به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، این روزها دهمین سالگرد وفات استاد اخلاق تهران، آیت الله مجتهدی است. «شمیم باران» مستند پرترهای از حیات معنوی مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی است. در این مستند با شاگردان و یاران قدیم مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی مانند آیتالله امام کاشانی، آیتالله میرسجادی، آیتالله حبیبی، آیتالله جاودان، آیتالله طبرستانی و اساتید و علمای دیگر گفتوگو شده است. دقت در تربیت طلاب، تاریخ حوزه و جوانی، علاقه به روضه اهل بیت (علیهمالسلام) و ساده زیستی آیتالله مجتهدی چهار محوری است که در ساخت مستند به آنها پرداخته شده است.
این مستند کاری از سازمان هنری رسانهای اوج است که در خانه مستند انقلاب اسلامی تولید شده است. مصطفی حسنبیگی و پیروز جابری کارگردانهای این مستند هستند.
متن کامل گفتوگو با مصطفی حسنبیگی را در ادامه بخوانید.
در مورد رابطه عاطفی و منطقی خودتان با حاجآقا مجتهدی توضیح دهید.
سال ۸۳ رفتیم که حوزهی حاجآقا را ببینیم، همانجا من علاقهمند به فضای طلبگی شدم. اولین بار ایشان را در همانجا دیدم، دست من را گرفت و راجع به طلبگی با من صحبت کرد. همین موضوع باعث شد که این علاقه بین من و ایشان ایجاد بشود. در حین درس خواندن در حوزه، کار فتوشاپ و ... انجام میدادم. در همین فضا پیشنهاد کار فرهنگی برای یادواره شهدای طلاب شد که برای آن کلیپ و طراحی و ... ساختیم. همین موضوع باعث شد که من وارد فضای فیلمسازی بشوم. این کار به درس من خیلی لطمه زد. ممکن است که بگویند بعدا فرصت کار فرهنگی وجود ندارد، اما میگویم که این فرصت وجود دارد و درست و به موقع درس خواندن مهم است.
تا کجا درس خواندید؟
تا سال ۸۵-۸۶ در حوزه بودم و تا پایه چهار را در حوزه حاجآقا درس خواندم. سپس به حوزه علمالهدی رفتم و سه، چهار سال هم در قم بودم. برخی از مدارک در حوزه حاج آقا مفقود شد و اکنون طلبه سطح ۲ محسوب میشوم و باید امتحانات گذشته را تکرار کنم.
دانشگاه هم رفتید؟
بله. از همان سال ۸۳، خود حاجآقا من را به دانشگاه تهران فرستاد و در آنجا عقاید و منطق و ... میگفتم. دانشگاه امیرکبیر و شریف هم رفتم. هنوز هم در دانشگاه شریف رفت و آمد دارم و در پژوهشگاه آن کار فرهنگی انجام میدهم. رشته فلسفه اسلامی و علوم عقلی را هم در دانشکده الهیات دانشگاه تهران تا مقطع دکترا خواندهام.
شما مستند پرتره حاج آقا مجتهدی را ساختید. پس از ساخت شمیم باران، آن چیزی که دلتان میخواست اتفاق افتاد؟
مستند نیمه به دست من رسید و با استانداردهای محتوایی مدنظرم ساخته نشده بود
نه آن چیزی که قبل از ساخت میخواستیم نشد. این مستند، مستند نیمهای بود که به دست ما رسید و با استانداردهای محتوایی مدنظر ما ساخته نشده بود. اکثر مصاحبهها قبلا گرفته شده بود. من تهیهکننده و کارگردان این مستند نبودم و همیشه گفتهایم که این مستند در دو مرحله ساخته شده است. این موضوع را کتمان نکردیم که تیم دیگری قبلا این مستند را میساخت، اما تهیهکنندهی آن دچار مشکل شد و کار نیمهتمام ماند. کارگردان تیم قبلی همان نویسنده آن بود و به همین دلیل کار به لحاظ محتوایی هنوز هم مشکل دارد و آن گونه که باید به حاج آقا مجتهدی پرداخته شود، پرداخته نشد. برای مثال یکی از سوالاتی که تیم قبلی در گفت: وگو با بزرگان پرسیده بودند این بود که «اگر ایشان را مجددا ببینید بهشان چه میگویید؟»؛ این یک سوال احساسی است که به درد ساخت این مستندها نمیخورد و مناسب گفتوگوهای زرد مکتوب است.
