«راضیه استاد مرتضی» دختر شهید «ماشاالله استاد مرتضی» در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، درباره فعالیتهای پدرش پیش از پیروزی انقلاب اسلامی اظهار داشت: فعالیتهای انقلابی پدرم سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد. در دورانی که پدرم تحت تعقیب ساواک بود، به بندر عباس رفت. رحیم قشلاقی دوست پدرم، به درب منزلمان آمد و به مادرم خبر داد که پدرم برای مدتی از تهران مهاجرت کرده و در صورتی که نیاز به کمک داشتید، به من خبر دهید.
وی ادامه داد: مادرم به همراه برادرم به بندر عباس رفت تا خبری از پدرم به دست آورد. روزهای سختی را در آن دوران گذراندیم. به خاطر دارم که مادرم با پرده دوزی مخارج زندگیمان را تامین میکرد.
(سال 1364 قبل از عملیات عاشورا 3) (ایستاده از راست: تاجیک، مغان زاده، طلایی، ناشناس، تیموری، ناشناس، شهید عراقی، ناشناس، شهید کیانپور) (نشسته از راست: ناشناس، علی فضلی، شهید استاد مرتضی، ناشناس)
دختر شهید استاد مرتضی تصریح کرد: اواخر پیروزی انقلاب، پس از دو سال پدرم به خانه آمد. در همین ایام دانش آموزان با شعار «مرگ بر شاه» به خیابانها آمده بودند که مورد ضرب و شتم نیروهای گاردی قرار گرفتند. پدرم که از پنجره خانه شاهد این صحنه بود، به سرعت خودش را به آنها رساند. نیروهای شاهنشاهی پدرم را دستگیر کردند، اما چند کوچه نگذشته بودند که یکی از آنها پدرم را آزاد میکند. چند شب را در خانه عمهام سپری کردیم تا اوضاع به حالت قبل برگردد.
وی خاطرنشان کرد: با پدرم در تظاهرات شرکت میکردیم و در پشت بام خانه شعار الله اکبر سر میدادیم.
استاد مرتضی ادامه داد: پدرم در مناطق عملیاتی غرب و جنوب حضور داشت و چند مرتبه نیز مجروح شد. یک مرتبه که برای شناسایی به منطقه رفته بود، مورد هدف تیر دشمن قرار گرفت. آنها قلب پدرم را نشانه رفته بودند، اما در همان لحظه پدرم نفس عمیقی میکشد و دستش را تکان میدهد که منجر به اصابت تیر به دستش میشود. پدرم منتظر نماند تا بهبودی کامل حاصل شود و با همان وضعیت دستش به جبهه رفت.
وی افزود: زمانی که سخنرانی امام (ره) از تلویزیون پخش میشد، پدرم با دقت به صحبتهایشان گوش میکرد و ما را نیز تشویق میکرد که در کنارش بنشینیم.
دختر شهید استادمرتضی در خصوص ادامه دادن به راه پدرش عنوان کرد: پدرم اکثر مواقع در جبهه یا ماموریت بود و خیلی کم پیش میآمد که در خانه و کنارمان باشد. در دوره حیاتش وی را نمیشناختیم. پس از شهادت، دوستان و همرزمانش به خانهمان میآمدند و از کمکها و فعالیتهای پدرم میگفتند. امیدوارم بتوانم فعالیتهای فرهنگی پدرم را ادامه دهیم.
وی در خصوص تغییر نام خودش و خواهرش اظهار کرد: پدرم دوست داشت که نام ما بر گرفته از اسامی یکی از ائمه بود. به همین جهت مراسم ولیمهای را برگزار کردند و در آن جا نام من را به راضیه و نام خواهرم را به مرضیه تغییر داد.
دختر شهید در خصوص وصیت پدرش گفت: پدرم زمانی که از سپاه استعفا داد، به عمهام گفته بود که از این پس فعالیتهایم را در قالب یک بسیجی ادامه میدهم، اما دوست دارم که با لباس سبز سپاه به خاک سپرده شوم.
به گزارش دفاع پرس، شهید ماشالله استاد مرتضی مسئول ستاد واحد اطلاعات و عملیات لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا (ع) بود که در جاده گیلی گادر توسط اعضای حزب دموکرات تیرباران شد.
انتهای پیام/ 131