به گزارش خبرنگار ساجد دفاعپرس، شهید «محمدحسن گروسی» اول آذر سال ۱۳۴۰ در قزوین چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و سرانجام ۲۴ دی سال ۱۳۶۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای که از این شهید والامقام به یادگار مانده است را در ادامه میخوانید:
«خداوندا! تو آگاهی که من برای یاری دین تو و به امر رهبرم برای نبرد با کفار آمدم و این راه را با چشم باز انتخاب کردم و میدانم که بهترین مردن، شهادت در راه خداست. ای مردم شهیدپرور! راه درست را که راه حق است انتخاب کنید و الا مردن برای همه هست و چه بهتر که در راه خدا، این جان را هدیه نماییم. به خود بیایید و اسلام را طوری که هست، قبول داشته باشید.
انسان فقط برای خوردن و خوابیدن آفریده نشده است؛ بلکه برای مبارزه با نفس خود و جهاد در راه خدا و احیای کلمه توحید و اطاعت از خداوند بزرگ آفریده شده است.
به یاد بیاورید روزهای ننگین ستمشاهی را که از اسلام فقط یک اسم باقی مانده بود و دیگر هیچ؛ ولی خداوند عنایتی کرد و رهبری از سلالهی پاکان برای ما فرستاد، تا ما را از جهل و نادانی رها کند و به راه سعادت راهنمایی نماید و رشادت و شجاعت را به ما بیاموزد.
این را بدانید که خیر و سعادت جامعه ما در گرو وجود پر برکت امام امت است؛ پس پشتیبان رهبر عزیز باشید و امر او را اطاعت کنید و او را تنها نگذارید.
قضیه ما، جنگ بین اسلام و کفر و حق علیه باطل است؛ پس باید باطل و کفر را از روی زمین برچید و به جای آن حکومت حق را حاکم ساخت و این کار عملی نیست، مگر با اطاعت از رهبری اسلامشناس، عادل و صادق، که همانا امام خمینی است و باید بگویم که راضی نیستم کسانی که با خط ولایت فقیه و امام امت، خصومت و مخالفت دارند، در تشییع جنازه و مجالس ختم بنده شرکت کنند.
سر در مجلس ختم و خانهام بنویسید: «هر که هست بر خمینی بدگمان، حق ندارد پا نهد در این مکان» تا همه بدانند و بفهمند و باورشان بشود که خمینی حق است و لاغیر.
مادر جان! از اینکه عمری را در کنار شما بودم و شما را آزرده خاطر کردم، معذرت میخواهم و پوزش میطلبم و عاجزانه میخواهم مرا حلال کنی و برایم از طرف خدا طلب بخشش و مغفرت نمایی و از خدا بخواهی شهادت مرا در راه خودش قبول کند.
مادر جان! از شما انتظار دارم هر وقت خواستی برایم گریه کنی، به خاطر مظلومیت آقا امام حسین (ع) و اهل بیتش گریه کن.
همسرم! امیدوارم با صبر و استقامت خود، مشت محکمی به دهان یاوه گویان شرق و غرب و منافقین داخلی بکوبی و از اینکه من فدای اسلام و خدا شدم، ناراحت نشوی.
از تو میخواهم پسرم و تنها یادگارم را به خوبی مواظبت و بزرگ کنی و تحویل جامعه اسلامی بدهی، تا راه شهیدان اسلام را ادامه دهد.
از تو میخواهم مرا حلال کنی؛ بعضی مواقع شما را ناراحت کردم، تو را به خدا سوگند از گناهانم درگذر، تا خدا هم گناهان مرا ببخشد.
از طرف من، از خانوادهات طلب حلالیت نما.
خواهرهای گرامی و عزیزم! از شما میخواهم زینب (س) را الگوی خود قرار دهید و بردبار و شکیبا باشید و از اینکه شهیدی تقدیم اسلام و خدا کردید، هیچوقت به حال غرور و بالیدن نباشید و از خدای بزرگ به خاطر اینکه این لیاقت را به شما داد تا از خانواده شما هم شهیدی قبول کند، سپاسگزار باشید و همانطور که برای مادرم نوشتم، اگر سر مزارم میخواهید گریه کنید، طوری باشد که سازنده باشد و خدای نکرده دشمن شاد نباشد.
البته شما را از گریه منع نمیکنم؛ چراکه گریه بر شهید، شرکت در حماسه اوست.
و اما خدمت برادرانم؛ از شما میخواهم راه مرا که راه حسین (ع) است؛ ادامه دهید و هیچگاه به دل خود سستی و تزلزل راه ندهید و سفارش میکنم مواظب همه جوانب نفس خود و قویدل باشید، که خدا با پرهیزگاران و مسلمین است.»
انتهای پیام/ ۱۱۱