به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، علی وحقق در یادداشتی نوشت:
تا بوده، در این سرزمین چنین بوده که «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار». همه ایران، برای مرگ مظلومانه آتش نشانها و دیگر قربانیان پلاسکو در قلب تهران، برای داغ سنگین زلزله زدگان غرب کرمانشاه، سربازان ارابه مرگ در شرق استان فارس و اندوه مرگهای تلخ دیگر و پیشتر و پیشتر به یک اندازه و به مساوات داغدار شده و گریسته ایم.
نفتکش سانچی، اما در این روزها و سالهای بی اندازه شدن اندوه و دومینویی شدن فاجعهها، مصیبتها و داغها، به گونهای غریب بخشی از این قاعده را بر هم زده است. نه اینکه غم و مصیبت را کم کرده باشد، یا رسم همدلی اجتماعی و تساوی اندوه سرتاسری را برهم زده باشد، نه! سانچی هزاران مایل آن سوتر از سرزمین مادریِ ۳۲ دریانورد، هفت شب و روز در دل اقیانوس سوخت و در نهایت مثل پلاسکو در خود فروریخت و نه در خاک و در وطن، که در دل اقیانوس غرق شد. مثل پلاسکو امیدها را نا امید کرد و داغ بر دلها نشاند. اما برعکس ارابههای مرگ و زلزلهها و پلاسکو و سایر قاصدان اندوه در این سرزمین، مرگ را هم مثل غم به مساوات در سرتاسر جغرافیای کشور گستراند بی آنکه پیکر عزیزی را به بندرگاه بازگرداند.
صفحات استانی خبرگزاریها و یا سایتهای خبری استانهای گیلان، خراسان شمالی، کهگیلویه و بویراحمد، فارس، آذربایجان شرقی و غربی، لرستان، خراسان شمالی، کرمان، یزد، اصفهان، خوزستان و ... را که باز میکنی، تیترهایی را میبینی که خبر داده است از ۳۲ قربانیان کشتی سانچی یک، دو، سه یا ۹ نفر از قربانیان فاجعه سانچی از شهروندان آن استان بودند.
۹ نفر از شهدای نفتکش سانچی از استان گیلان و شهرستانهای بندر انزلی، رشت و ماسوله و رضوانشهر هستند. سه نفر از جمله کاپیتان کشتی، اهل استان فارس بودند. کاپیتان مجید قصابی اهل سعادت شهر و سجاد عبدالهی و پوریا عیدیپور، هر دو دانشجو واهل نورآباد فارس بودند. سه لرستانی هم قربانی سانچی شدند که دو نفر از آنها اهل بروجرد و دیگری نیز اهل رومشگان بود. فرید محبی، سر مهندس کشتی سانچی اهل شهرستان شیروان خراسان شمالی بود. مهدی سادگی از نجف آباد و میلاد آروی از شاهین شهر اصفهان، حسین جهانی هلآباد و همسرش ساقی فعال از استان اردبیل، ایوب مظفری خدمه نفتکش از روستای خان احمد شهرستان باشت کهگیلویه وبویراحمد، بهرام اتحاد افسر برق کشتی سانچی از استان آذربایجان شرقی، ابوالی قاسم آبادی از شهرستان نرماشیر کرمان، محمد کاووسی افسر تدارکات نفت کش سانچی اهل تکاب آذربایجان غربی از دیگر سرنشینان نفتکش سانچی بودند. پسرعموی عبدالله سامری نماینده خرمشهر هم از قربانیان آتش سوزی نفتکش سانچی است. سفر ناتمام سانچی، نخستین و واپسین ماموریت دریایی سعید دهقان، دانشجوی دریانوردی از استان یزد نیز شد.
در آبهای سرزمینی چین، ۱۶۰ مایل دورتر از ساحل، سَرِشب و در اوج بیداری و هوشیاری شبانه دریانوردان، اتفاق عجیب رخ میدهد. کشتی باری چینی، آشنا به جغرافیای منطقه، شاخ بر کمر نفتکش غول پیکر سانچی با چند ده متر طول میکوبد و بلافاصله از محل حادثه میگریزد و سانچی میماند و ۳۲ دریانورد بی پناه و فوارههای نفت در زبانههای آتش و شعلههای مرگ که هفت شب و هفت روز در خود و در آب سوخت. صدها و هزاران مادر و کودک و همسر و رفیق و هموطن میمانند که جگرشان هفت شب و هفت روز پابه پای سانچی نشینان بلادیده تکه تکه شد و آتش گرفت و سوخت. ما مانده ایم و ۳۰ حجله و مراسم عزا که در داغ ۳۰ جوان پرپر و خاکستر شده، در ۳۰ کوچه از دهها شهر و استان کشور برپا شده است. ما مغمومان داغدار و بهت زده مانده ایم با دهها ابهام و سوال بی جواب، مانند ماجرای مسکن مهر سرپل ذهاب، شبیه داستان فروریختن پلاسکو و پرپر شدن ققنوسهای آتش نشانمان، مثل مرگهای دیگر و اتوبوسهای ...، و باز به تکرار و بی امید جوابی از خود میپرسیم که چه شد و چرا و چگونه این چنین شد و باز میشود؟ میپرسیم و هراسناک به قطعه بعدی از دومینوی مرگ و اندوه فکر میکنیم که کی و کجا فرود آید و کی را با خود ببرد. سانچی، اما یک بار و شاید برای همیشه، مرگ را هم مثل اندوه، به تساوی در این جغرافیای دوست داشتنی، اما غمگین، تقسیم کرد.
منبع: روزنامه ابتکار