گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس؛ علیرضا رحیم طهرانی- سینما را باید مهمترین ابزار فرهنگی بدون رقیب در شکلگیری ذهنیت جوامع امروزی دانست. ابزار فرهنگی که بیشتر جوامع سعی میکنند در خدمت اهداف خودشان باشد. از سال ۱۳۰۹ که سینما وارد کشورمان شد، اتفاقات سیاسی بسیاری در کشورمان رخ داده است. سقوط رژیم پهلوی و قحطی بزرگ در پی اشغال ایران توسط ارتش متفقین در بحبوحه جنگ جهانی دوم از حوادث مهم قبل پیروزی انقلاب اسلامی بود که سینماگران آن دوره شاید به دلیل کمبود امکانات و سیاستهای موجود آن دوره اقدام به ساخت اثری نکردند.
در آن زمان سینمای ایران بیشتر تحت تاثیر سینمای هندوستان بود و از آثارشان کپی برداری دقیقی انجام میدادند. با پیروزی انقلاب اسلامی در سینمای ایران تحول بزرگی ایجاد شد. با آغاز شدن جنگ تحمیلی، سینمای ایران بیشتر روی به ساخت آثاری در مدح دفاع مقدس آورد. آثاری که هنوز هم در بین مخاطبان از ارزش والایی برخوردار است.
حال با گذشت حدود ۸ سال از فتنه ۸۸ و حماسه ۹ دی نگاهی انداختیم به آثاری که در این باب تولید شده است. با نگاهی کلی و خوشبینانه به این آثار پی میبریم که اکثر این آثار با بودجه دولتی تولید شدهاند و هیچ هزینه شخصی صورت نگرفته است. از قلادههای طلا ابوالقاسم طالبی که از نفوذ انگلیسی در حوادث سخن گفته بود و آشغالهای دوست داشتنی محسن امیر یوسفی که از فتنهگران تصویری غلط به مخاطبان القا میکند و سکوت کردن سینماگران نسبت به حماسه ۹ دی از نکات قابل توجه است که نباید از آن به راحتی گذر کرد. در این گزارش سعی داریم به صورت اجمالی به آثاری که در زمینه فتنه ۸۸ تولید شده است بپردازیم تا بتوانیم از عملکرد سینماگران نسبت به فتنه ۸۸ و ۹ دی باخبر شویم.
پایان نامه/ پشیمانی برای عوامل
حامد کلاهداری جوانی که در زمان ساخت این فیلم تنها ۲۷ سال سن داشت، اولین فیلم سینمای ایران درباره وقایع پس از انتخابات سال ۸۸ را ساخت. فیلمی که حواشی آن تاکنون تمامی ندارد. از اظهار نظرهای داریوش ارجمند گرفته که گفته بود این فیلمنامه آن فیلمنامهای نبود که من خوانده بودم و تغییرات زیادی از جمله وارد شدن شخصیت ستاره و حوادث دانشگاه در آن وارد بود. در سویی دیگر حامد کمیلی و بهاره افشاری هم بعد اکران این فیلم با توجه به هجمهای که علیهشان درست شد از بازی کردن در این فیلم اظهار پشیمانی کردند.
فیلم داستان چهار دانشجو به نامهای آذر، روزبه، ترانه و کامی را روایت میکند که قصد دارند تا هرطور که شده پایان نامهای را به دست استاد بهرامی (محمدرضا شریفی نیا) برسانند. اما هنگامی که این چهار دانشجو در یک روز استاد بهرامی را تا منزلش تعقیب میکنند تا بتوانند امضایی مهم از او بگیرند، متوجه میشوند که استاد بهرامی در یک تشکیلات مخفی برای براندازی نظام فعالیت میکند و این در حالی است که پای این ۴ دانشجو نیز به این جریان باز شده است و حالا آنها باید خود را از این منجلاب خارج کنند.
شاید حامد کلاهداری به این جمله «همیشه اولینها در ذهن میمانند» اعتقاد فراوانی داشته است که اولین فیلم در مورد فتنه ۸۸ را ساخته است. فیلمنامه ضعیف این فیلم نقطه آشیل این فیلم است. استاد بهرامی بدون هیچ ملاحظات امنیتی به خانه تیمی میرود که توسط دو دانشجو تعقیب میشود و تشخیص میدهند که استاد قصد مختل کردن امنیت کشور را دارد، نگاهی سادهلوحانه و مبتدی به مخاطب القا میکند.
قلادههای طلا/ اکران؛ اکران پرحاشیه
فیلم قلادههای طلا ابوالقاسم طالبی از همان ابتدا با حواشی بسیاری مواجه شد. در زمان اکران عمومی، این فیلم را ۱۰ روز از پرده سینما پایین آوردند و اظهار نظرهایی در این که چرا فیلم ساخته شده است، مطرح شد. فیلم بر پایه واقعیتهایی در آن سال ساخته شد که حتی مقام معظم رهبری تاکیدی داشتند که این فیلم ساخته شود تا دیگر شاهد اتفاقاتی از این دست در وزارت اطلاعات نباشیم. امین حیایی بازیگر این فیلم در مصاحبه گفت: از زمانی که در این فیلم بازی کردم به نوعی بایکوت شدم، دوستان و سایر بازیگران وقتی میفهمیدند قرار است در فیلمی همبازی من شوند از بازی در این فیلم سر باز میزدند و میگفتند الان امین حیایی نزد مردم منفور است و ما نمیخواهیم محبوبیت ما نزد مردم کم شود. حتی به علیرام نورایی هم که در این فیلم بازی خوبی از خود به نمایش گذاشت، از سوی هنرمندان حملههایی شد. از جمله این حملات میتوان به بیرون کردن علیرام نورایی از یک مراسم تنها به خاطر اینکه در این فیلم بازی کرده است.
خلاصه داستان این فیلم به این روایت است: «انتخابات سال ۸۸. با اعلام نتایج، اعتراضهای عدهای از مردم شکل تظاهرات به خود میگیرد و مأموران وزارت اطلاعات پیگیر حوادث هستند. جاسوسی که در خارج از کشور آموزش دیده، خود را وارد تظاهرات میکند و با کمک دوستان سلطنت طلبش شعارها را هدایت میکند و هر بار کسی را به قتل میرساند. مأموران با تله گذاشتن چند بار به جاسوس نزدیک میشوند، اما هر بار کسی او را باخبر میکند و فراری میدهد. در شرایطی که مأموران به یکدیگر مظنون شدهاند و فضای کاری آنها متشنج شده، سرانجام مرد جاسوس به شدت زخمی میشود و از طرف دیگر یکی از مأموران که عامل نفوذی بوده و جاسوس را خبر میکرده و فراری میداده، دستگیر میشود، اما خود جاسوس با ظاهر مبدل و مدارک جعلی موفق به فرار از کشور میشود. فیلم با تظاهرات عدهای جلوی سفارت انگلیس در اعتراض به دخالتهای انگلیس در ایران به پایان میرسد.»
نکته حائز اهمیت این است که ابوالقاسم طالبی برای تحقیقات زمان زیادی را صرف کرده بود که یکی از این موارد مطالعه ۴ هزار صفحه پرینت از سایت وزارت خارجه اسراییل بود و همچنین تمام کتابهایی که درباره اتفاقات سال ۸۸ رخ داد را مطالعه کرده بود. فیلمنامه این اثر نسبت به سایر فیلمهایی که لقب سیاسی بودن را یدک میکشند، خیلی بهتر است. کارگردانی خوب ابوالقاسم طالبی و مسائل اطلاعاتی که شاید در گذشته از خط قرمزهای سینما بود باعث میشود مخاطب تا انتهای فیلم به همراه خود بکشاند.
اخراجیهای ۳/ هجو انتخابات
شاید بتوان گفت: مجموعه اخراجیها جنجالیترین فیلم تاریخ سینمای ایران است. جنجال اصلی اخراجیها وجود مسعود دهنمکی در مقام کارگردان این آثار است. این فیلم مانند اخراجیهای ۱ و ۲ نگاهی طنزآمیز به جنگ هشت سال دفاع مقدس داشته و گریزی به انتخابات دهمین ریاست جمهوری داشته است. اکران همزمان این فیلم با فیلم «جدایی نادر از سیمین» باعث بروز حواشی شد.
