به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، پیمان طالبی از شاعران جوان کشورمان شعری را در حال و هوای این روزهای کشورمان سروده است که در ادامه باهم میخوانیم:
صِدام درنمى آید ز بس که داد زدم
چقدر داد سر مفسد و فساد زدم
دو قطره اشکم و آهم، نه کم نه بیشترم
نه فتنه گر وَ نه مزدور، بلکه کارگرم!
حقوق شهرنشینى من نجومى نیست
نه! اعتراض من این مرتبه عمومى نیست
به من جواب دهید! آه این ستم باشد
چه چیز ضامن وضع معیشتم باشد؟
شما که قطع نگردیده هیچ نان شما!
هلا هلا «گله مند»اند مردمان شما!
شما که خون ننشسته ولو به ناخن تان!
شما که جا شده یک شهر توى بالکن تان!
شما که هرچه دهان را به سکه دوخته اید!
که صد شبیه منى را دمى فروخته اید
شما که... آه چه گویم؟ مرا خلاص کنید
تأملى کرده، بعدش اختلاس کنید!
نیامدم که ز تزویر و زر بگویم من
نیامدم به کسى (مرگ بر...) بگویم من
نیامدم همه را از خودم برنجانم
به هیزم تَر این شهر را بسوزانم
که گفته جنگ شده؟ این چه بدعتى باشد؟
که بعد از آن صله اى و غنیمتى باشد
بدان که تکیه به بیگانه، عین سادگى است
که قصه، قصه دعواى خانوادگى است!
حدیث خانه ما، حرف حقه بازى نیست
و به دخالت همسایهها نیازى نیست
گره ز کار جهان، فتنه وا نخواهد کرد
بزرگ قافله فرمود: صبر باید کرد
منبع: تسنیم