به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی
دفاع پرس، دفاع مقدس صحنه پرشور و حماسه دلاوری و حضور آحاد اقشار و نیروهای جمهوری اسلامی ایران برای دفاع در برابر یک تجاوز و حمله ناجوانمردانه بود.
واقعیت این است دفاع در برابر حمله ناجوانمردانه دشمن جز با اجماع و همدلی همگانی ممکن نبود. یکی از اقشاری که نقش به سزایی در این حماسه داشت، خلبانان ارتش جمهوری اسلامی ایران بودند.
عملیات قهرمانانه «کمان 99» نیروی هوایی ارتش در روز اول مهر 59 و فلج کردن نیروی هوایی عراق و نیز نبرد قهرمانانه خلبانان هوانیروز ارتش در اجرای رزم با شناسایی با عنوان (بکاو و بکش) در سرتاسر مسیر حمله دشمن، از اقدامات اولیهای بود که همزمان با مقاومت نیروهای زمینی مستقر در مناطق مرز در سد هجوم سراسری دشمن انجام شد.
در ادامه گفتوگوی دفاع پرس را با سرهنگ خلبان بازنشسته «رضاعلی کلانتری» سراستاد خلبان 214 و سرهنگ خلبان «محمدعلی حسینیار» استاد خلبان 214 که هر دو از پیشکسوتان دفاع مقدس هستند، میخوانید.
دفاع پرس: لطفا خودتان را معرفی بفرمایید و از نحوه ورودتان به ارتش بگویید؟ به نام خدا و با عرض تسلیت ایام سوگواری سید و سالار شهیدان و گرامیداشت هفته دفاع مقدس، سرهنگ خلبان بازنشسته رضا علی کلانتری هستم. در سال 52 وارد دانشکده خلبانی هوانیروز ارتش شدم و نظر به عرق و علاقهای که به پرواز و میهنم داشتم موفق شدم در سال 56 همزمان با حضور مستشاران آمریکایی در ایران به رتبه استاد خلبانی بالگرد 214 برسم و رسالت معلمی خود را در ارتش ادامه دهم و در سال 59 به کرسی سراستاد خلبانی برسم. در طول 32 سال خدمت خودم، هر چند که کسوت معلمی خود را در ارتش بسیار مهم و مقدس میدیدم، اما در صحنههای حساس دفاع مقدس نیز بال پرواز خود را به مناطق عملیاتی میگشودم و در دفاع از سرزمینم ایفای نقش میکردم.
سرهنگ خلبان کلانتری آموزش و آمادهسازی خلبانان به اندازه دفاع از میهن برایم مقدس بود
دفاع پرس: لطفا از دوران خدمت در سمت استاد خلبانی و صحنههای رزمتان در دوران دفاع مقدس بگویید؟ به نظرتان کار استادی مهمتر است یا رزم در آسمان میهن؟
بدیهی است که اساس حضور من در این کسوت و لباس برای دفاع از کشور و میهنم بوده است و نبردهایم برایم مقدس و فراموش نشدنی است اما باید بگویم آموزشهایم هم به همان میزان برایم مقدس و مهم بودند. آموزش و آمادهسازی خلبانان برای حضور در جنگ و کاهش استرس و دلهره خلبانان به وسیله آموزش آنان و افزایش بهرهوری آنان از اساسیترین کارها در ارتش است.
وقتی در میدان نبرد بودم، در یک صحنه از جنگ، دستانم بر فرامین بالگردم ایفای نقش میکرد و وقتی در سنگر آموزش بودم، دستان دانشجویانم در جبهههای مختلف به فرامین بالگردهایشان در نبرد با دشمن بود.
