خواهر شهید افغانستانی در گفت‌وگو با دفاع پرس:

شهادت برادرم اراده ما را برای جهاد بیشتر می‌کند

خواهر شهید حسین‌زاده گفت: به تکفیری‌ها می‌گویم که خیال باطل به سرتان نزند که با شهید کردن حمید و دیگر جوانان ما، سنگرمان را خالی کردید بلکه اراده ما را برای جهاد و شهادت در راه خدا بیشتر کردید.
کد خبر: ۲۷۰۲۳۷
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۴ - 13December 2017

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، پیکر شهید مدافع حرم از لشکر فاطمیون «حمید حسین زاده» صبح سه شنبه (21 آذرماه) در مشهد مقدس تشییع شد.

تشییع پیکر شهید ساعت ۹ از مقابل حسینیه پیروان دین نبوی واقع در خیابان نواب شروع شد و پس از قرائت زیارت عاشورا و مداحی تا حرم مطهر امام هشتم ادامه یافت. پیکر مطهر پس از طواف بر گرد مضجع شریف حضرت علی بن موسی الرضا (ع) و اقامه نماز میت توسط آیت الله طباطبایی، برای خاکسپاری به گلزار شهدای بهشت رضا (ع) منتقل شد.

«پری‌سیما حسین‌زاده» خواهر شهید حمید حسین‌زاده در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع پرس اظهار داشت: خانواده ما اهل منطقه سرپل ولایت مزارشریف افغانستان است. پدر و مادرم سال ها پیش به ایران مهاجرت کردند. حمید ۲۱ تیرماه سال ۱۳۶۹ در مشهد متولد شد. ما شش خواهر و برادر هستیم و حمید فرزند آخر خانواده بود که او را تقدیم حضرت زینب (س) کردیم.

وی افزود: حمید دو ساله بود که پدرمان به رحمت خدا رفت و تا دوم راهنمایی درس خواند. خیلی علاقه به درس خواندن داشت که در آینده برای جامعه و خانواده‌مان آدم مفید و باعث سربلندیمان شود. ولی برادر بزرگم دست تنها بود و مادرم هم کار می کرد، حمید درسش را رها کرد و مشغول به کار شد و تا قبل از پیشامد جریان سوریه در شغل بسته بندی مشغول بود.

خواهر شهید حسین زاده گفت: از میان تمام خواهرها و برادرهایمان من و حمید خیلی با هم صمیمی بودیم و محرم راز یکدیگر بودیم. سال ۹۳ بود و در حال گفت‌وگوهای روزمره‌مان بودیم که گفتم می خواهم به مسافرت بروم. حمید گفت که من هم قرار است به مسافرت بروم و باید برایم یک رضایت‌نامه بنویسی. پرسیدم چرا من؟ خودت بنویس که گفت نه تو سوادت از همه بیشتر است دوست دارم تو بنویسی و مادر امضا کند. شرط تحویل رضایت‌نامه را گفت که مقصدش سوریه است و می خواهد برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) برود. مخالفت کردم که نرو، آنجا جنگ است و امکان دارد برایت اتفاقی بیافتد. گفت آبجی اگر من نروم و بیایند اینجا تو را به اسارت ببرند دیگر نمی‌توانی با خیال راحت در کمال امنیت با دوستانت به مسافرت بروی. باید برای دفاع از ناموس خدا و ناموس خودمان بروم. رضایت‌نامه را نوشتم، به مادرم نیز گفتیم و مادرم امضا کرد و حمید با فاطمیون راهی سوریه شد.

شهادت برادرم اراده ما را برای جهاد بیشتر می‌کند

خواهر شهید مدافع حرم فاطمیون افزود: حمید نزدیک به دو سال در جبهه سوریه حضور داشت و آخرین بار هم ۱۳ شهریورماه سال جاری من و مادر و خواهرم را برای زیارت به سوریه برد، می‌خواست ذره‌ای از عشقش را به ما هم نشان دهد و آن بانویی که برایش جان می‌داد را زیارت کنیم.  

خواهر شهید حسین زاده رمز شهادت برادر را نماز اول وقت و مهربانی و دلسوزی‌اش برای همه دانست و گفت: به تکفیری‌ها می‌گویم که خیال باطل به سرتان نزند که با شهید کردن حمید و دیگر جوانان ما، سنگرمان را خالی کردید؛ بلکه اراده ما را برای جهاد و شهادت در راه خدا بیشتر می‌کنید؛ حالا هم برادرهای دیگرم و خودم به فدای حضرت زینب (س). به رزمنده‌های مخلص و گمنام‌مان می ‌گویم که سنگر شهدا را حفظ کنند همینطور که پا جای پای آنها گذاشته‌اند، و مراقب باشند که خدای نکرده منحرف نشوند.

وی با بیان اینکه برادرم را تقدیم حضرت زینب (س) کردیم،‌ادامه داد: قبل از شهادت عکسی را روی پروفایلش گذاشته بود که تصویر یک قبر با نوشته «ما را مدافعان حرم آفریده اند» بود وقتی عکس را دیدم دلم لرزید و پیام دادم که حمیدجان این عکس را بردار. گفت آبجی آخرش جای من همینجاست چرا باید ناراحت باشی، اگر شهید شوم که پیش خدا می‌روم و جایم خوب است. تنها دلواپسی‌ام تو هستی.

خواهر شهید در خصوص خوابی که چند شب قبل از شهادت برادرش دیده بود، صحبت کرد و افزود: شب پنجشنبه خواب دیدم تیری به سینه‌اش خورده و شهید شده است و با صورت روی خاک‌ها افتاده. از پشت سر او را می دیدم و در حال گریه و سروصدا بودم. صورتش را از سمت چپش به سمت من برگرداند و گفت آبجی من شهید شده‌ام، به آرزویم رسیدم. تو هم خوشحال باش برو که خواهر شهید شدی.

شهادت برادرم اراده ما را برای جهاد بیشتر می‌کند

حسین زاده ادامه داد: مطمئن بودم اگر یک روزی حمید نباشد من هم همراه او خواهم رفت. شک نداشتم که اگر به معراج بروم و حمید را درون تابوت ببینم از غصه می میرم اما وقتی رفتم و حمیدم را دیدم که آرام خوابیده است، صبر و مقاومتی درون خود احساس کردم که تصورش را هم نداشتم. حمید گفته بود نباید برایش گریه کنم و حالا هم اگر اشکی می ریزم برای مصیبت‌های عمه‌جانمان است و دلم برایش تنگ می‌شود.

وی بیان کرد: حمید بسیار متواضع بود و به هیچ عنوان به دنبال شهرت نبود. هر کاری از دستش برمی‌آمد برای دیگران انجام می داد؛ حتی شده این که بنشیند پای درد دل کسی و حرفش را بشنود.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها