شهید محمد عمویی بیجاربنه/ حقیقتی که یک شهید یافت و به همسرش توصیه کرد

شهید محمد عمویی ‌بيجاربنه در وصیت‌نامه خود آورده است: این حرف‌هایی که به تو می‌زنم، از روی تحقیق و تجربه می‌زنم و حقیقت را یافتم مبادا کسی تو را از خط اسلام و امام امت جدا کند پس مانند کوه استوار باش و حرف‌هایی که در گذشته به من زدی را با عمل به این وصیت ثابت کنی.
کد خبر: ۲۶۸۵۱۷
تاریخ انتشار: ۰۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۳:۲۴ - 29November 2017
شهید محمد عمویی بیجاربنه/ در جبهه جنگ این وصیت‌نامه را می نویسم

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «محمد عمویی بیجاربنه» 28 مرداد 1337 در لنگرود چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد. شهید عمویی بیجاربنه هفت آبان 1361 طی عمليات مسلم بن عقيل در منطقه جنگی سومار به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکرش همچنان جاویدالاثر است.

متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

«بسم الله الرحمن الرحیم

به نام پروردگار درهم کوبنده ستمگران و جباران تاریخ و جهان و با سلام به امام امت این قلب طپنده مستضعفین جهان و حامی مظلومان و با درود به تمامی شهدای راه حق و حقیقت.

اگر دین محمد (ص) به جز کشته شدن من استوار نمی‌ماند پس ای شمشیرها مرا برگیرید. امام حسین (ع)

با سلام خدمت پدر و مادر عزیزم با شما وصیتی داشتم که اگر من شهید شدم گرچه لیاقت شهادت در راه الله و سعادت شهید بودن را در خودم نمی‌بینم ولی به هر حال هر کسی بایستی وصیت‌نامه‌ای داشته باشد. من خواهشی که از شما پدر و مادرم دارم این است که اگر من شهید شدم برای شهادت من گریه و عزاداری نکنید و صبور باشید.

چون دشمن از گریه شما شاد می‌شود و برای شما بایستی باعث افتخار باشد که پدر و مادر شهید هستید و از شما طلب بخشش می‌کنم که فرزند خوبی نتوانستم برای شما باشم و در گذشته گناهانی و یا خطاهایی از من سر زده است که از روی جاهلی و نادانی بوده و از شما می‌خواهم که مرا حلالم کنید.

و با سلام به همسر عزیزم و پس از تقدیم عرض سلام، من اگر شهید شدم وصیتی دارم که امیدوارم به آن درست عمل کنید، من الان در جبهه هستم که این وصیت‌نامه را می نویسم وقت من خیلی کم است و خلاصه می‌نویسم چون شب عملیات است و وقتی ندارم.

از تو می‌خواهم که صبر داشته باشی و اجرت را ضایع نکنی و از این که نتوانستم در این مدت سه سال شوهر خوبی برای تو باشم می‌خواهم که مرا ببخشید و از این که من شهید شدم هیچ گونه بی‌قراری نکنی و بایستی برای تو باعث افتخار باشد که شوهر تو توانست سهم کوچکی در این اسلام و انقلاب داشته باشد هیچ وقت خدا را فراموش نکن اوست که می‌آفریند و می‌میراند.

این چون عشقی بود ناگهانی در من ایجاد شد که بالاترین و والاترین عشق‌ها است که معبودی جز خدا نیست و مسئولیتی که در غیاب من به تو داده می‌شود این است که فرزندم وقتی بزرگ شد، می‌خواهم فرزندی باشد که من دوست دارم.

من می‌خواهم که فرزندم از کودکی رشد اسلامی و سیاست اسلامی داشته باشد، بهتر است ساده‌تر بگویم؛ می‌خواهم فرزندم یکی از یاوران امام امت که ادامه دهنده راه انبیاء باشد و فردی حزب‌الهی باشد و این تو هستی که می‌توانی حسین را به راه هدایت کنی و چیزی که از تو می‌خواهم این است که حرف‌های مخالفین اسلام و انقلاب اسلامی را گوش نکنید.

چون آن‌ها کورانی هستند که نمی‌بیند و کرانی هستند که نمی‌شنوند. این حرف‌هایی که به تو می‌زنم، از روی تحقیق و تجربه می‌زنم و حقیقت را یافتم مبادا کسی تو را از خط اسلام و امام امت جدا کند پس مانند کوه استوار باش و حرف‌هایی که در گذشته به من زدی را با عمل به این وصیت ثابت کنی.

یعنی حرف‌هایی که به تو گفتم عمل کنی و دیگر این که برای عزاداری من زیاد خرج نکنید چون شهیدانی بودند که جسدشان در بیابان‌ها طعمه حیوانات شد و گمنام ماندند و من هم می‌خواهم تا آنجایی که می‌شود گمنام بمانم.

با سلام خدمت پدر و مادر همسرم و برادر همسرم و پس از تقدیم عرض سلام از شما می‌خواهم که مرا ببخشید و از این که داماد خوبی برای شما نبودم از شما خواهانم که حلالم کنید و بعد از این که من به شهادت رسیدم شما هستید که بایستی به زهرا تذکر بدهید که صبور باشد و به او دلداری بدهید. تمام دوستان و آشنایان و فامیل را از قول من حلالیت بخواهید.

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند.»

انتهای پیام/ 181

نظر شما
پربیننده ها