به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، همسر شهید تقوی به مناسبت سالگرد شهدای جهاد، با اشاره به گذران شرایط سخت زندگی طی هشت ماه، اظهار کرد: پس از دوران خانهنشینی از حضرت علی (ع)، پرسیدند که این دوران چگونه بر شما گذشت و ایشان فرمودند:همانند کسی بودم که خاشاک به چشمش رفته و استخوان در گلویش مانده باشد. البته شرایط ما با شرایط حضرت امیر (ع) قابل مقایسه نیست؛ اما در مثل جای مناقشه نیست؛ تحملکردن ثانیهای دور از همسر برای من و فرزندانم بسیار سخت بود. این روزها مانند آتشی بود که در دستانمان نگهداشتیم؛ سوختیم و ساختیم.
وی افزود: حاصل ازدواجم با حاج آقا تقوی، سید محمدرضا ۹ ساله، زهرا سادات پنج ساله و سید ابوالفضل یک سال و هشت ماه است. فرزندانم کوچک هستند و دوری از پدر برایشان بسیار سخت است. دخترم با وجود اینکه سنش کم است و بسیاری تصور میکنند که حین بازی، پدر را فراموش کند، اما اینطور نیست؛ زهرا هر کاری که میکند، امکان ندارد اسمی از پدرش نبرد. در حین غذا خوردن میگوید پدر این نوع رفتار را دوست داشت و یا حین بازی میگوید که اگر پدر بود اینطور با من بازی میکرد. خودم باورم نمیشود که زهرا سادات برای دوری از پدرش اینچنین بهانهگیری کند.
همسر شهید تقوی تصریح کرد: فشار روی من و فرزندانم بسیار است؛ شهید تقوی، یک انسان شایسته، با تقوا، پرهیزگار، مهربان و آرام بود. جایش بسیار خالی است و نمیتوان چیزی را جایگزین شهید بزرگوار کرد و حتی نمیتوان لحظهای او را فراموش کرد.
وی با اشاره مشکلات مالی بنیاد شهید برای پرداخت حقوق شهید تقوی اظهار کرد: تا یک ماه پیش درگیر مشکلات حقوقی و مالی بودیم و اگر زحمات همکاران سازمان فعالیتهای قرآنی جهاد دانشگاهی و خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) نبود، در این شرایط دچار مشکل میشدیم. در ابتدا سراغ هر نهاد و بنیادی میرفتیم، به نوعی پاسکاری میکردند و در نهایت بنیاد شهید اعلام کرد حقوقمان در سال آتی برقرار خواهد شد و باید تا سال آینده برای حل مسائل مالیمان منتظر باشیم.
همسریکی از شهدای مجلس تصریح کرد: اول مهر امسال، اولین سالی بود که محمدرضا بدون پدر راهی مدرسه شد. تمام تلاشم را کردم تا فضای آن روز را برای محمدرضا شاد کنم و حتی آن روز به محمدرضا گفتم که بیا صبحانه مادر و پسری بخوریم و صحبت کنیم، اما او گفت که هیچگاه مثل پدر و پسر نخواهد شد. هرچه تلاش کردم موفق نبودم.
وی افزود: در خانه کاملا عادی رفتار میکنم تا بچهها راحت حرف بزنند و از دوری پدرشان گلایه کنند. آنها را در آغوش میکشم و حتی گاهی عکس پدر را بغل میکنند و بیقراریمیکنند، این روزها؛ روزهای بسیار سختی برای خانواده من است و تلخی آن همواره در کاممان میماند.
منبع: ایکنا