مرتضی امیری‌ اسفندقه:

آرزوی می‌کنم شهید شوم و پرچم ایران کفنم باشد/ ترسی از بیان آرزوهایم ندارم

شاعر برجسته کشورمان با بیان اینکه آرزوی می‌کنم شهید شوم و پرچم ایران کفنم باشد، گفت: آرزوی شهادت دارم و پرچم ایران کفنم باشد. این روزها هیچ ترسی از بیان آرزوهایم در هیچ جمعی ندارم.
کد خبر: ۲۷۴۷۹۷
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۱ - 20January 2018

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، مراسم شب شعر گرامیداشت شهید «حسن باقری» نابغه دفاع، عصر امروز (شنبه، ۳۰ دی ماه) با حضور سردار «علی فروتن» رئیس دفتر رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، علیرضا قزوه، مصطفی محدثی خراسانی، مرتضی امیری‌ اسفندقه و جمعی از اعضای انجمن شعر سازمان بسیج هنرمندان تهران بزرگ جمعی از شاعران در حوزه هنری برگزار شد.

«مرتضی امیری‌اسفندقه» شاعر برجسته کشورمان در ادامه این مراسم با بیان اینکه در روزگارانی به سَر می‌بریم که در حوزه ادبیات بزرگ و ستاره شدن غیر ممکن است، اظهار داشت: غیر ممکن بودن این موضوع نه بخاطر وجود شاعران بزرگ بلکه بخاطر حضور شهداست. در حضور شهدا نمی‌توان بزرگ و ستاره شد.

وی گفت: شهدا مرگ را چنین می‌بینند که شاعر قافیه را. نمی‌توانیم بزرگ و شاعر دارای مثنوی باشیم در حالی که شهدا حضور دارند. درباره «شهید» بسیار تفسیر شده است، رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند «شهید برای این بود تا فرهنگ ایرانی و اسلامی حفظ شود» و ادبیات با ابدیات گره بخورد.

این شاعر برجسته کشورمان تصریح کرد: شهدا رفتند تا فرهنگ و ادبیات باقی بماند. شاعر انقلاب اسلامی شاعری است که از خونی که برای حفظ فرهنگ حافظ، سعدی، شمس و سیدحسن حسینی و قصیر امین‌پور نثار شده، دفاع کند.

اسفندقه با بیان اینکه امروز شهدا من را احاطه کرده‌اند، افزود: امروز گرامی‌داشت شهید احمد زارعی و حسن باقری است که هر دو من را احاطه کرده‌اند. احمد زارعی همه شهدا و خودش را سروده و من را نیز در این شرایط محاصره کرده است. امروز شهدا دل من را گرفته‌اند.

وی ادامه داد: مشفق کاشانی نیز شهید بوده است. او نیز در حوزه و روضه ادبیات سرشار، سالم، پارسای پارسی از جان مایه گذاشت. من نیز آرزوی شهادت دارم و پرچم ایران کفنم باشد، این آرزوی دور از ذهنی نیست. این روزها هیچ ترسی از بیان آرزوهایم در هیچ جمعی ندارم. امیدوارم به حرمت خون شهیدان این آرزو نصیبم شود.

این شاعر کشورمان در ادامه با این ابیات از حضار خداحافظی کرد:

این چفیه پاره بود پنهان در خاک

یا ابر بهاره بود پنهان در خاک

باور کن استخوان پوسیده نبود

یک مشت ستاره بود پنهان در خاک

آنتهای پیام/ 121

نظر شما
پربیننده ها