دلنوشته/

لحظه جانسوز دیدار

شیفت کاری استوار یکم «سجاد صیامی» به پایان رسید و با اولین پرواز آمد، اما این نگاه معصومانه فرزند عزیزش بود که او را در آغوش گرفت و لحظاتی بعد گریه‌ها و اشک‌های این کودک چند ماهه بر بالای پیکر غرق در عطر و گل پدر بود که همه را متقلب کرد.
کد خبر: ۷۸۵۸۳۶
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۷ - 17October 2025
گروه استان‌های دفاع‌پرس‌- سرگرد «مجتبی بیهقی» معاون فرهنگی اجتماعی مرزبانی خراسان رضوی؛ همرزمانش با اندوه فراوان آمده بودند فرودگاه شهید هاشمی‌نژاد و لحظاتی بعد پرواز چابهار مشهد در فرودگاه بر زمین نشست.
لحظه جانسوز دیدار

ناگهان همسر و فرزند چند ماهه شهید صیامی وارد شدند، چهره معصوم کودک نگاهم را به خودش جلب کرد، برای لحظاتی چیزی نشنیدم و حس نکردم تا اینکه شانه‌هایم شروع به لرزیدن کرد.

حس همه مرزبانانی که هم‌اکنون در مرز‌های کشور در حال حراست و حفاظت از مرز‌های ایران اسلامی هستند و دیدن فرزندانشان را به انتظار نشسته‌اند، به من دست داد.

وقتی شهید «سجاد صیامی» در نقطه صفر مرزی در مرز‌های استان سیستان و بلوچستان مقتدرانه ایستاده بود تا دشمن نگاه چپ به کشور نداشته باشد، برای دیدن فرزندش لحظه‌شماری می‌کرد. او منتظر بود تا با پایان‌یافتن شیفت کاری خود با اولین پرواز به مشهد بیاید و کودک خردسالش را در آغوش بگیرد، اما ...

شیفت کاری استواریکم «سجاد صیامی» به پایان رسید و با اولین پرواز هم آمد، اما این نگاه معصومانه فرزند عزیزش بود که او را در آغوش گرفت و لحظاتی بعد گریه‌ها و اشک‌های این کودک چند ماهه بر بالای پیکر غرق در عطر و گل پدر بود که صدای گریه همه حضار را درآورد و همسرش که می‌گفت: «پاشو سجاد جان با پسرت آمدیم به استقبالت.»

دیگر توان نداشتم این لحظات سنگین و سخت را نظاره‌گر باشم به گوشه‌ای از محل استقبال در فرودگاه رفتم و لحظاتی بعد پیکر خادم الرضا شهید سجاد صیامی به سمت بهشت رضا مشهد رهسپار شد.

همرزم عزیزم راحت ادامه دارد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها