به گزارش دفاع پرس از همدان، «رضا ترکمند منگاوی» در 30 فروردین سال 1340 در روستای «منگاوی» شهرستان «ملایر» از توابع استان همدان و در خانوادهای کشاورز و سادهزیست دیده به جهان گشود.
رضا شش سال بیشتر نداشت که پدرش آقا «قاسمعلی» را از دست داد و داغ یتیم بودن را تجربه کرد، با وجود همه مشکلات، سختیها و نبود امکانات، در سال 1347 برای کسب علم وارد دبستان شد.
دو سال بعد مدارش را نیز از دست داد و از آن به بعد با سرپرستی برادرش و زندگی را ادامه داد و در کنار کمک به کارهای خانواده و وجود مشکلات بسیار، درس خود را تا پایه چهارم ابتدایی ادامه داد.
«رضا ترکمند» سن و سالی نداشت و نوجوان بود که برای کسب روزی همراه با دوست صمیمیاش به تهران رفت و حرفه خیاطی را آموخت.
حضورش در فعالیتهای انقلابی بسیار پرشور بود و همواره در تظاهراتهای ضدحکومت طاغوت شرکت میکرد تا جایی که چندین مرتبه توسط ساواک بازداشت و شکنجه شد.
این جوان با ذکاوت، با به پیروزی رسیدن انقلاب شکوهمند اسلامی و تشکیل بسیج مستضعفین، به این نیروی مردمی و انقلابی پیوست تا در سنگر اسلام خدمتگذار خوبی برای میهن خود باشد.
رضا همزمان با حمله رژیم بعث عراق به خاک ایران اسلامی، در خدمت مقدس سربازی به سر میبرد و این موضوع سبب شده بود تا این جوان انقلابی، بیصبرانه انتظار اعزام به خط مقدم جبهههای جنگ را بکشد.
شهید سرافراز «رضا ترکمند منگاوی» سرانجام پس از حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل و سالها خدمت به میهن اسلامی ایران، در هفدهم آبان ماه سال 1361 در منطقه «زبیدات» عراق به فیض رفیع شهادت نائل آمد و به همرزمان شهیدش پیوست.
با گذشت بیش از 35 سال از شهادت این مجاهد راهحق و ایمان، پیکر مطهر و معطرش به خاک پاک ایران بازنگشته است تا همچون مادرش حضرت فاطمه زهرا (س)بینشان و گمنام باقی بماند.
بخشی از وصیت نامه شهید والامقام «رضا ترکمند منگاوی»:
الهی! مرا از آن انسانهای خالص اولياء الله قرار ده که توفيق شهادت و جهاد خالصانه در راهت را به دست آوردم و ديگر بار خداوندا! به من سعادتی عطا فرما تا در ميان فرشتگان زمين، يعنی مردان مومن جبهه حق باشم. خدايا! تو که چنين لطفی نمودی و اين بنده ذليل را به اين سعادت نائل فرمودی، از تو میخواهم که مرا دست خالی باز نگردانی و گناهان گذشتهام را ببخشی و از اعمال ناپسند من بگذری تا جانم را در راه تو بدهم.
اگر لياقتش را ندارم، لا اقل توفيق ده تا قسمتی از بدنم را در راه تو بدهم و سرافراز از آن آزمون بيرون آيم.
خدايا! در دنيا از تو يک چيز میخواهم و آن شهادت در راهت (فی سبیل الله) و شهادتی خونين که در آخرت مايه نجاتم شود. خدايا اگر چه جسارت است به ذات مقدست، اما اين بنده کلامی جز اين ندارم. خدايا اگر میدانی عاشقت شدهام مرا به سوی خود فراخوان و مرا رشد بده.
انتهای پیام/