نویسنده تیم قبلی را در کار خودتان حفظ کردید؟
فقط اسم ایشان را قرار دادیم چرا که اثر معنوی خود را داشته باشد.
چند درصد محتواهای قبلی را تغییر دادید؟
آنها فقط مصاحبهها را گرفتند.
یعنی شما هیچ مصاحبهای ضبط نکردید؟
من فقط مصاحبه با حاج آقا جاودان را ضبط کردم. بسیار تلاش کردم که مصاحبههایی از علمای قم بگیریم که آنان هیچ کدام وقت نداشتند و به این دلیل که قبلا صحبت کرده بودند، دیگر توانی برای صحبت راجع به این موضوع نداشتند.
نمیگویم که صاحب اصلی کار هستم
اگر بخواهم سیر داستان را بگویم، باید ذکر کنم که من از اول مستندساز یا فیلمساز نبودم. من از ابتدا تدوینگر بودم و ترجیح میدادم که طلبه بمانم. همیشه به طلبههای جوان میگویم که درسشان را به جای خوبی برسانند و سپس به دنبال کار فرهنگی یا اجرایی بروند. چرا که در این کار میمانند و دیگر درس جلو نمیرود. برای همین نمیگویم که من این کار را ساختم و صاحب اصلی این کار هستم. من تدوین این کار را انجام دادم. در مستند میتوان گفت که تدوین اصل و همه چیز است.
احساس بایکوت شدن دارم/ مستندی راجع به یک عالم ربانی تولید کردهایم، اما کسی به آن توجه نمیکند.
اما حالا احساس بایکوت شدن به من دست داده است. مستندی را تولید کردهایم که راجع به یک عالم ربانی است که آیت الله خامنهای این همه راجع به ایشان نظر داده است. مقام معظم رهبری در مورد ایشان میفرمایند که این عالم ربانی در دوره حیات خود سیره عملی داشته است که باید مورد توجه جوانان قرار بگیرد. حال میبینیم که همه آمدهاند و ضمن رد کردن آن، میگویند که این موضوع مخاطب خاص خود را دارد و عمومی نیست. این موضوع کمی برای من آزار دهنده شده است. تاکنون مستندهای زیادی را تدوین کردهام که شاید بیش از این مستند دیده شده باشد. برای مثال مستند، «خالد و مجتبی» در چندین جشنواره اول شده و جایزه گرفته است.
نگذاشتند که «شمیم باران» به لحاظ ساختاری دیده شود/ از ساخت مستندهای برون مرزی سو استفاده میشود
تدوین «شمیم باران» نسبت به کارهای دیگر به لحاظ فنی بسیار قویتر است و زمان زیادی برده است، اما نگذاشتند که این کار از لحاظ ساختاری هم دیده بشود و مورد هیچ توجهی قرار نگرفته است. این موضوع در حالی است که کسی که با دوربین معمولی هم میرود فیلم میسازد و فیلمش هیچ ساختاری ندارد، مورد توجه قرار گرفته و علیرغم سوژه معمولی آن توجهات را جلب میکند. این استاندارهایی است که افراد در زندگیشان ندارند، میآیند و مسئولیت قبول میکنند و مدیر یک بخش میشوند و داور میشوند، اما این استانداردها را در ذهن خود ندارند؛ بنابراین تمام این انتخاب براساس سلیقه صورت میگیرد. این سلیقه به صورت تنها باعث ضربهخوردن به حزبالهیها میشود که اکنون یک فرصتی در اختیار دارند که میخواهند بیایند کار کنند. نتیجه این میشود که یک مستندی ۲۰۰ میلیون میگیرد و مستند دیگری ۸۰ میلیون میگیرد در حالی که ساخت و زمان بسیار کمی دارد. در مقابل یک مستند با ساخت قویتر و طولانیتر، فقط ۵۰ میلیون میگیرد. درون مرزی و برون مرزی بودن نیز یک قسمتی است که خیلیها از آن سو استفاده میکنند. یک نفر میرود آن طرف مرز و ۵ مستند را در یک سفر میسازد و هر مستند را با برآورد برون مرزی تولید میکند.
