به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «محمدابراهیم آقایی» ۱۰ فروردین ۱۳۳۷ در تهران چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۱۴ فروردین ۱۳۶۱ در رقابیه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسمالله الرحمن الرحیم
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب، امام امت و با سلام بر روان پاک شهیدان و امت شهیدپرور ایران.
بار خدایا، ای که ما را هستی بخشیدی و به ما رحمت عطا کردی، ای معبود من، ای پروردگار من، گناهان من را ببخش و مرا بپذیر و لیاقت شهادت در راه خودت را نصیب ما کن، بار پروردگارا امام امت ما را، روح خودت را، که هر چه داریم از رهبری او داریم، تا انقلاب مهدی او را زنده نگهدار. ای امام، از تو میخواهم که مرا دعا کنی و در آن دنیا مرا شفاعت کنید، و سخنی با شما ملت عزیز بهعنوان برادر کوچکتر شما، لحظهای بیاندیشید که ما چه بودیم و که بودیم و حال چه هستیم و که هستیم. ما ملتی منحط بودیم که در فساد غوطهور بودیم، ولی این دست خدا از آستین روحالله به در آمد و ما را ملتی شجاع و الگو و اسوه نمود.
ما ملتی ترسو بودیم، ما ملتی تحت سلطه بودیم، هیچ کشوری و هیچ ملتی روی ملت ما حساب نمیکرد، ولی حالا به همت روحالله و رهبری او ملتی شدهایم که برای همه ملتها نمونه هستیم و در حال حاضر با آمریکا در جنگیم و شما قدر این امام و رهبری را بدانید که وحدت و پیروزی شما در گرو همین رهبری و ولایت فقیه است و دست از پشتیبانی از روحانیت مبارز برندارید که فنا خواهید شد و با دولت مکتبی همکاری کنید که ما ملت مدیون این دولت هستیم، مدیون کسانی که از شب و روزشان گذشته و برای خدمتگزاری به شما ملت زحمت میکشند.
شما ای پدر، از رنج سالیان تو برای بزرگ کردن من متشکرم. گرچه فرزند از دست دادن سخت است، ولی امیدوارم که فرزندان دیگرت را هم فدای اسلام و امام کنی و در این راه از هیچ چیز دریغ نکنید. اگر جنازهام به دستتان رسید، مرا در بهشت زهرا در کنار ۷۲ تن دفن کنید و بر مزار من اشک نریزید، بلکه شربت و شیرینی پخش کنید و اگر هم به دستتان نرسید هیچ ناراحت نباشید، چون من فدای اسلام و امام میشوم و در هر کجا که جنازهام باشد سرزمین خداست و از تمام خانواده، اعم از پدر، مادر، همسر، خواهر و برادرانم میخواهم که بر مزار من اشک نریزند و لباس مشکی نپوشند. ای مادر، میدانم که فرزند از دست دادن سخت است، ولی یادتان است که هر وقت روضه امام حسین (ع) خوانده میشد گریه میکردید و حال، ما در رکاب حسین زمان شهید میشویم. جان میلیونها انسان فدای یک لحظه عمر امام و همیشه برای امام دعا کن و مرگ بر آمریکا و شوروی بفرست و شیرت را حلالم کن و از زحماتت متشکرم، تو را به خدا میسپارم.
ای همسرم، من را حلال کن و دعا به جان امام کن. همیشه پایدار و مفتخر باش که همسرت در راه اسلام و امام شهید شد و فرزندمان اگر پسر بود اسمش را به عشق امام، روحالله و اگر دختر بود اسمش را حمیده بگذار و تو بعد از شهادت من آزادی و میتوانی همسر دیگری اختیار کنی و مرا فراموش کنی و راضی نیستم که به خاطر من در خانه بمانی. ای خواهرم درست را بخوان تا بتوانی خدمتگزاری لایق برای ملت و اسلام باشی.
برادرانم، اصغر تو اگر از جبهه برگشتی به سپاه پاسداران برو. قاسم، درست را بخوان و مطالعه زیاد کن و قرآن را خوب بخوان و نماز و روزهات را فراموش نکن و توای حسین کوچولو، به حرفهای بزرگتر از خودت گوش بده و درس بخوان تا بتوانی خدمتگزار اسلام باشی و از پدربزرگ هم متشکرم که سهم پدری به گردن من دارد و از مال دنیا هم که یک موتور دارم که دست عباسعلی رحیمی است و مقدار ۱۰ هزار تومان به صندوق امام سجاد و پنج هزار تومان هم به صندوق کوثر بدهکارم. موتورم را بفروشید و بدهکاریهایم را بدهید.
والسلام علیکم و رحمةالله
دوستدار شما الاحقر
محمدابراهیم آقایی ۱۳۶۰/۱۲/۲۹»
انتهای پیام/ 181