گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: قلم و زبان از وصف شهدا و رزمندگانی که جان و زندگی خود را در راه حفظ انقلاب به میدان عمل آوردند، قاصر است. این بار میخواهیم از شهیدی بگوییم که سعادتمندانه جنگید و به شهادت رسید. شهید «اسماعیل دقایقی» شهیدی از کاروان شهداست که رشادتهای زیادی در میدان نبرد به جای گذاشت و در ۲۸ دی ماه ۱۳۶۵ به فیض شهادت رسید. در ادامه، زندگینامه این شهید بزرگوار را میخوانید.
اسماعیل دقایقی در سال ۱۳۳۳ در بهبهان متولد شد. خانواده وی به علت گرفتاری و مشکلات زندگی به آغاجاری هجرت کردند. وی به دلیل دارا بودن استعداد سرشار بخصوص ریاضیات در دبیرستان فنی نفت قبول شد و در آنجا با برادران زیادی از جمله محسن رضائی فرمانده کل سپاه آشنایی پیدا کرد.
اسماعیل همزمان با تحصیل، مبارزه با رژیم منفور ستم شاهی را شروع کرد و ۱۹ روز در سلول انفرادی بهسر برد. در زندان با رفتار نیکویش، زندانیان را مجذوب اخلاق خودش کرد. وی در زندان نیز شروع به درس دادن زندانیها کرد. بعد از آزاد شدن از زندان، چون از دبیرستان اخراج شده بود، بهصورت متفرقه امتحان داد و موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد. سال ۵۲ در کنکور در رشته آبیاری دانشکده شهید چمران اهواز قبول شد و سپس در سال ۵۵ در رشته امور تربیتی که رشته مورد علاقه اش بود، وارد دانشگاه تهران شد.
وی در تهران فعالیتهای سیاسی خود را دنبال کرد. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در تسخیر پادگانها و مراکز دولتی سهم بسزائی داشت. اسماعیل ضمن داشتن فعالیت در تهران، در جریانات پر شکوه انقلاب به آغاجاری رفته و در صحنه تظاهرات، مسلحانه حضور پیدا کرد.
شهید دقایقی در تشکیل جهاد سازندگی آغاجاری نقش فعالی داشت. بعد از مرداد ۵۹ از بنیانگذاران سپاه پاسداران آغاجاری بود.
شهید دقایقی از ابتدای جنگ در مرزهای جنوبی و در درگیریهای خرمشهر، محاصره سوسنگرد، عملیات شکست حصر آبادان، طریق القدس، فتحالمبین و بیت المقدس نقش بسزایی داشت. بعد از فتح خرمشهر تصمیم گرفت در جهت تحصیل درس طلبگی که مورد علاقهاش بود به قم برود و در حوزه علمیه نزد اساتید معظم، تحصیل کند که در قم نیز مسئول یگان حفاظت شد.
تا بهمن سال ۶۱ که مجید بقائی یکی از صمیمیترین دوستانش بشهادت رسید، او در قم مشغول به تحصیل بود. پس از شهادت این سردار رشید، برای شب هفت وی به خوزستان آمد. گویا تحولی عظیم با شهادت مجید در ذهن اسماعیل بوجود آمده بود و از این رهگذر تصمیم گرفت که تا پیروزی نهایی در جبهههای حق علیه باطل خدمت کند.
وی میگفت: «من هنوز دینم را ادا نکردهام و باید در جبهه بمانم. در موقعی که مسئله اصلی کشور جنگ است در شهر ماندن یک نوع راحت طلبی است». به همین جهت خود را در برابر جنگ مسئول دانسته و احساس تکلیف میکرد؛ لذا حوزه را رها کرده و در طرح آموزش فرماندهی مالک اشتر به تهران آمد و دوره فرماندهی را گذراند. در عملیات خیبر به عنوان فرمانده یکی از گردانها در جزیره مجنون مردانه جنگید و شجاعانه از سنگرهایی که خود به همراه همرزمانش آزاد کرده بود، دفاع میکرد. پس از آن در واحد طرح عملیات لشکر علی بن ابی طالب (ع) و در قرارگاه جنگهای نامنظم رمضان مسئولیت مناطق جنوب را به عهده گرفت.
با تشکیل تیپ ۹ بدر متشکل از مجاهدین عراقی، رضایی فرماندهی این تیپ را به شهید دقایقی واگذار کرد. وی در خصوص مجاهدین عراقی میگفت: «مهاجرین عراقی مظلومان دور از وطنی هستند که با کفار میجنگند.»
تیپ بدر پس از حماسههای مکرر که در عملیات آفرید، به لشکر بدر تبدیل شد. اسماعیل لشکر بدر را سازماندهی کرده و در عملیات بدر موفقیت زیادی از جمله گرفتن پاسگاه ترابه را رقم زد.
دلاوریهای این تیپ که حاصل فرماندهی بسیار موفق شهید دقایقی بود در عملیاتهای عاشورای ۲ و کربلای ۲ و همچنین کربلای ۵ خاطرهای فراموش نشدنی به جای گذاشت. مجاهدین عراقی به وی علاقه زیادی داشتند. بطوری که بعد از شهادتش به او لقب «شهید صدر دوم» را دادند. با اینکه وی فرمانده نظامی بود به تقلید از مولا علی (ع) که شیر روز و زاهد شب بود، در سینهزنیها شرکت میکرد و در گوشهای نشسته و به یاد ابا عبدالله (ع) اشک میریخت تا اینکه بالاخره در عملیات کربلای ۵ در حالیکه جهت شناسایی خط مقدم رفته بود، مورد اصابت ترکش راکت قرار گرفت و به ملوکت اعلی پرکشید.
فرازی از وصیتنامه شهید اسماعیل دقایقی
«ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین
خدایا امت اسلام را صبر و استقامت عطا فرما تا در مقابل دشمنان خدا و کافران پایداری کنند. چطور میتوانستم در خانه راحت باشم و کاری نکنم. در صورتی که جان و مال امت مسلمان ایران بسوی جبهه سرازیر است. انسان در برخورد با مصائب و مشکلات است که لذت ایمان و توجه به خدا را درک میکند.
برادران و خواهران: انشاءالله در پیروی از راه امام امت خمینی عزیز که همان راه خدا و قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است، موفق باشید.»
انتهای پیام/ 131