از همان زمان تولد، چهره نورانیاش حکایت گر قصهای نانوشته از عشق بود و ایثار که آرامش را به دل پدر و مادرِ پاک طینتش هدیه میداد.
«سید عبدالکریم» دومین فرزند خانواده و از نسل آفتاب بود که در اوج جوانی، اسطورهای شد از جنس عشق، ایمان و شهادت. تا شعاع نورش امروز روشنی بخش هزاران دل فرو رفته در تاریکی باشد که اگر نام و یاد او را با بینشی عمیق درک کنیم، خواهیم فهمید، نوری که سر منشاء آن ایمان و عشق باشد، هیچگاه خاموشی نخواهد داشت.
حکایت زندگی سید عبدالکریم، سراسر درس است. زیرا در ابتدای جوانی، پی به وجود خویشتن برد و لحظهای تحمل حصار دنیا را نداشت، چون در سودای رهایی بود.
سید عبدالکریم، مراتب تحصیل را با کوشش و جدّیت و نمرات عالی سپری میکرد و غنچههای امید را در دل پدر و مادر مینشاند. دوره دبیرستان را در مدرسه «فردوسی» شهرستان بندر انزلی پی گرفت و در کنار دروس مدرسه، بسیار به مطالعه کتب مذهبی از جمله تفاسیر قرآن، نهج البلاغه و کتابهای علما و اندیشمندانی همچون استاد شهید «مرتضی مطهری» و شهید «عبدالحسین دستغیب»، علاقهمند بود.
در آن روزها که فضای فاسد توسط رژیم طاغوت حاکم بود، وی به تبعیت از تربیت معنوی و اسلامی والدین خود، در مسجد ولی عصر (عجالله) حضور مییافت و به عبادت و ممارست در انجام احکام و فرایض دینی همت میگمارد تا از شر شیاطین در امان باشد.
برای سلامتی جسم نیز اهمیت زیادی قائل بود و در رشته ورزشی «جودو» فعالیت میکرد. سید عبدالکریم از شعور سیاسی و مذهبی والایی برخوردار بود و در روزهای قیام مردم انقلابی علیه حکومت پهلوی، همگام با پدر انقلابیاش و سایر عناصر و فعال، در عرصههای مختلف از جمله پخش اعلامیه حضرت امام و تمثال ایشان در سطح شهر حضور تأثیرگذاری داشت.
سال 1357 بود که موفق به اخذ دیپلم شد و همچنان با عزمی استوار و قلبی مالامال از عشق و ایمان، مبارزاتش را در راستای پیروزی انقلاب ادامه داد. سال 1358 در آزمون سراسری کنکور شرکت کرد و در رشته «شیلات»، گرایش «ماهی شناسی» در دانشگاه گیلان قبول شد و ادامه تحصیل داد.
سید عبدالکریم با ورود به دانشگاه و وجود عناصر ملحد و انحرافی، با انگیزهای بالا و حرکتی انقلابی به همراه دیگر دوستان حزباللهی و مذهبی خود ، همچون شهید «سعید صیاد»، درصدد آگاهسازی دانشجویان نسبت به مسایل دینی، اخلاقی و سیاسی برآمد تا افکار و اندیشههای دانشجویان را همگام با اهداف انقلاب اسلامی هدایت نماید.
همزمان با درگیریهای دانشگاه و به وجود آوردن تنش از سوی ضدانقلاب، سید عبدالکریم در کنار سایر اقشار انقلابی، محکم و با اقتدار ایستادگی نمود و موفق به خنثی کردن تحرکات و شرارتهای ضدانقلاب شد.
هنوز آرامش و امنیت در سطح جامعه محقق نشده بود که جنگ ناجوانمردانه از سوی ایادی خود فروخته به کشورمان تحمیل شد و سید عبدالکریم، حس ادای تکلیف و اجابت فرمان رهبری را بر خود واجب دید و اوایل سال 1360 به همراه دوست و همرزمش سعید صیاد، راهی مناطق عملیاتی کردستان شد و چند ماهی را در کنار بزرگ مرد انقلابی، شهید دکتر «مصطفی چمران» به مقابله با ضد انقلاب و دشمن بعثی پرداخت.
سرانجام در شهریورماه سال 1361، در حالی که 24 سال از بهار زندگی پر برکتش سپری شده بود، به اتفاق یار باوفایش سعید صیاد، نغمه رهایی سر داد و با وجود اینکه برادرش در جبههها به سر میبرد پدر را برای رفتن راضی نمود و برای شرکت در عملیات محرم به منطقه موسیان اعزام شد و در آن عملیات در حالی که رشادتها از خود نشان داد و لحظهای آرام و قرار نداشت، ندای حق را با گوش جان شنید و با وضوی عشق ، وارد جهادی مقدس شد. از این رو، همای سعادت و کبوتر شهادت بر خیمه هستیاش چتر رستگاری گسترد و در 16 آبانماه سال 1361 بر اثر اصابت ترکش خمپاره، غرقاب نور و سرور در سُرادق عرش شد.
بخشی از وصیتنامه دانشجوی شهید «سید عبدالکریم اتقیاء»:
برادران و خواهرانم؛ به شما وصیت میکنم که امام خمینی (ره) را هیچگاه تنها نگذارید و به فرامین ایشان مو به مو عمل نمایید و از اختلاف پرهیز کنید.
برادران و خواهرانم؛ با یکدیگر وحدت داشته باشید و از اختلاف بپرهیزید که اختلاف فقط به نفع دشمنان اسلام است.
برادران و خواهرانم؛ امام خمینی (ره) و روحانیون مبارز و پیرو خط امام را رها نکنید و [آنها را] تنها نگذارید.
برادران و خواهرانم؛ دولت اسلامی و مکتبی را کمک کنید و پشتیبان آن باشید، زیرا که [این دولت] همان دولت مستضعفان است.
انتهای پیام/