تلاش میکردم سنگرهای آموزش را از آمریکاییها بربایم/ جملهای که شهید چمران درباره اولین خلبان شهید هوانیروز گفت
دفاع پرس: چه تفسیر زیبایی فرمودید، آیا به خاطر دارید آن روزها را؟ خلاصهای از آموزشها و نبردهایتان را بفرمایید؟
بله. عمر من بود. جان و جوانی من بود. مگر میشود فراموش کرد. بنده قبل از انقلاب به کسوت استادی رسیدم و در رقابت تنگاتنگ با آمریکاییها، تلاش میکردم سنگرهای آموزش را از آنان بربایم. اولین شهید هوانیروز، دانشجوی من خلبان «محمدرضا وجدانی» بود. وجدانی با استاد خلبان ایرانی آموزش گرفت و خلبان شد و تاریخ کشورم حماسه او را در دفاع از حریم امنیت ایران اسلامی فراموش نخواهد کرد. او در تابستان سال 58 در دفاع و پشتیبانی از نیروهای شهید چمران و شهید صیاد شیرازی در غرب حماسه آفرید و شهید شد. پروازهای متهورانهاش نیز باعث شد شهید چمران جمله مشهور «هوانیروزیها فرشتگان آسمانیاند» را به زبان بیاورد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و اخراج مستشاران کار آموزش را ادامه دادیم؛ با کوهی از توان و عشق و اراده به عزت کشورمان. عاشق بودیم و پرتوان و امیدوار...
به یاد دارم سال 59 روز آغاز جنگ با صدای بمباران فرودگاههای اصفهان، سریع به پایگاه مراجعه کردم و با فشردهسازی برنامه آموزشی سعی در تقویت جبههها کردیم. کیسه خواب گرفتم و تا دو هفته به خانه نرفتم. همانجا در دانشکده میخوابیدیم و سعی در تربیت خلبانان برای پرواز در جبههها داشتم.
در عملیاتهای مهم شرکت میکردم و دوباره برای ادامه آموزش به اصفهان برمیگشتم
یک ماهی گذشت، حدود آبان ماه 59 بود. پر گشودیم به خوزستان و ضمن کمک به نیروهای زمینی، در پشتیبانی پروازهای خلبانان کبرا در محور حمیدیه، سوسنگرد و بستان پرواز میکردیم و شناسایی با رزم بود. همانجا بود دوست و همکار عزیزم خلبان شاهرخ آذین به شهادت رسید. پاییز و زمستان 59 را در جنوب بودم. سال 60 با توجه به نیاز شدید به آموزش خلبانان به اصفهان آمدم و در سال 61 به سقز، بانه و سردشت رفتم.
به هنگام عملیات خیبر، عملیات بدر و عملیاتهای مهم به جنوب و غرب میرفتم و در خلال عملیاتها در اصفهان دانشجو پرورش میدادم. و در سالهای آخر خدمتم و بعد از بازنشستگی به همکاری با صنعت دفاعی کشورم در جهت قطعهسازی برای بالگردها روی آوردم و پروازهای تست و آزمایشی قطعات را با موفقیت انجام دادم.
امروز بعد از 40 سال پرواز و خدمت به میهنم، سرشار از حس خوب خدمت به خلق، پایم به زمین و دلم در گرو آسمان و چشمانم به پرواز خلبانان جوان کشورم است و خدا را شاکرم.
دفاع پرس: جناب سرهنگ خلبان لطفا شما نیز خودتان را معرفی کنید و از نحوه پیوستنتان به ارتش بگویید؟
به نام خدا سرهنگ
بازنشسته خلبان محمد علی حسین یار هستم. در سال 53 وارد آموزشگاه
افسری ارتش و در سال 54 به دانشکده خلبانی هوانیروز منتقل شدم. پس از طی
دورههای خلبانی 214 و نیز دوره تخصصی خلبانی تیم تجسس و نجات هوایی در سال
58 به سرپرستی تیم تجسس و نجات هوایی مرکز آموزش هوانیروز منصوب شدم.
ضمن
انجام وظایف آموزشی در مرکز آموزش اصفهان، در صحنهی حساس نبرد و نیز در
عملیات سراسری تثبیت حمله دشمن در سال 59 در محضر استاد کلانتری حضور فعال داشتم و ایفای نقش کردم.
