همسر شهید «احمد اعطایی» در گفت‌وگو با دفاع پرس:

میزان عشق و علاقه «احمد» به ولایت حد و مرز نداشت/ شهدای «مدافع حرم» اول «مدافع ولایت» بودند

«مرضیه علمی» گفت: همسرم خیلی ولایت‌مدار بود و در این زمینه با کسی شوخی نداشت، هرجا سخنی از حضرت آقا (مقام معظم رهبری) مطرح می‌شد، سریع از ایشان دفاع می‌کرد. البته باید بگویم شهدای مدافع حرم اول مدافع ولایت بودند و بعد مدافع حرم اهل بیت (ع) شدند.
کد خبر: ۲۶۶۰۲۹
تاریخ انتشار: ۰۲ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۰ - 22March 2018
به گزارش دفاع پرس از استان تهران، شهدای مدافع حرم، پیروان راستین ائمه‌اطهار (ع) و ولایت فقیه هستند، افرادی که هنوز هم صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» را می‌شنوند و نگاه معصومانه کودکان مظلوم و زنان بی‌سرپناه و آواره را می‌بینند و مردانه پای در جبهه مقاومت می‌گذارند، این شهدا همان‌هایی هستند که اکثریت قریب به اتفاق‌شان در خاموش کردن فتنه ۸۸ نقش آفرین بودند و در حقیقت تمام مفهوم زندگی‌شان با حماسه و جهاد گره خورده است.

شهید مدافع حرم «احمد اعطایی» یکی از این شهدای والامقامی است که ۲۱ آبان‌ماه سال ۹۴ در سوریه به شهادت رسیده است، متن زیر ماحصل گفت‌وگو با «مرضیه علمی» همسر این شهید مدافع حرم است که در ادامه می‌خوانید.

دفاع پرس: همسر شما چگونه به سوریه رفت؟

همسرم چند ماه تلاش کرد تا توانست برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه برود، نمی‌توانست آرام بگیرد چون احساس مسئولیت می‌کرد، بالاخره با اصرار و پیگیری زیاد توانست برای مدت کوتاهی حکم مأموریت به سوریه را بگیرد.

دعا می کنم همسرم در رکاب امام زمان (عج) نیزبرای ولایت دوباره به شهادت برسد

دفاع پرس: چه قرارهایی ابتدای زندگی باهم گذاشتید؟

من و احمد از وقتی که با هم آشنا شدیم، بر سر این مسئله توافق کرده بودیم که هیچ وقت سد راه همدیگر نباشیم و برای رسیدن به سعادت ابدی تلاش کنیم.

اگر ولایت در خطر باشد دفاع می کنم

روزی که برای اولین‌بار باهم صحبت میکردیم، احمد آقا به من گفت: «اگر یک روزی مملکتم، اسلام و ولایت در خطر باشد نمی‌توانم آرام بنشینم و تماشا کنم، حتما برای دفاع خواهم رفت.»

آن زمان که همسرم این حرف رابیان کرد جنگی نبود، ولی از صمیم قلبم پذیرفتم که دراین چنین موقعیتی اگر پیش آمد، مانع همسرم نباشم و وی را همراهی کنم.

همسرم برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مردم مظلوم سوریه رفت

دفاع پرس: چگونه راضی شدید همسرتان به سوریه برود؟

وقتی حرف از رفتن به سوریه شد، یاد قول و قرارهایی افتادم که الان وقت عمل کردن به آن‌ها بود، دیگر بحث اجازه دادن نبود، چون از قبل این مسائل مطرح شده بود و احمد فقط سعی می‌کرد که من را آرام کند، خیلی سخت بود که بخواهی از همسر خود و پدر ۲ فرزند خردسال و دلبند خود بگذری.

می‌دانستم سفری که همسرم می‌رود همراه با خطر است و احتمال دارد که بازگشتی نداشته باشد، ولی با تمام وجودم وی را برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مردم مظلوم سوریه همراهی و بدرقه کردم، زیرا به درستی بر ارزش این دفاع به‌خوبی واقف بودم.

دعا می کنم همسرم در رکاب امام زمان (عج) نیزبرای ولایت دوباره به شهادت برسد

 

دفاع پرس: چندبار همسرتان به سوریه رفت؟

همسرم فقط یک بار به سوریه رفت و همان مرحله نخست حضرت زینب (س) وی را پذیرفت. زمانی که عازم سوریه شد سر از پا نمی‌شناخت و عاشق بود، از شدت خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید و انگار در حال پرواز بود.

من گریه می‌کردم که همسرم به من نگاهی کرد و گفت: «گریه نکن، اتفاقی برای من نمی‌‎افتد، لیاقت شهادت را ندارم».

من نیز گفتم گفتم: «به گریه‌هایم توجه نکن، من یک زن هستم و سرشار از احساسات، برو خدا پشت و پناهت باشد». 

تمامی وجود همسرم از دنیا و تعلقاتش خالی شده بود از همه فرزند و همسر دل کنده بود و برای همین مسئله هم توانست برود.

 از وصیت نامه شهید حججی آموختم

دفاع پرس: چه دعایی را همیشه برای همسرتان می‌کردید؟

یکی از خواسته‌های همیشگی همسرم از من این بود که برای شهادت وی دعا کنم، آروزی همسرم شهادت در راه اسلام و ولایت بود که رسید، در طول زندگی‌مان همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها را برای همسرم خواسته‌ام و هنوز هم این‌گونه فکر کرده و عمل می‌کنم.

وقتی وصیت شهید «حججی» را به فرزندش شنیدم که بیان کرده است «دوست دارم یک بار قبل ظهور شهید شوم و یک بار بعد ظهور»، از آن روز به بعد برای همسرم دعا می‌کنم که در رکاب امام مهدی (عج) هم به شهادت برسد، ان‌شاءالله.

براستی باید از زندگی و به‌ویژه وصیت‌نامه شهدا درس بگیریم، این نکته را از وصیت‌نامه شهید حججی آموختم و نه تنها برای همسرم، بلکه برای خود و فرزندانم هم همیشه طلب شهادت می‌کنم.

دعا می کنم همسرم در رکاب امام زمان (عج) نیزبرای ولایت دوباره به شهادت برسد

«محمدحسین» پدر خود را با عکس‌هایش می‌شناسد

دفاع پرس: درمورد فرزندان‌تان بگویید؟

امروز «محمدعلی» شش سال و «محمدحسین» سه سال دارد، «محمدعلی» که بزرگ‌تر است و در زمان شهادت پدرش چهار سال داشت، هیچ وقت ناراحتی و دلتنگی خود را بیان نمی‌کند و چیزی نمی‌گوید، اما زمان‌هایی که بی‌حوصله و ناراحتی در چهره فرزندم موج می‌زند، متوجه می‌شوم در مورد پدرش صحبت می‌کنم و خاطرات عکس‌هایش را نشان وی می‌دهم و خودش برخی کارهای پدر را بازگو می‌کند و آرام می‌شود.

«محمدحسین» در حال حاضر سه سال دارد، ولی زمانی که پدرش شهید شد یک ساله بود و من با نصب عکس‌هایی از همسرم به دیوار خانه، وی را با پدرش آشنا کردم. خدا را شکر با عنایت خدا و حضرت زینب (س)، امروز فرزندانم آرامش دارند.

شهدای مدافع حرم، ابتدا مدافع ولایت و بعد مدافع حرم شدند

دفاع پرس: ویژگی‌های اخلاقی همسرتان را بیان کنید؟

همسرم خیلی ولایت‌مدار بود و در این زمینه با کسی شوخی نداشت، هرجا سخنی از حضرت آقا (مقام معظم رهبری) مطرح می‌شد، سریع از ایشان دفاع می‌کرد. البته باید بگویم شهدای مدافع حرم اول مدافع ولایت بودند و بعد مدافع حرم اهل بیت (ع) شدند.

دست پدر و مادرش را می‌بوسید

احترام خاصی به من و پدر و مادرش می‌گذاشت و همیشه سعی می‌کرد تا به بهانه‌های مختلف دست پدر و مادرش را ببوسد و هیچ وقت از این کار ابایی نداشت. کمک به دیگران یکی از دغدغه‌های وی بود و هر کاری می‌توانست برای کسی انجام بدهد کوتاهی نمی‌کرد و همه می‌دانستند که اگر مشکلی داشته باشند هر زمان که باشد می‌توانند از احمد کمک بگیرند.

در امر ازدواج، واسطه امر خیر می‌شد، تا فراهم کردن جهیزیه برای خانواده‌های مستمند و آبرودار، در همه این زمینه‌ها فعالیت می‌کرد و بیشتر اوقات از افراد خیر و متمکن در عرصه مالی کمک می‌گرفت.

دفاع پرس: چه احساسی به عنوان همسر شهید  مدافع حرم دارید؟

من به عنوان همسر شهید مدافع حرم، زمانی که الگویی مانند حضرت زینب (س) را دارم احساس آرامش می‌کنم، به‌ویژه آن‌که می‌دانم شهدا زنده‌اند و نزد پروردگار خود روزی می‌خورند، من منتظر روزی هستم تا ان‌شاءالله همسرم را بینم و آن روز شرمنده وی نباشم.

میزان عشق و علاقه به ولایت حد و مرز نداشت

دفاع پرس: در مورد خاطرات و سختی‌ها و شیرینی‌های زندگی‌تان بگویید؟

میزان عشق و علاقه احمد به ولایت حد و مرز نداشت، به تمام معنا عاشق و گوش به فرمان فرامین رهبری بود. احمد در خاموش کردن فتنه سال 88 حضور داشت و برای من تعریف می‌کرد. از سنگ‌هایی می‌گفت که سبک بودند، اما وقتی به بدنت می‌خورد خیلی دردت می‌گرفت. یکی از سنگ‌ها را یادگاری با خودش آورده بود و می‌گفت که آن دوران در اثر گاز اشک‌آور به‌سختی نفس می‌کشید و صدایش در نمی‌آمد.

زخم‌هایی در بدن داشت و یکی از دندان‌هایش هم شکسته بود. احمد درد می‌کشید و به روی خودش نمی‌آورد. همه این دردها را با جان و دل تحمل می‌کرد و لذت می‌برد، چون با تمام وجود از اعتقادات خود دفاع کرده بود.

خوشحال بود از این که لیاقت پیدا کرده تا بتواند از امام و رهبرش دفاع کند. میزان عشق و علاقه به ولایت حد و مرز نداشت، به تمام معنا عاشق و گوش به فرمان فرامین رهبری بود. من هم زمانی که فهمیدم همسرم به این خاطر در منزل نیست با این که تازه ازدواج کرده بودیم خوشحال بودم که همسرم حامی ولایت است.

دعا می کنم همسرم در رکاب امام زمان (عج) نیزبرای ولایت دوباره به شهادت برسد

حرم امام رضا (ع) قطعه‌ای از بهشت است

بهترین خاطره زندگی‌ام مربوط به زیارت امام رضا (ع) است، حرم امام رضا (ع) به تعبیر همسرم قطعه‌ای ازبهشت روی زمین است، بعد از خواندن «اذن دخول» وقتی وارد صحن و سرای امام هشتم می‌شدیم، از همه جا برام تعریف می‌کرد از «پنجره فولاد»، «سقا خانه»، «مسجد گوهرشاد»، «شیخ بهایی» و... همه را دقیق تعریف می‌کرد تا وقتی که گنبد طلایی امام را می‌دیدم، به‌راستی که احمد درست می‌گفت که صحن انقلاب حرم (سقاخانه) (که باهم در اولین روزهای زندگی مشترک‌مان رفتیم) قطعه‌ای از بهشت روی زمین است،

انتهای پیام/191

نظر شما
پربیننده ها