به اردوگاه اسرا فرستاده شود و آن هم مشخصات خود را دارد که این موارد از سوی عراق رعایت نمیشد؛ لذا اسرا غالبا از خانوادههایشان خبر نداشتند و خانوادهها نیز از آنها مطلع نبودند که این موضوع تأثیر بدی بر روحیه افراد میگذاشت.
اسارت به چند مرحله مجزا تقسیم میشد، در مرحله اول اسارت، استخبارات عراق فرد را در حالت انزوا نگه میداشت، و در مرحله دوم او را به لحاظ اطلاعاتی تخلیه و بعد به زندان یا اردوگاهها میفرستادند، و همچنین در خصوص افسران به اسارت درآمده، رویه بعثیها بر این منوال بود که اینگونه افراد را به سادگی به اردوگاهها نمیفرستادند و باید مدتی را تحت کنترل شدید در زندانها به سر میبردند.
عراق همواره میخواست برنامههایی را خارج از اصول و قواعد شرافت سربازی انجام دهد که اولین مادهاش وادار کردن افراد به خیانت نسبت به کشور و ارزشهای ملی و مذهبی بود، اما بچهها با روحیه و احساسات خاص ملی و مذهبی که داشتند هیچگاه خواستههای آنان را تمکین نمیکردند و همواره پشت همدیگر بوده و در برابر تهدید و تطمیع آنها قرص و محکم میایستادند.
- آیا موارد خاصی هم وجود داشت که افراد همقطاران خود را لو بدهند؟
همانطور که گفته شد چنین مسائلی در میان اسرای ما، نادر بود؛ معمولا بچهها هوای یکدیگر را داشتند، اما بالاخره در میان انبوه اسرای وفادار، عده قلیلی هم بودند که در برابر رژیم بعثی انعطاف نشان میدادند.