به گزارش خبرنگار
ساجد، شهید «محمدرضا خانهعنقا» 16 تیر 1339 در تهران چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام چهار اسفند 1362 طی عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسمالله الرحمن الرحیم
و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا (سوره نساء آیه 141)
و هرگز خدای تعالی کفار را بر مؤمنین سلطه نداده
با سلام به ولیعصر (عج) و نایب برحقش امام خمینی (ره) و امت شهیدپرور.
بازگشت همه شما به اوست، خدا وعده کرده او از نخست خلق میکند و سپس خلق خویش را باز میآورد. پس چه بهتر است که انسان موقعی که به سوی او میرود در راه او باشد و برای خود باشد یعنی حتی جسم و جان خود را در راه خدا بدهد، یعنی با خدا معامله کند.
برادران عزیز و همکاران و دوستان، تنها آرزوی من که میتوانم برای شما داشته باشم آن است که در راه خدا شهادت نصیب شما شود. ای عزیزان، خداوند در هر برهه از زمان در رحمت خود را بر روی بندگان خود میگشاید. در این مقطع تاریخی وجود این رهبر کبیر و نایب امام عصر (عج) یکی از رحمات و برکات بیپایان خداوند متعال است، لذا قدر این نعمت را بدانید و مبادا کفران نعمت کنید.
کمترین رهآوردی که این انقلاب برای ما داشته همین بس که مسیر حرکت و زندگی ما را به جهت و مسیر الله سوق داده وگرنه راهی را که ما طی میکردیم خسر الدنیا و الاخره بود. پس اگر در راه این انقلاب و امام، جان و جسم و مال و فرزند خود را بدهیم، باز نتوانستهایم ذرهای از آن را ادا نماییم. پس هر چه محکمتر پشتیبان امام و روحانیت در خط امام باشید که اگر غیر از این باشد بازنده هستیم.
برادران و دوستان عزیزم، ولیعصر (عج) بر این امت نظر دارد و آنها را آزمایش میکند. پس بهتر است خود را دریابیم و از این آزمایش به خوبی بیرون بیاییم و در حضور آن حضرت روسفید باشیم.
مادرم، میدانم که هیچ کاری در مقابل خوبیهای تو نکردم، از زحمات تو متشکرم که مرا حسینی بار آوردی و با عشق حسین آشنایم کردی. مادر، خداوند تو را با شهادت فرزندانت آزمایش میکند، مواظب باش که از این آزمایش در مقابل خداوند و حضرت زهرای مرضیه (س) روسفید بیرون بیایی.
مرا حلال کن، هرگز شیون مکن. اگر خواستی گریه کنی برای مظلومیت حسین (ع) و علیاکبرش گریه کن. مبادا تاب و توان را از دست داده و حرفی خلاف رضای خدا بزنی.
پدر عزیزم: امیدوارم که مرا حلال کنی، چون دین تو به خاطر زحماتی که برایم کشیدهای بر گردن من است. برای من ناراحت نباش، چون به راهی که میروم با شناخت قدم برداشتهام و خیلی خوشحال هستم و برای این منت که خداوند بر تو گذارده شکر نما و امیدوارم که برادران دیگرم را تو خود به این راه رهنمون باشی و مبادا خلاف رضای خدا حرفی بزنی.
خواهرانم نگذارید که دشمن شاد شود و هیچ فرصتی به آنها ندهید که بخواهند از شما سوء استفاده کنند و سعی کنید بر نفستان غلبه نمایید. در هر مورد و بر اعمالی که انجام میدهید نظر کنید و دقت نمایید خدای نکرده جز رضای او در آن نباشد.
تقاضا میکنم اگر جسمم آمد مرا حتماً در کنار حسین خاک کنید تا روحم شاد شود و اگر جسم من نیامد، بدانید که بیشتر روحم شاد و شادتر است، چون جسمم را هم در راه خدا دادهام و از خدا میخواهم که چنین شود. همچنین میخواهم جلسه ختم من مجلس نشست حزب الله باشد و در آن ذکر مصیبتهای وارده به سید مظلومان اباعبدالله (ع) شود.
امیدوارم که خدا این جان ناقابل مرا که خودش به من داده از من بگیرد در راه خودش و فیض والای شهادت را نصیبم کند. میدانم که صلاحیت ندارم ولی امیدوارم به رحمانیت و رحیم بودن او.
در آخر از تمام عموها، پسرعموها، دخترعموها و آشنایان و دوستانم و برادرانم و خواهرانم طلب حلالیت دارم و امیدوارم که مرا حلال کنند.
ضمناً به همکاران و دوستانم پیشنهاد میکنم یکی از روزهای هفته را به دیدار خانواده شهدا بروند تا هم از آنها روحیه بگیرند هم به آنها روحیه بدهند.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
1362/11/28
محمدرضا خانهعنقا»
انتهای پیام/ 111