به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، کتاب «در پشت دشمن» به قلم «محمد مهدی عبداللهزاده» به رشته تحریر در آمده و توسط ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان سمنان منتشر شده است.
این کتاب در بر دارنده خاطرات روز نوشت حاج «حسن امیری» فرمانده گردان «اخلاص» و فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۲۱ امام رضا (ع) است.
وی وقتی ۱۵ساله بود، با دستکاری فتوکپی شناسنامه در سال ۱۳۶۰ به جبهه رفت. در سال ۱۳۶۱ وقتی برای سومینبار به جبهه اعزام شده بود، به واحد اطلاعات عملیات تیپ علی بن ابیطالب (ع) پیوست. سپس در سال ۱۳۶۴ جذب واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۱ امامرضا (ع) شد و تا پایان جنگ تحمیلی بهعنوان نیروی این واحد، در سِمَت فرمانده گردان «اخلاص» و فرمانده اطلاعات عملیات این لشکر خدمت کرد.
وی از ۵ سال حضور در جبهه، خاطرات خودنوشت دارد که اکثر آنها روزنوشت است و زمانی هم که بهدلیلی موفّق به نوشتن بهصورت روزانه نشده است، بلافاصله در همان زمان خاطراتش را بهصورت هفتگی، ماهانه و در یکی دو مورد دوماهانه نوشته است.
خاطرات زیر برگرفته از این مجموعه است که مرور میکنید:
چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۶۵
همراه برادران «احمدپور» و «باقریان»، با خودروی اطلاعات عملیات تیپ ۱۲ بهطرف خرمشهر حرکت کردیم و ساعت ۱۱ به موقعیت شهید شاکری رسیدیم. در حالیکه همه برادران در حال آمادگی یک عملیات هستند، شور و هیجان خاصی حاکم و مراسم نوحهخوانی برقرار شد. برادر «علی دوستی» آمد و قرار شد بهاتفاق برادر «عرب» یک گشت پشت بوارین داشته باشیم که بهعلت وضعیت خاص جو، زمین و جزر و مد، شناسایی جواب نداد و شب برگشتم. بعد از استحمام و ادای نماز صبح و صرف صبحانه سری به اورژانس زدیم.
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۶۵
بهاتفاق برادر «عرب»، همراه با ماشین غذا نسبت به محل استقرار گروهانها و معابر و راهها توجیه شدیم. تعدادی از برادران را دیدار کرده و گزارش کار را به برادر «سیدمجید مصباحی» دادیم. ناهار در ستاد لشکر و در جمع دوستان صرف شد.
حالت خاصی است، همه در نهایت ناامیدی، بسیار به پیروزی اسلام برکفر جهانی امیدوارند. شب عملیات است و لحظه نزول فرشتگان و پرواز ملکوتی یاران حق و روحهای بلند و بالا که ما خاک پای آنها هم نمیشویم. «نحن منتظرون بلقاالله...»؛ اگرچه فراق یاران سخت است و زمستان سپری میشود و روسیاهی به زغال میماند، از خدا میخواهم که دست ما را بگیرد و شهادت را که فخر اولیاء است عنایت بفرماید و بر ما منت نهد!
هنگام نماز مغرب به قرارگاه تاکتیکی رفته و نماز خواندیم. برای رساندن یک پیام به برادر «محمدرضا ماندگار» به خط رفتم و گزارش داده و کسب تکلیف کردم. حامل پیام برای عقب بودم. عملیات کربلای ۵ با رمز «یا زهرا» در محور «شلمچه» در ساعت ۱، و در محور «بوارین» در ساعت ۲ شروع شد و گروهان «شهید احمدی» برای شکستن خط در نظر گرفته شد. چهار تونل کنده شده که دو تای آن برای گردان «یاسین» و دوتای دیگر برای گردان «نوح» در نظر گرفته شده است. قرار شد که ما عملیات را شروع کنیم و تیپ نبیاکرم (ص) و قائم (عج) و ۱۱۰ بهطرف «ماهی» و «امطویله» ادامهدهنده باشند.
ما از داخل رودخان «اروند» عمل نکردیم؛ بلکه مسیر عملیاتی ما خود نهر «خین»، نزدیکترین مسیر به بوارین بود؛ چون عرض رودخانه ۲۵ متر است، در این فاصله، چهار تونل از زیر دژ عبور میکرد. نوک بوارین جای پدافند نبود. در این ۲۵ متر میلگردهای خورشیدی و سیمخاردارهای مختلف همچنان هست. بعد از اینها دژ قرار دارد که مینکاری شده بود و سیمخاردار هم داشت.
جمعه ۱۹ دی ۱۳۶۵
به امر برادران «سیدمجید مصباحی» و «اسماعیل قاآنی» بهعنوان «پیک» انجام وظیفه کردم و راهنمای زرهی شدم. با موتور بهاتفاق برادر «عباس عظیمی» (شهید) حامل پیام برای خط بودیم. یکسری به بوارین زدیم و تا ساعت ۶ سد خاکی در عرض نهر خین زدهشد؛ ولی بهعلت نداشتن خاکریز در حاشیه اروند و نرسیدن گردان پیاده به غواصهای گردان یاسین، در نزدیکیهای صبح دستور رسید که جزیره را خالی کنیم!
از گروهان «شهید احمدی» ۱۸ نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و ۱۹ نفر مفقود شدند (فردای آنروز پیدا شدند).
گردانهای «الحدید»، «فجر»، «فتح»، «کوثر»، یکگروهان از یاسین و یکگروهان از نوح در اینجا عمل کردند و گردان «نور» بهعنوان پدافند خط روبروی جزیره، پل خیبری نفررو و سد خاکی باقی ماند. تونل هم باقی ماند و نیروها به عقب برگشتند و اسکان داده شدند.
در منطقه شلمچه ۵ ضلعی آزاد شده است و برادران به کانال ماهیگیری رسیدهاند و از روش غواصی استفاده کردند؛ چون روبهرویش آبگرفتگی است.
شنبه ۲۰ دی ۱۳۶۵
صبح بهاتفاق چند تن از برادران به موقعیت «شهید شاکری» رفتم و به شستن لباسهای غواصی پرداختم. محل اسکان را مرتب کردم. فرمان تخلیه محل آموزش نظامی و انتقال به ستاد لشکر به ما داده شده است. برادر «سیدمجید مصباحی» که سطحی مجروح شده بود برگشت.
انتهای پیام/