دفاع پرس منتشر کرد؛

وقت آن است که آزاد شود «قدس شریف»

«حسن واشقانی فراهانی» شاعر کشورمان قصیده‌ای را با موضوع «فلسطین» سروده است.
کد خبر: ۲۷۰۰۴۸
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۳۹۶ - ۰۰:۳۰ - 12December 2017

 به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، «حسن واشقانی فراهانی» شاعر کشورمان قصیده‌ای را با موضوع «فلسطین» سرود و آن را در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داد.

وی با ارائه توضیحی درباره این شعر، اظهار داشت: این قصیده‌ای درباره اعلام قدس به عنوان پایتخت اسرائیل از سوی آمریکا سروده شده که در اقتفای قصیده انوری در فتنه ترکانِ غُز به رشته تحریر در آمد و ابیات دوم تا ششم از انوری است که تضمین گردیده است.

«نامه اهل فلسطین»

بر خراسان اگر بگذری ای باد سحر

نامه اهل فلسطین به سوی سلطان بَر

 

نامه‌ای مطلع آن رنج تن و آفت جان

نامه‌ای مقطع آن خون دل سوز جگر

 

نقش تحریرش از سینه محرومان خشک

سطر عنوانش از دیده محرومان تَر

 

بر بزرگان زمانه شده خُردان سالار

بر کریمان جهان گشته لعیمان  مِهتر

 

ریش گردد ممر صوت از او گاه سماع

خون شود مردمک دیده از او وقت نظر

 

گر بِبُرد بَر مادر سر طفلی را خصم

نیست جرات که بنالد زمصیبت مادر

 

تا کنون حال فلسطین و رعایا بوده است

پیش سلطان سخا لحظه‌ای پوشیده مگر

 

نی، نهان نیست بر حضرتتان حالت ما

که تویی مظهر حق پادشه نیک اَختر

 

خبرت هست که گفتند شده قدس شریف

مرکز دولت اشغالگر  کین  گستر

 

خبرت هست که اُمت همه خونین جگرند 

خبرت هست که  سیلاب شده اشک بصر

 

خبرت هست که در سینه هر فرد غیور

شجر غیرت و همت همه آمد به ثمر

 

وقت آن است که کُوبی به زمین بیرق عدل

ای گُل باغ نبی خسرو فرخنده سَیر

 

باره بربند، که واجب شده بر پور علی(ع)

خواستن کین رعایای شه نیک نگر

 

قصه خلق فلسطین بشنو ز ره لطف

چو شنیدی ز سر رحم به ایشان بنگر


خلق را زعم، فریادرس، ای خسرو طوس

ملک را از درد، ازادکن، ای پاک گهر

 

گو به فرزند که مهدی(ع) گه دلداری خلق

آمد اینک به کف‌ات گیر کنون تیغ دُو بر

 

به خدایی که تو را داد، همه ملت و ملک

به خدایی که تو را داد به کف تیغ و سپر

 

وقت آن است که آزاد شود قدس شریف

وقت آن است که بینند ز تیغت کیفر

 

در یَمن دود ستم کرده جهان را تیره

در میانمار چه‌ها نقل شد از اهل خبر

 

خاک سوریه بخون رنگ شد و ملک عراق

شده آشفته و تَرگشته ز خون چشم بشر

 

از تو رزم ای شه و از بخت موافق نُصرت

از تو عزم ای ملک و از ملک العرش ظفر

 

همه گیریم به کف تیغ چو پوشی خِفتان

همه گیریم سپر چون و بخواهی مغفر

 

بهره‌ها باید از تو بهمه اهل زمین

تا جهان را بدهد بر تو جهانبان یکسر

 

به قوی تا به ضعیفان چو تویی مظهر عدل

واجب آمد غم حق ضعفا بر داور

 

صدر اسلام تویی رهبر ما نایب تو

وقت آن نیست که پوشیده بود باز قمر

 

وقت آن نیست که بی یار بمانیم و غریب

وقت آن نیست که بی شاه بماند لشگر

 

نیست پوشیده که حق ضعفا عزم شماست

ای شما فخر بشر قاعده فضل و هنر

 

بی گمان خلق جگر سوخته را دریابی

که تویی پور علی(ع) پادشه نیک گهر

 

(سائلا) خون جگر از سر اسلام گذشت

هرچه دل را بود امروز تمنای ظفر

 

باز می‌گویم، ای شه عالی مقدار

به رکاب آمده‌اند اهل فضیلت یکسر

 

یارب آن کن که نماند اثر از آل یهود

بر ستم بسته کن ای دست خداوند مفر

 

بشکن از قدرت و هیبت کمر اسرائیل

و به شیطان بزرگ از همه سو باد شرر

 

یاد آن مرد گرامی که پس از فتنه غُز 

اثری ساخت بلند از نظر اهل نظر

 

اینکه فرمود چنین، انوری پاک سرشت

(بر سمرقند اگر بگذری ای باد سحر)*

*این مصراع نیز از شاعر عصر سنجر سلجوقی انوری است

انتهای پیام/ 121

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار