مرصاد برگ زرین غرب (30)؛

عقب نشینی از پاتاق

هر جايی كه آن‌ها را متوقف می‌كرديم، يك يا دو تانك به سرعت به سمت ما حركت می‌كرد. ما فقط كلاشينكف داشتيم و در مقابل هجوم تانك‌ها كاری از پيش نمی‌برديم. سرانجام گردنه‌ پاتاق را رها كرديم و دشمن در آنجا مستقر شد.
کد خبر: ۲۵۶۵۵۱
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۳۹۶ - ۰۰:۳۰ - 29September 2017

به گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، کتاب «مرصاد برگ زرین غرب» مشتمل بر خاطرات جمعی از سرداران و رزمندگان دفاع مقدس در غرب کشور است که توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه جمع‌آوری و تدوین شده است که خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات حميد قبادی از فرماندهان و پیشکسوتان دوران دوران دفاع مقدس می‌باشد.

... دشمن براي رسيدن به قله‌ي اصلي پاتاق و محل دژباني لشكر 81 اصرار داشت. توان موجود ما هم در مقابل تجهيزات و نفرات دشمن قابل مقايسه نبود. با آن وضعيت نمي‌توانستيم از پيشروي آن‌ها جلوگيري كنيم. با بي‌سيم كه در اختيارم بود با فرمانده‌ی ‌گردان حمزه تيپ نبي‌اكرم(ص) تماس گرفتم. گردان حمزه داخل شيار پاتاق بود و پوشش درختان مانع مي‌شد كه وضعيت روي جاده را ببينند. سيد‌‌ابوالقاسم موسوي فرمانده‌گردان حمزه گفت: « داخل شيار هستيم. تمام نيروها را آماده و به خط كرده‌ام؛ اما چون با شما ارتباطي نداشتم، نمي‌دانستم بايد چه كنم؟» گفتم:« سيّد مي‌دانيد ما كجا هستيم؟» گفت:« نه» گفتم:« ما الآن درست بالاي سرشما روي گردنه هستيم. جاده‌ي محل تردد شما به سمت پاتاق بسته شده است و ديگر نمي‌توانيد از آن استفاده كنيد. بچه‌ها را از طريق شيار محل استقرار به پشت پاتاق و از آن جا به سمت «سرخه‌ديزه» و از طريق روستاي «شيرچقا» در حوالي جاده‌ي كرند به عقب بياوريد.»

سيّدابوالقاسم گفت: «وسايل گردان را چه كار كنم؟»

گفتم:« هر وسيله‌اي كه قابل انتقال است، همراه خودتان بياوريد و بقيه را همان جا بگذاريد.»

گفت:« خودرو گردان را چه كار كنم؟»

گفتم:« سيّد معطل نكن. مسير جاده ديگر در اختيار ما نيست. خودرو را داخل درختان همان جا بگذاريد.» چند دقيقه بعد ستون گردان حمزه را ديدم كه از همان مسيري كه به آن‌ها آدرس داده بودم به سمت عقب مي‌رفتند. با آن تعداد كم نیرو‌ها، سرعت حركت دشمن را به حداقل رسانده بوديم و در سر هر پيچ، دقايقي ستون منافقین را متوقف می‌كرديم. هر جايي كه آن‌ها را متوقف مي‌كرديم، يك يا دو تانك به سرعت به سمت ما حركت مي‌كرد. ما فقط كلاشينكف داشتيم و در مقابل هجوم تانك‌ها كاري از پيش نمي‌برديم. سرانجام گردنه‌ي پاتاق را رها كرديم و دشمن در آنجا مستقر شد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها