به گزارش خبرنگار حوزه کتاب سرویس فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس، «محمود گلابدرهیی» از آن دسته آدمهاییست که بعد از مرگش بیشتر از او شنیدیم و خواندیم. کتاب «لحظههای انقلاب» نیز به واسطهی انتشار مجدد توسط عصر داستان پرخواننده شد.
جلال و محمود
گلابدرهیی سال 1318 در گلابدرهی شمیران به دنیا آمد. به همین خاطر بسیاری از شخصیتهای داستانها و رمانهایش آدمهایی از کوچه باغهای شمیران هستند. خودش مینویسد: «تا کلاس ششم ابتدایی در گلابدره و بعد، از هفت تا دوازده رو تو دبیرستان باغ فردوس که معلم انشاش جلال آل احمد بود، درس خوندم.» شاگردی جلال سالها بعد باعث دوستی میان این دو میشود. نتیجهی این دوستی کتابی با عنوان «آقا جلال» است.
او میگوید: «بیش از هرچیز در مسائل سیاسی و اجتماعی از آل احمد تاثیر میگرفتم.» همفکری جلال و محمود، باعث نمیشود که گاهی وقتها گلابدرهیی بر آل احمد خرده نگیرد و درگیری لفظی پیدا نکند. برخی میگویند او شخصیتی مستقل نسبت به جلال پیدا کرده بود. گرچه جلال آل احمد در دورهای از عمر خود گرایشات چپ پیدا میکند و افکار مارکسیستی را دنبال میکند.
خواهرزاده جلال آل احمد میگوید: چندی پیش در جابجایی اثاث خانه زندهیاد دانشور، چهار جلد کتابچه از خاطرات روزانه آل احمد پیدا شد که خاطرات وی از سالهای 34 الی 46 را دربر میگرفت. این خاطرات تا حدود یک سال و نیم قبل از فوت آل احمد را در برمیگیرد. مهمترین ویژگی این خاطرات معرفی خلقیات، طرز فکر و نظریات آل احمد نسبت به موضوعات مختلف است. با خواندن این خاطرات متوجه میشویم که در این سالها چقدر جلال را به ما بد معرفی کردهاند.
علیرضا قزوه میگوید: «گلابدرهیی جلال زنده بود.» ولی به هرحال جلال و گلابدرهیی تفاوتهایی داشتند. جلال یک روحانیزاده بود که امام خمینی(ره) برای فوت پدرش مجلس ختم گرفت و سیدمحمود یک روستا زاده بود. جلال به تعبیر میرشکاک قلنبه سلمبه مینوشت اما مرحوم گلابدرهیی با زبان کوچه و بازار شمیران مینوشت. جلال چند صباحی غربزده شد گرچه بعدها علیه غربزدگی نوشت اما محمود به بیان میرشکاک هیچگاه تفکرات چپ و کمونیستی پیدا نکرد.
سفرهای گلابدرهیی
روایت زندگی مرحوم «محمود گلابدرهیی» سعدیوار است. سفرهای گوناگون او به کشورهای مختلف نظیر سوئد، آمریکا و آلمان موجب نوشتن کتابهای «ده سال هوم لسی در آمریکا» و «دال» میشود. مسافرتهای متعدد و گشتن در سرزمینهای مختلف عادت برخی از نویسندگانی است که کتابهای پرمخاطبی دارند. رضا امیرخانی در سفرنامه «جانستان کابلستان» با اشاره به ماجرای چک کردن پاسپورت خود توسط مامور فرودگاه به بیان سفرهای خود به کشورهای منطقه خاورمیانه در ایام انتخاباتیات میپردازد. سفر امیرخانی به آمریکا و گشتن در ایالتهای آمریکا نیز میتواند رفتاری مشابه گلابدرهیی باشد که با پای پیاده ایالتهای آمریکا را گشت، خیابانخوابی کرد و با نویسندگان آمریکایی زندگی کرد.
سهراب سپهری نیز همینطور بود. از پاریس و نیویورک تا هند و سفرهای داخل ایران، خیلیهایش را پیاده میرفت.
سید محمود قرار بود، خاطرات ده سال زندگی در آمریکا را در ده جلد چاپ کند اما به دلیل وضعیت اقتصادی حوزهی نشر، ناشر به خوبی سرمایهگذاری نکرد و تنها یک کتاب نوشته و منتشر شد.