20 سال از پایان جنگ ایران و عراق گذشته است. حالا دیگر دسته اخراجیها درگیر زندگی شخصی خودشان هستند و بعضی از آنها هم وارد دنیای سیاست شدهاند و قصد دارند تا رئیس جمهور بعدی کشور باشند. در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، تبلیغات کاندیداها به اوج خود رسیده است و هر کدام سعی دارند با تبلیغات خود و البته تخریب چهره کاندید دیگر به هر قیمتی که شده به هدف خود برسند و...
دنیای سیاست و جنگ دهنمکی فرقی اصلا با هم ندارد، شخصیتها همچنان به مزهپراکنی خود ادامه میدهند. ده نمکی در این فیلم سه کاندید ریاست جمهوری معرفی میکند و مخاطب تا انتها بدنبال کاندید ایدهآل میگردد، ولی از ابتدا دو کاندید را مورد حمله قرار میدهد و کاندید سوم هم که مورد حمایت آقای کارگردان است فردی سست عنصر است. دقایقی از فیلم میخواهد کاندید شود و لحظهای دیگر با شنیدن نقدهایی از کوره در میرود و میخواهد انصراف بدهد.
محرمانه تهران/ در حسرت اکران
مهدی فیوضی دومین فیلم خود را در سال 1390 ساخت. اولین فیلم مستقل او در مقام کارگردانی به وقایع سال 88 و فتنه پرداخته است. بخشهایی از این فیلم در کشور گرجستان و در سردترین زمستان این کشور فیلمبرداری شد. اکران این فیلم هم بیحاشیه هم نبود. کارگردان این اثر دلیل اصلی تاخیر 5 ساله اکران را اختلاف نظر تهیه کننده اثر و فارابی بیان کرده بود و حتی در مصاحبهای گفته بود: «حتی اگر مشکلات فارابی و تهیه کننده هم حل بشود بعید میدانم اجازه اکران به این فیلم بدهند. دوستان جدیدی که بر سرکار آمدهاند اصلا به اینکه در سال 88 فتنهای رخ داده و بیگانگان قصد براندازی داشتهاند اعتقادی ندارند؛ چون اعتقادی به آنچه در فیلم گفته شده ندارند، بعید میدانم با پخش آن موافقت کنند.»
خلاصه داستان این فیلم به این قرار است: «شهاب برای یافتن دوست دوران کودکیاش فرامز و کشتن او وارد ایران میشود، پس از این موضوع جریاناتی او را تا کشتن همسرش شهرزاد پیش میبرد. از طرفی ماموران امنیتی کشور به جرم جاسوسی او را دستگیر می کنند ولی…»
محرمانه تهران با این که در سینما اکران نشد و در آخر راهی نمایش خانگی شد؛ ولی از ضعفهای بسیاری برخوردار بود که مخاطب حتی در خوشبینانهترین حالت حاضر به خرید بلیط این اثر داشته باشد. ترکیب بازیگران این فیلم بیشتر به فیلمهای تلویزیونی شبیه است تا آثار سینمایی. در سوی دیگر بازی بازیگران نقش ماموران اطلاعاتی نازل و غلوآمیز است و شگردهای اطلاعاتی که در فیلم به آن اشاره میشود خیلی پیشپاافتاده است که هیچگونه کشش بصری برای مخاطب ندارد.
