به گزارش دفاع پرس از اصفهان، بار دیگر مردم شهر اصفهان حماسهای دیگر آفریدند، آنها با حضور خود در مراسم تشییع و تدفین شهیدان مدافع حرم «حسین آقادادی» و حجتالاسلام «احمد قنبری» به همراه 5 تن از شهدای جنگ تحمیلی که چندی پیش پیکر مطهرشان بعد از گذشت بیش از 30 سال تفحص و به میهن بازگشته بود، حضور یافتند تا تجدید میثاقی با شیرمردانی که جان خود را در کف اخلاص گذاشتند، داشته باشند.
باز هم مسیر میدان فیض تا گلستان شهدا با تصاویر شهیدان این مرز و بوم مزین شده بود، ایستگاههای صلواتی برپا کرده بودند و به یاد جبهه از همان شربتهای آبلیمو قبل شهادت تعارف میکردند، سرتاسر خیابان پر بود از مردمی که با چشمانی اشکبار منتظر رسیدن شهدا بودند.
هرکس در حال خود بود و به عشق شهدا با خدا راز و نیاز میکرد. در دلت غوقایی به پا میشد که این مردان آسمانی چگونه توانستند در یک چشم به هم زدن با خدا چنین معاملهای کنند.
پس از اقامه نماز میت بر پیکر مطهر شهدا مردم تابوت آنها بالای سر و دست خود بردند و با سر دادن لبیک یا حسین(ع) از آنها مدد خواستند تا ادامه راه زندگیشان را پاک و مانند خودشان رقم زنند.
آنچه باعث وجه تمایز این مراسم با دیگر مراسمهای تشییع شهدا میشد، پیوند ناگسستنی نسل دیروز و امروز بود؛ نسلی که در راه دفاع از خاک و ناموسشان جان دادند و نسلی که برای دفاع از اعتقاداتشان در سوریه جنگیدند و جان خود را تقدیم کردند.
یکی از شهدای مدافع حرم روحانی بود، اولین روحانی شهید اصفهان که مدافع حرم شد؛ طلبهای که عمامهای را به صورت نمادین روی تابوت او چسبانده بودند و پس از خاکسپاریاش همین عمامه شده بود پارچه متبرکی که مردم برای بوسیدنش سر از پا نمیشناختند.
مردم در طول تشییع پیکر مطهر شهدا گریه میکردند، شعار میدادند، تابوتهای شهدا را عطرافشانی و گلریزان میکردند، روایتگری راوی مراسم که از حال مادران و همسران و فرزندان شهدا میگفت و صدای گریه این مردم را به آسمان میرساند و دلشان را از هم و غم دنیا خالی میکرد.
به راستی شهدا آرام بخشهایی هستند که هیچ دارویی نمیتواند انسان را اینگونه آرام کند، آنها با عزمی جزم و باوری قلبی قدم در راه جهاد خدا گذاشتند و با تمام قوا بدون اینکه اندکی ترس در دل خود راه دهند جلوی نیروهای بعثی عراق ایستادگی کردند تا در آخر، پاک و مظلومانه شهید شدند و مفقود الاثر!
بیش از 30 سال گذشت، بیش از 30 سال خانوادههایشان هیچ خبری از همدم خود نداشتند و خم به ابرو نیاوردند، بیش از 30 سال همسران و مادران این مردان چشم به در دوختند تا اینکه امروز توانستند بار دیگر به آغوش فرزندان و همسرانشان بازگردند. البته این 30 سال در وصف شهدایی است که تازه تفحص شدند، برای شهدای مدافع حرم زبان قاصر میشود از بیان حقیقتها.
شهید «حسین آقادادی» بود که قبل از اربعین به کربلا رسید، کمتر از 40 روز قبل بود که در هیات رزمندگان اسلام به عنوان خادم فعالیت کرد و شاید همانجا اذن ارباب برای پابوسی حرمش را گرفته بود و پس از سالها پیگیری درحالی که تنها چند روز از اعزامش به سوریه میگذشت به شهادت رسید.
شهید «احمد قنبری» نیز از مدافعان بود، مدافع حرمی که در لباس روحانیت سال 94 به جبهه جنگ علیه داعش خونخوار اعزام و همان زمان به درجه رفیع شهادت نائل شد، پیکر مطهر این شهید پس از 2 سال کشف و دوشنبه اول آبان ماه وارد کشور شد.
خانوادههای دیگر شهدای مدافع حرم نیز در این مراسم حضور داشتند، آنها هم آمده بودند تا به رزمندگان دوران دفاع مقدس و همرزمان همسران خود بگویند ما هم به نوع خود سهمی در راه شما داریم؛ ما هم مثل شما در راه دفاع از اسلام و حرم بانوی دو عالم حضرت زینب(س) جان عزیز خود را از دست دادهایم!
در گلستان شهدا جمعیت زیادی منتظر رسیدن شهدا بود، زمانی که پیکر مطهرشان به بهشت کوچک زمین رسید مردم سراسیمه خود را به آنها رساندند، به راستی شهدا راه و رسم دلبری را خوب بلدند، آنها میدانند چگونه خود را در دل تک تک مردم جا کنند، پسران و دختران زیادی آمده بودند؛ از همانهایی که میگویند نسل سوم و چهارم بعد از جنگ هستند و هیچ یک از سختیهای آن دوران را نمیفهمند.
اما همین جوانان امروزی، اشک چشمشان را آب پشت سر شهید کرده و بر زمین میریختند، حسرتوار به تابوت شهدا نگاه میکردند و زیر لب زمزمه میکردند: «شهدا شرمندهایم»!
شهدایی که با آمدنشان ثابت کردند میان نسلی که در گذشته جان داده و نسلی که امروز در جای پای آنها گام برمیدارد پیوندی ناگسستنی وجود دارد.
انتهای پیام/