به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، «ارتباط به شرط پیروزی» عنوان کتابی از «حسین یاقوتی» است. نویسنده در این کتاب، خاطرات سرهنگ «سیدعلیاکبر آقاپور»، فرمانده مخابرات لشکر 30 پیاده گرگان را گردآوری کرده و در خلال آن به دوران کودکی، نوجوانی و جوانی و در نهایت دوران جنگ تحمیلی و حوادث پس از آن پرداخته است. این کتاب توسط نشر «صریر» در 1000 نسحه منتشر شده است.
کتاب بریده کتاب:
«یکی از موضوعاتی که باید در حافظه اجتماع و تاریخ برای همیشه زنده بماند، تصویری از منطقه جنگی و این که چه جوری جوانها در آن ایام با دشمن جنگیدند، جوانان با نام بسیجی، سرباز و جهادی در منطقه با سن پانزده سال و کمی بیشتر تشنه در هوای گرم، گرسنه در هوای سرد به حداقلها رضایت دادند و جنگ کردند، اینکه در عملیات رزمی یا شناسایی شبانه برمیگشتند یا برنمیگشتند، خیلی سخت بود.
علاوه بر شرایط جوی و جنگ تحمیلی که زندگی در شرایط سخت را تحمل کردند، موضوع دیگر خطر جانوران گزنده بود، مثلا جناب سرهنگ عرباحمدی شلوارش را دست گرفت، همین که خواست بپوشد ناگهان عقرب را دید که به پایش چسبیده، در اثر نیش عقرب چهل و هشت ساعت به کما رفت، ولی خوشبختانه در طول مدتی که در منطقه بودم نه مار، نه عقرب، نه رتیل هیچکدام مرا نیش نزدند.
این مملکت مدیون این ایثارها است.
یکی از اتفاقاتی که مربوط به عرباحمدی است و در منطقه سومار افتاد این بود که در سومار، اطراف پل هفت دهنه و پل سه دهنه، بیمارستان صحرایی بود و در همجواری آن گردان مهندسی قرار داشت. در آن ایام جناب عرباحمدی افسر مهندس بود. ماری روی سینه ایشان خوابیده بود. داخل سنگر فریاد کشید، همه به سراغش رفتیم. با دیدن مار بزرگی که حدود یک متر طول داشت و دمش هنوز به صورت عرباحمدی میخورد همه شوکه شدیم.
عرباحمدی وحشت زده از جایش بلند شد و مار روی زمین افتاد و چون شب بود، متوجه نشدیم که به کجا فرار کرد. عرباحمدی شانس آورد که خواب بود و حرکتی نداشت، در غیر این صورت اگر مار با عکسالعمل مواجه میشد، نیش میزد.
الحمدالله نه گلولهای به من اصابت کرد و نه اینکه در معرض نیشزدگی قرار گرفتم. فقط یکبار در منطقه فاو نیروهای ما شیمیایی شدند که من هم در بین همرزمانم بودم. یکبار هم نیروهای من در معرض ترکش هواپیمای دشمن قرار گرفتند، که موج گرفتگی ایجاد شد، هر چند آسیب جدی ندیدم ولی چند نفر از نیروها به طور سطحی آسیب دیدند. مجروحین در حال رفتن به مرخصی بودند، ترجیح دادند به مسیرشان ادامه بدهند.
قرارگاه ما در حسینیه اهواز و قرارگاه تاکتیکی تیپ در فاو بود. یکبار هم نیروها را فرستادم فاو که در سه راهی آبادن ـ ماهشهر هواپیما آمد که ماشین را بزند، راننده دستپاچه شد و ماشین را چپ کرد و 14 نفر زخمی شدند. البته شانس آوردم من در این حادثه نبودم، اما بیسیم شاسی را روی اتاقک ماشین نصب کرده بودم، وقتی ماشین وارونه شد شاسی مانع آسیب دیدن شدید بچهها شد.
مصدومین آقای پرویز درزی که درجهدار مخابرات بود و از ناحیه کمر و دیسک و سینه آسیب دید و آقای اکبر قاسمی، آقای احمد طاهری آسیب سختی دیدند، بقیه آسیب چندانی ندیده بودند. ماشین را به صورت اول برگرداندند و سوار شدند و به قرارگاه آمدند. بعدها ماشین را تعمیر کردیم. این 14 نفر به فاو میرفتند تا نیروها را تعویض کنند. معمولا من یا معاونم، سیار بودیم و یکی از ما دو نفر در قرارگاه میماند. در طول چند ماهی که در منطقه فاو بودیم، بارها به فاو رفتم و برگشتم، یک شب هم در سنگر نخوابیدم، جای من چه در فاو و چه در حسینیه اهواز کنار سیستم ارتباطی داخل تویوتا بود.
به خاطر اینکه حدود 200 مایل ارتباط رادیویی داشتم مجبور بودم سرکار باشم و به طور مداوم ارتباطم را بازدید کنم و آماده بکار باشم.»
انتهای پیام/ 161