آشغالهای دوست داشتنی/ از مجاهدین تا فتنه
فیلم آشغالهای دوست داشتنی اثر محسن امیر یوسفی است. این فیلم در سال 91 تولید شده است و هنوز با گذشت این همه مدت خواستار حضور در جشنواره فیلم فجر و اکران عمومی است. آشغالهای دوست داشتنی به حوادث پس از سال 88 میپردازد. نداشتن پروانه نمایش تنها دلیلی است از سوی مسئولان بابت عدم حضور این اثر در 4 دوره جشنواره فجر است. این در حالی است که وضعیت سومین اثر محسن یوسفی همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد و باید منتظر ماند آیا راهی جشنواره فیلم فجر امسال میشود یا خیر؟
داستان آشغالهای دوستداشتنی در خانه یک پیرزن که با دختر میانسالش زندگی میکند، میگذرد. در یکی از روزهای بعد از انتخابات که تجمع مخالفان انتخابات و معترضان در خیابانهای تهران برقرار است، عدهای از تجمعکنندگان فراری از دست نیروهای امنیتی وارد خانه پیرزن میشوند و در آنجا مخفی میشوند. بعد از خروج از خانه متوجه علامتی بر روی درب خانه پیرزن میشوند و طبق شایعههای آن روزها به پیرزن خبر میدهند که آنها احتمالاً در روزهای آینده به خانه او مراجعه خواهند کرد و آنجا را میگردند پس به پیرزن هشدار میدهند که اگر در خانهاش چیز مشکوک و مسئلهسازی دارد آن را از خانه خارج کند تا مشکلی برایش به وجود نیاید و داستان تازه از اینجا شروع میشود.
در خانه پیرزن وسایلی از پسرش که در جنگ ایران و عراق شهید شده، برادرش که عضو سازمان مجاهدین خلق بوده و اعدام شده و همسرش که زمانی از طرفداران مصدق بوده و در جریان وقایع کودتای 28 مرداد سال 32 قرار داشته، وجود دارد. وسایلی که میتواند فردا برای او دردسرهایی ایجاد کند.
عصبانی نیستم/ اتفاقا خیلی عصبانی هستم
دومین اثر رضا درمیشیان مانند سایر آثار این کارگردان با حاشیه بسیاری همراه بوده است. عصبانی نیستم فیلمی است که در سال 1392 ساخته شد؛ ولی هنوز فرصت اکران گسترده در ایران را پیدا نکرده است. تنها در 32 جشنواره فیلم فجر اکران شد و پس از آن به جرگه فیلمهای توقیفی پیوست. نکته جالب توجه این است که این فیلم با 17 دقیقه ممیزی و حذف پایان فیلم اکران شد؛ ولی طبق ادعای برخی منابع این فیلم احتیاج به 30 دقیقه ممیزی دارد تا مجوز اکران عمومی را کسب کند. با این حال قرار بود در 29 آذز امسال اکران شود که جلوی اکران این اثر گرفته شد.
عصبانی نیستم داستان دانشجویی به نام نوید «نوید محمدزاده» است که پس از وقایع 88 از دانشگاه اخراج شده، نوید مشکل ضعف اعصاب دارد و ممکن است هر لحظه به هر دلیلی سر خودش یا یکی دیگر را به دیوار بکوبد. او به خاطر توهین از محل کارش اخراجش میشود و باید تلاش کند با بیپولی و بیکاری نظر پدر ستاره را جلب کند. ستاره «باران کوثری» همکلاسی اوست و نوید قصد دارد با او ازدواج کند.
این اثر در جشنواره های خارجی موفقیت خوبی داشت. جشنواره فیلم برلین، آسیا پاسفیک، شانگهای و ... توانسته جوایزی را دریافت کند یا در آن جشنواره حضور پیدا کند. در این فیلم هم مانند دو اثر دیگر درمیشیان شاهد سیاهنمایی هستیم، بهطوریکه در این فیلم شاهد صحنهای از صف طولانی فروش کلیه هستیم. عصبانی نیستم بیشتر به گزارش خبری شبیه است تا فیلم سینمایی، درست مانند فیلم بعدی این کارگردان (لانتوری) که پر از شعار و حرفهای کلیشهای بود. حالا باید منتظر ماند چه سرنوشتی گریبان عصبانی نیستم میشود.
