نامه شهید حسین سوری/ التماس دعا برای حضور دوباره در جبهه

شهید سوری در نامه‌ای خطاب به همرزم خود آورده است: فقط یک چیز از تو می‌خواهم و آن این‌که در آن‌جا که هستی چون محیطی است روحانی و معنوی و هنگام دعا حتما نظر لطف خدا بر شماها است، تمام مجروحین را دعا کنی که ان‌شاءالله همگی خوب شوند و بتوانند در کنار شما برادران رزمنده‌شان بجنگد.
کد خبر: ۲۵۹۹۵۸
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۵ - 01October 2017
(9 مهر منتشر شود)نامه شهید حسین سوری/ دعا برای حضور دوباره در جبهه
به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «حسین سوری» 10 شهریور 1343 در تهران دیده به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد.
 
شهید سوری مدتی هم در مقر شمسطار لبنان به کارهای فرهنگی مشغول بود که سرانجام 17 فروردین 1366 در منطقه عملیاتی کربلای پنج به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
 
در ادامه متن نامه این شهید والامقام را به خانواده خود می‌خوانید:
 
«بسم رب الشهدا و الصدیقین
 
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان گلگون کفن اسلام. با سلام بر یگانه منجی عالم بشریت، پناه بی‌پناهان، امید ناامیدان حضرت مهدی (عج) و با سلام و درود بر امام عزیزمان، امید مستضعفان جهان حضرت روح الله و با سلام و درودی بیکران بر تمامی شهدا، معلولین، مجروحین، اسرا و مفقودین جنگ و با امید به این‌که از ادامه دهندگان راه سرخشان و پیامبران رسالت خونینشان باشیم.
 
دوست و برادر عزیزم احمد جان سلام علیکم حالت چطور است؟ ان‌شاءالله که خوب و سرحال هستی. همان‌طور که آرزو دارم و از خدا می‌خواهم صحیح و سلامت با پیروزی کامل به آغوش گرم خانواده‌ات برگردی. خیلی دوست داشتم که الان پیش تو بودم و با هم در عملیات علیه متجاوزین کافر شرکت می‌کردیم، ولی خواست خدا بر این بود که از یکدیگر دور باشیم.
 
نمی‌دانم الان در کجایی و در چه حالی هستی؟ ولی هر کجا که هستی خدا نگهدارت باشد. ان‌شاءالله سالم و تندرست باشی تا بیشتر به اسلام خدمت کنی. احمد جانم تو باید بمانی، همه باید بمانیم، بمانیم و تا جان در بدن داریم با این دون‌صفتان کافر بجنگیم. پس تو را به خدا مواظب خودت باش. من لحظه‌ شماری می‌کنم تا این‌که دوباره تو را ببینم چون تو تنها دوست من هستی؛ دوستی که هرگاه خودم را در کنارت می‌بینم احساس آرامش می‌کنم. و تو برای من تنها یک دوست نیستی، که بالاتر از آن مونس و همدم و هم خون منی.

احمد جان بعد از آخرین باری که تو را در چادرهای تیپ عبدالعظیم دیدم، به دو کوهه برگشتیم و فردایش به منطقه عملیاتی کوشک رفتیم. سه روز در منطقه بودیم و سپس به گردان میثم منتقل شدیم و دو شب را هم در خط مقدم خودمان، به انتظار عملیات بودیم. تا این‌که شب عملیات با گردان میثم و لشکر امام حسین و گردان سلمان وارد عمل شدیم.
 
در آن‌جا خط شکن بودیم. به لطف خدا عملیات بسیار عالی انجام شد و تمام موانع و کانال 40 متری پر  از آب و ... را پشت سر گذاشتیم و به اهداف خود رسیدیم. طبق معمول وقتی هوا روشن شد، پاتک بسیار شدید مزدوران هم شروع شد و ما با یاری خدا سرسختانه مقاومت کردیم. درگیری بسیار شدید شده بود و عراقی‌ها به فاصله کمتر از صد متری خاکریز ما رسیده بودند. ساعت تقریبا هشت و نه صبح 62/12/11 بود که خمپاره‌ای در چند متری من افتاد و یک ترکش به ران پای راستم خورد.

برادر زارع زخم‌های مرا بست. چون احتمال عقب نشینی زیاد بود، می‌بایست خودم را به عقب می‌کشیدم. حدود هشت ‌صد متر را سینه‌خیز و گربه‌ای حرکت کردم. بعد هم چند کیلومتر را از میان باتلاق‌ها حرکت کردم تا به نیروهای خودمان رسیدم. بعد از من زارع از دو سه ناحیه ترکش خورد که البته چندان مهم نیست.
 
خلاصه سرت را درد نیاورم الان در بیمارستان شرکت نفت تهران بستری هستم و الحمدالله حالم خیلی خوب است و تو بابت من اصلا نگران نباش. فقط یک چیز از تو می‌خواهم و آن اینکه در آن‌جا که هستی چون محیطی است روحانی و معنوی و هنگام دعا حتما نظر لطف خدا بر شماها است، تمام مجروحین را دعا کنی که ان‌شاءالله همگی خوب شوند و بتوانند در کنار شما برادران رزمنده‌شان بجنگد. و مرا هم هر چند لایق آن نیستم، دعا کن تا ان‌شاءالله بتوانم بیشتر برای اسلام مفید باشم.

احمد جان! جواب این نامه را حتما بنویس و در آن بنویس که در کجا هستی و آیا در عملیات شرکت کرده‌اید یا نه و این‌که کی برمی‌گردی. از دوستان و بچه‌های آشنا در آن‌جا برایم بنویس.
این‌جا تمام دوستان و بچه‌های مسجد سلام می‌رسانند و همگی دعا می‌کنند که تمامی شما عزیزان به سلامت و با پیروزی کامل برگردید.

سلام مرا به ترابی و فراهانی و دیگر دوستان برسان. در ضمن غروی از طرف کمیته به جبهه اعزام شد 15/ 12 و احتمالا در غرب همان تیپ کمیته هستند.

دیگر بیشتر از این وقتت را نمی‌گیرم. فراموش نکنی که خوب شدن من با دعای تو، دوست عزیزم سریع‌تر صورت می‌گیرد. ان‌شاءالله منتظر نامه‌ات هستم. چون ممکن است از بیمارستان مرخص شوم. آدرس منزل را روی پاکت می‌نویسم و تو هم به همان آدرس نامه بفرست.

به امید پیروزی حق بر باطل، نور بر ظلمت و خون بر شمشیر. به امید رهایی قدس عزیز و فتح کربلای حسینی.

دوست و برادرت حسین سوری
 
62/12/17
 
تهران- بیمارستان شرکت نفت
 
بخش5- تخت 19»

انتهای پیام/ 111
نظر شما
پربیننده ها