با لحظههای انقلاب
آثار گلابدرهیی بیشتر بیانگر مسائل اجتماعی است و کمتر دیده شده است که عاشقانه بنویسد یا اینکه عاشقانههای او در هیاهوی رمانها و داستانهای اجتماعیش گم شده است. او سعی کرده است در رمانها و کتابهایش با زبان مردم کوچه و بازار بنویسد. میرشکاک معتقد است، سیدمحمود این زبان را به ژانر تبدیل کرد.
«لحظههای انقلاب» روایتی از روزهای سخت انقلاب است. این کتاب روزنوشتهای سیدمحمود است. جهانگیر الماسی از بازیگران و کارگردانهای سینما میگوید: من لحظههای انقلاب در کنار و همراه سید محمود بودم. چند جایی نیز با اختصار «ج» از من نام برده است و من شاهدم که سیدمحمود 200 صفحه از کتاب را دور ریخت چون میترسید که شبهه ایجاد کند.
شهید دکتر مفتح در رابطه با این کتاب گفت: با مطالعه مختصری از قسمتهای کتاب لحظههای انقلاب، محتوا را غنی، عبارات را جالب و زیبا یافتم. نویسنده سعی کرده تا آنجا که خود ناظر عینی حوادث بوده، وقایع انقلاب را نقل کند. در قسمتهایی که دیدم، امانت و صداقت نویسنده متجلی بود.
پاسخ معمای انقلابی بودن یا نبودن گلابدرهیی را میتوان در این کتاب یافت. الماسی میگوید: در روزهای انقلاب با سیدمحمود همراه بودیم. به نزدیکی بیمارستان امام خمینی(ره) رسیدیم که گفتند یک ساواکی را گرفتهاند. آن ساواکی بسیار هیکلی بود. محمود چنان سیلیای به صورت آن ساواکی زد که آن غول به زمین افتاد.
کتابهای انقلابی
گلابدرهیی علاوه بر «لحظههای انقلاب»، کتابهای «حسین آهنی»، «اسماعیل اسماعیل» و «چلچلهها» را نیز در ژانر دفاع مقدس و انقلاب اسلامی نوشته است. حسین آهنی، رمانی بر اساس زندگی شهید حسین فهمیده است. اسماعیل اسماعیل نیز رمانی است که شخصیتهای آن برای رضای خدا میجنگند و همسو با دولت و انقلاب و تودههای عظیم مردم هستند و مرگ را در این جنگ شهادت میدانند. در داستان «چلچلهها» عزیز آقا جوانی است اهل شمیران که با شروع جنگ تحمیلی عراق به جبهه میرود، اما پس از چندی سر از عراق در میآورد و مقیم کربلا شده خادم حرم امام حسین(ع) میشود. او که در ایران به تازگی با پونه ازدواج کرده بود در کربلا نیز با خانوادهای آشنا میشود که نام دختر آن خانواده پونه است. سرانجام این آشنایی به ازدواج این دو میانجامد. سالها بعد عزیز آقا به همراه پونه به ایران باز میگردد و درمییابد همسر اولش صاحب فرزندی از اوست.
گلابدرهیی و دولت آبادی
محمود گلابدرهیی در مصاحبهای که چند ماه قبل از فوتش با نشریه «داستان» داشت و در خرداد 91 منتشر شد، گفته است: محمود دولت آبادی، یک قصه دربارهی انقلاب یا 8 سال جنگ این مردم ننوشته است. آقای نویسندهی مردمی! تو که این همه کتاب نوشتهای، خب یک صفحه هم درباره ماجراهای جنگ بنویس. 2 صفحه درباره صدام بنویس که به سرزمین تو حمله کرده. این یک نویسنده است!
بازگشت به ایران
گلابدرهیی پس از بازگشت به ایران در سال 81 اولین بار در فرهنگسرای جوان کلاس داستان نویسی برگزار میکند. آنجایی که قزوه و عبدالجبار کاکایی نیز کلاس شعر داشتند. آن وقتها در غاز دارآباد زندگی میکرده است. آژانس از دم غار او را به فرهنگسرا میبرد.