به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، درباره ویژگیهای فیلم نظرات متعدد و متفاوتی از سوی استادان این فن بیان شده، که یکی از این اصول ایجاز در ساخت فیلم است؛ یعنی فیلم باید موجز باشد یک ایده اصلی داشته باشد و صاحب ایده - فیلمساز - آن را بسط داده باشد. هرچقدر دایره ایده محدود باشد، دست کارگردان برای خلق لحظات سینمایی بازتر است.
با توجه به این تعاریف، «ارثیه پدری» ایده جذابی داشت. استفاده از نام و تیزر برخی از فیلمهای موج نوی سینمای ایران و تعدادی آثار فیلمفارسی و ارتباط دادن آن به بخشهایی از تاریخ معاصر ایران جذاب بود. گاهی گفتار متن تیزر فیلمها از گفتار متن فیلم اصلی رساتر و گویاتر بود؛ اما آنچه که فیلم را تا حد زیادی ملالآور میکرد طولانی بودن آن بود. برای نمونه سکانس انتهایی فیلم را باید یادآور شد. با رفتن شاه از ایران فیلم عملا تمام شده و اشاره به آمدن امام و جریانات مربوط به بختیار و موارد دیگر نه لازم بود و نه در خدمت پیام فیلم.
تقریبا در بسیاری از سکانسهای دیگر فیلم چنین اطنابی را شاهد هستیم. زمان ۱۲۰ دقیقهای فیلم بیش از تحمل مخاطبانی است که مشابه «ارثیه پدری» را دیدهاند. گویا فیلمساز میخواسته همه آنچه که از آرشیوهای کمتر دیده شده را در اختیار دارد در فیلم بگنجاند.
هرچند برخی از این تصاویر و صوت مکالمه تلفنی شاه و امینی و جلسات دولت شریف امامی را کمتر دیده و شنیدهایم، اما کلیت فیلم چیزی تازهای به مخاطب نمیگوید. این فیلم به نوعی تداعیکننده سریال «معمای شاه» است که در آن نیز یک خط سیر تاریخی روایت میشد.
مشکل اساسی فیلم «ارثیه پدری» همین خط سیر تاریخی است؛ یعنی بیشمار اتفاقات در تاریخ پهلوی به مخاطب عرضه میشد، بدون آنکه مفهومی از آن آدریافت شود. مستند بودن یک اثر نباید فقط به بازگویی اصل وقایع بپردازد، بلکه باید این دلایل وقوع آنها را تحلیل کند.
در این فیلم، ما متوجه حادثه فیضیه، سخنرانی و عکس العمل امام خمینی (ره) و تبعید ایشان به ترکیه میشویم؛ اما این حادثه به درستی مورد واکاوی قرار نمیگیرد. اگر کارگردان نمیتواند روی حوادثی این چنینی درنگ کند، برای آن است که زمان فیلم و اصرار بر نقل وقایع اجازه چنین کاری را به او نمیدهد.
همین طور کودتای ۲۸ مرداد، جشنهای هنر شیراز، مساله کاپیتولاسیون، فرار شاه از ایران، بازگشت امام خمینی (ره) به ایران و از همه مهمتر مساله بختیار هر کدام میتوانست به یک اثر مستقل تبدیل شود. تنها عامل نجاتدهنده فیلم، استفاده به جا و درست از تیزر فیلمهای سینمایی است که مخاطب را مجاب به دنبال کردن فیلم میکرد.
نکته دیگر استفاده از صدای «ناصر طهماسب» بود که در روزهای جشنواره بارها و بارها صدای توانای این گوینده و صداپیشه مطرح را شنیدهایم؛ هرچند رنگ صدای طهماسب مناسب برای آثار تاریخی است؛ اما استفاده بیش از حد از این صدا در مخاطب ملال ایجاد میکند و فیلمساز چه بخواهد و چه نخواهد، مخاطبش فیلم او را پس میزند. دیگر اینکه میتوان فیلم «ارثیه، پدری» را با هر عنوان دیگری نام برد، در حالی که این نام فیلم دربردارنده مفهومی است که کارگردان در بیان آن موفق نبوده یا نام مناسبتری برای فیلمش انتخاب نکرده است. «ارثیه پدری» درباره رضا شاه و میراثی است که برای محمدرضا شاه باقی میگذارد.
فیلم در این مورد اظهار نظری ندارد و تنها در پایان فیلم است که معنایی از مفهوم ارثیه پدری به فیلم الصاق میشود که البته آن هم چندان گویا نیست. انتخاب درست نام فیلم یعنی درصد زیادی از توفیق فیلمساز در جریان تولید فیلمش؛ اتفاقی که در مورد «ارثیه پدری» نیفتاد. دیگر اینکه فیلمساز سعی کرده تا چهره شاه را آنچنان که دوست دارد، نشان دهد؛ نه آنچنان که هست.
فیلمساز باید یک قاضی، یک شاهد، یک وکیل و یک مدعی بیطرف باشد. موضع نقویان در این فیلم کاملا روشن است؛ هرچند او در مسیر مواضع نظام حرکت کرده، اما چنین اقدامی برای هنرمند مناسب نیست. او باید بدون هیچ اظهار نظری بیننده را به جایی که میخواهد ببرد. همین بیطرفی اوست که میتواند دید درستی به مخاطب بدهد و پنجرههای تازهای به سوی او باز کند.
برای نمونه باید «اشرف، همزاد شاه» ساخته «سعیده نیکاختر» را یادآور شد. این فیلم به زندگی «اشرف پهلوی» خواهر دوقلوی شاه میپردازد. نگاه فیلمساز به اشرف نگاه بیطرفانهای است و مخاطب است که به اتکای دادههایی که از فیلم میگیرد به نتیجه میرسد.
«ارثیه پدری» این خصیصه را نداشت. نگاه جانبدارانه کارگردان سبب میشود مخاطب نسبت به آن موضع بگیرد و بعد از اتمام فیلم اگر آن را فراموش نکند، نسبت به آن حرفی هم نداشته باشد. این فیلم میتوانست بدون نگاه شخصی کارگردان به اثری قابل قبول تبدیل شود.
انتهای پیام/ ۱۶۱