پل چوبی/ کازبلانکای وطنی
چهارمین اثر سینمایی مهدی کرمپور در حالی اکران شد که 2 سال از زمان ساختش گذشته بود و پس از ۳۰ مورد اصلاحیه و ۹ دقیقه کوتاه شدن مجوزهای لازم را گرفت. این کارگردان پیش از اکران فیلمش در مصاحبههایش از سیاسی نبودن فیلمش سخن میگفت و عدم تخصص خودش را دلیل اصل این کار میدانست ولی پس از اکران فیلمش در چرخش 180 درجهای، مصاحبهای با مجله فیلم کرد و گفت: «میخواستم فیلمی درباره سیاست زدگی سالهای اخیر بسازم و وظیفه خود می دانستم که درباره آن برهه زمانی صحبت کنم و بی توجه از کنار وقایع سال 88 عبور نکنم.»
داستان این فیلم در سال ۱۳۸۸میگذرد. امیر و شیرین در آستانه دهمین سالگرد ازدواجشان قصد مهاجرت از ایران را دارند. در تبوتاب پیش از انتخابات ریاستجمهوری کارهای سفرشان به مشکل برمیخورد و تنها راه پیش رو پیشنهاد استاد قدیمیشان کامران صبوحی است که مدتی قبل به آنها گفته شیرین برای گرفتن ویزا و فراهمکردن مقدمات مهاجرت نزد او در دبی برود و امیر در آن مقطع به دلیل علاقه قدیمی صبوحی به شیرین مخالفت کرده است. یک ماه مانده به انتخابات شیرین میرود و کارها بهدلیل حوادث پس از انتخابات برای امیر بیشتر گره میخورد...
کارگردان این اثر بیشتر سعی داشته برداشتی آزاد از «کازابلانکا» مایکل کورتیز را داشته باشد. اما در فیلمنامه با مشکلات بسیاری روبهرو شده است. این فیلم اصلا نتوانسته پای حرف خودش بایستد، نه توانسته است حرف عاشقانه خود و نه پیام سیاسی خود را درست به مخاطب انتقال دهد. اگر بخواهیم نگاهی هم به فیلم کازابلانکا بکنیم میبینیم که تمام شخصیتهای فیلم دارای ویژگیهای سیاسی خاص خود هستند و در فیلم تمام این ویژگیها با هم ارتباط برقرار میکنند. این فیلم همانند اسمش پل چوبی بین ژانر سیاسی و عاشقانه است، که این خیلی لغزنده نشان داده است.
ماه گرفتگی/ سردرگرمی کارگردان
مسعود اطیابی این فیلم را در سال 1395 ساخت و مورد استقبال مردم قرار نگرفت. این کارگردان در مصاحبهای گفت: «تمام تلاشم را کردهام تا فیلمی بیطرف و صادق بسازم و به مسئولان در اتفاقات مشابه کمک کنم.» اطیابی تمام سعی خودش را کرد که این فیلم در سکوت خبری تهیه شود و از حواشی موجود جلوگیری کند.
حاج جعفر که فرمانده بسیج است که درگیر حوادث فتنه سال 88 است و به ناگاه مطلع میشود برادرزاده خود، هادی گم شده است. این پیگیریها باعث میشود با حقایقی جدیدی از شخصیت هادی مطلع شود. در سوی دیگر پسر حاج جعفر هم بازداشت میشود و در کهریزک است...
در ابتدا از این فیلم به عنوان اثری پیرو قلادههای طلا نام برده میشد؛ ولی از فیلمنامه گرفته تا نحوه روایت و ... تفاوتهای بسیاری داشت. این فیلم سعی کرد از طریق ژانر معمایی به حوادث سال 88 بپردازد که موفقیت چندانی را نتوانست کسب کند. شاید غلطترین ژانر را مسعود اطیابی برای بیان فتنه به کاربرد. لذا در این ژانر اصلا نمیتوان گفتوگو و چالشی رابرای درام عاشقانه ایجاد کرد. در این فیلم کامبیز دیرباز که نقش حاج جعفر را بر عهده دارد دیالوگی میگوید: «خدا وکیلی با کی داریم میجنگیم، با امثال پسر خودم یا امثال هادی. اصلا سر چی؟ » که این دیالوگ سردرگمی کارگردان را به خوبی نشان میدهد.
انتهای پیام/ 115