در سالهای 64 تا 69 نیز از
گروه سوم رزمی هوانیروز در کرمان ادامه خدمت دادم و در سال 69 دوباره به
مرکز آموزش هوانیروز اصفهان آمدم تا ادامه خدمتم را در کسوت استاد خلبانی
انجام دهم و در سال 1383 پس از سی سال خدمت به شرف بازنشستگی نائل شدم.
بعد از پیروزی انقلاب برای انجام ماموریت در اقصی نقاط میهن اعلام آمادگی کردم
دفاع پرس: لطفا از روزهای دفاع مقدس و ماموریتهایتان در آن دوران برایمان بگویید؟
من نیز در اصفهان بودم. در مرکز آموزش هوانیروز، سرپرست تیم تجسس و نجات هوایی بودم. به محض پیروزی انقلاب برای انجام ماموریت در اقصی نقاط میهن اعلام آمادگی کردم.
پاییز و زمستان سال 59 را همراه استاد کلانتری در جنوب بودم، در تثبیت دشمن و جلوگیری از نفوذ در محور اهواز - سوسنگرد - بستان پرواز میکردیم و با تیم پروازی شهید خلبان قلخانی (خلبان کبرا) و سرتیپ خلبان جانباز اسفندیار مرادی (خلبان کبرا) اجرای آتش میکردیم و همزمان به نیروهای زمینی، مهمات و امداد نیز میرساندیم.
از جانسوزترین صحنههای نبردم، نجات جان خلبان مرادی بود که در کشاکش نبرد مورد اصابت قرار گرفت و در میانه نیروهای دشمن سقوط کرد.
در آن لحظات پر خطر و حساس پرواز کردم و در کنار بالگردش نشستم و به یاری خدا او را از آتش بیرون کشیدیم. گفتم پایش کجاست. گفتند توی کابین گیر کرده و کنده شده است. شهید خلبان قلخانی از بالا پوشش آتش میداد و با توپ و راکت سعی در حمایت از ما و کاهش آتشباری دشمن داشت و من هم رزم و هم پروازم را بدون پایش از مهلکه آتش بیرون کشیدم.
در سالهای 61 تا 64 در جنوب پرواز کردم و در بدر و خیبر و قادر و دیگر عملیاتها از اصفهان به پشتیبانی آتش پایگاه هوانیروز مسجد سلیمان رفتم.
و از سال 64 از پایگاه هوانیروز کرمان به غرب و جنوب رفتم. در بیت المقدس، نصر و کربلای 10 در غرب همراه دیگر خلبانان هوانیروز ارتش بودم و در سال 67 به رتبه استاد خلبانی رسیدم و از سال 69 بار دیگر در سنگر آموزش خلبانان جوان میهنم به خدمت پرداختم.
دفاع پرس: به نظرتان جوانان امروز باید چه نگاهی داشته باشند؟
این خیلی مهم است که نسل امروز ضرورتهای کشور را در حوزه دفاعی و نقش قدرت را در بازدارندگی هجوم دشمن بداند. اینکه نسل امروز بداند چه چیزی باعث شد هجوم سراسری و ناجوانمردانه دشمن درهم شکسته شود و امنیت پایدار بماند.
دفاع پرس: نقش پیروزیهای دفاع مقدس در سازندگیهای آینده چه بود؟
اینکه اگر قوی باشیم امنیتمان چگونه است و اگر ضعیف باشیم چه پیش خواهد آمد و اینکه هر کس بداند در کسوت و شغل خود چه اقدامی میتواند در توسعه امنیت ملی انجام بدهد تا هرگز دشمن نتواند نگاه چپ به کشورمان بیاندازد، بسیار مهم است.
دفاع پرس: از اینکه وقت خودتان را در اختیار ما قرار دادید، بسیار ممنونم.
انتهای پیام/ 221