به گزارش خبرنگار دفاع پرس از اراک، راھیان نور حرکت عظیمی در راستای بصیرتافزایی دانش آموزان و نسل نواندیش جامعه است که دعوت شھیدان را لبیک گفته اند و بی قرار راھی سفر می شوند.
آشنایان غریب روایت قصه دلتنگی دانش آموزانی است که با سفر به سرزمین نور و دیدار با شھدا، بغض فراق شان را در سینه کاغذ به اسارت کلمات محبوس کردند و با دلنوشته ھای شان سرود دلتنگی برای شان سر دادند آری، این عزیزان با حضور در سرزمین نور و حماسه، معنای زندگی را درک خواھند کرد و در کنار آشنایی با وقایع ھشت سال دفاع مقدس، طعم زیبای عاشقی و دلدادگی را چشیده و با آن مأنوس می شوند بازدید از مناطق جنگی غرب و جنوب کشور، تجدید بیعت با شھیدان انقلاب اسلامی است، زیرا در این سرزمین بوی خدا بھشت و اھل بیت عصمت و طھارت به مشام می رسد فرزندان مان در این سفر روحانی، میھمان کسانی می شوند که خاکی بودند و آسمانی شدند، آن ھا در نظر خویش کوچک بودند و از نظر دیگران بزرگ، شھدا آشنایانی بودند غریب با کوله باری تھی از ھیچ راھی خاک ھای نرم جنوب و یا کوه ھای سربه فلک کشیده و استوار غرب می شوند، وقتی باز می گردند، مجنون لیلی ھای آسمانی شده اند، از آن به بعد است که برای شان می نویسند و قصه ھای دلتنگی را سر می دھند...
در ادامه چند خطی از دلنوشته دانش آموز «فاطمه بنیاسدی» در مقطع دوم متوسطه از شهرستان اراک را میخوانیم:
به سکوتی سخت گرفتارم...
به نام او...
به سکوتی سخت گرفتارم، سکوتی به بزرگی یک بغض شکسته که به گلویم چنگ میاندازد. بغضی به بزرگی یک نسل فاصله. امروز در کنار قدمهای خاکی و خالصت قدم گذاشتم و به سوی تو آمدم برادرم، تا بلکه شفیع من باشی.
تلاطم نگاهت دریای دلم را خروشان میکند، وقتی که در همه عکسهای دسته جمعیات لبخند به لب داری و سرود شهادت میخوانی... شنیدم در سجده نمازهای شبت اشکریزان طلب شهادت میکردی و خواندهام وصیتنامهای را که واژهاش معنای عشق داشت و من دختری از ایران زمین که وارث خون توام، چادرم را محکمتر میگیرم؛ چون نخ به نخ چادرم خون تو را به امانت گرفته است... .
انتهای پیام/