آیا همهی این مستندها که تقدیر شدند، فیلمهای بدی هستند؟
من در جایگاهی نیستم که بگویم خوب است یا بد است. من از نظر ساختاری میتوانم بگویم خوب است یا بد است. بله از نظر تدوین خیلی ضعیف هستند. من در جشنواره عمار رفتم. فیلم این قدر از نظر ساختار و تدوین و. ضعیف بوده است که نتوانستم تحمل کنم و بیرون آمدم. در عین ناباوری همان مستند جایزه گرفته است. این خیلی بد است و باعث میشود که با داوری اینچنینی سطح جشنواره پایین بیاید. ممکن است که مستندهای آقای رفیعی در ۲-۳ سال بهترین باشد، اما چون یک سال گرفته است، میگویند که به جوانان دیگر جایزه و فرصت بدهیم. اگر این گونه بخواهیم جلو برویم، هر کسی که در جشنواره عمار شرکت میکند، باید حداقل یک فانوس را داشته باشد. این بها دادن نیست و رشدآوری ندارد.
مستند شمیم باران را از لحاظ ساختاری بسیار قبول دارید، اما میگویید که از نظر محتوایی ضعیف است.
ساخت چنین فرم مستند برای یک شخصیت نظامی شاهکار است، اما برای حاجآقا مجتهدی ضعیف محسوب میشود
ضعیف نیست، اما خیلی جای کار دارد. نسبت به این عالمی که من راجع به آن صحبت میکنم، خیلی جای کار دارد. اگر میخواستم که راجع به یک شخصیت نظامی فیلم بسازم، همین فرم و محتوا بسیار قوی بود. کما اینکه مستندهایی که تولید میکنیم را به همین فرم میسازیم. دقت کنید که ما راجع به چه شخصیتی صحبت میکنیم. علاوهبر این، ما هیچ تصویر آرشیوی از حاج آقا مجتهدی نداشتیم. فقط یک سری عکس داشتیم و تمام سخنرانیها. این کار ما بود که گفتیم که در میان صحبتهای دیگر علما حتما باید مواردی راجع به ایشان وجود داشته باشد. حال اگر چنین مستندی با چنین فرمی راجع به یک شخصیت نظامی ساخته شود، واقعا کار شاهکاری است، اما چنین کاری برای کسی با شخصیت حاجآقا مجتهدی، کار ضعیفی محسوب میشود، چون شخصیت آیت الله مجتهدی چیز ویژهای است.
خاطرم هست قبل از این که فیلم تمام بشود و به خانه مستند نشان بدهم، فیلم را به قم بردم و به کسانی که خیلی با مرحوم مجتهدی مانوس بودند نشان دادم؛ نظر همه را جمع کردم و فیلم را براساس آن تغییر دادم. حتی در مورد جابهجایی تک تک پلانها صحبت کردیم و در مورد نوع موسیقی و ریتم آن نظرات را جمعآوری کردم. این کار ادامه پیدا کرد تا جایی که همین بینندهها گفتند که کار از نظر محتوایی خیلی خوب است، اما باز هم ایراداتی دارد.
ما ۴ وجه از شخصیت ایشان را نشان دادیم. یکی تربیت طلبهها، دیگری علاقه به روضه، سومی سادهزیستی و در نهایت حیات و ممات ایشان است. جالب است که بینندههای ما در قم اعتقاد داشتند که همین موضوع علاقه ایشان به امام حسین (علیهالسلام)، مستند دیگری را میطلبد. آنان میگفتند که سادهزیستی ایشان حاوی درسهای فراوانی است و مستندهای دیگری را میطلبد. بر این اساس است که میگویم واقعا یک مستند «شمیم باران» کم است و آن چیزی که میخواستم باشد، نشده است. در حقیقت میخواهم بگویم که مستند ما به این دلیل الکن است که خود حاج آقا مجتهدی خیلی بزرگ است. هر وجه از شخصیت ایشان جای کار بسیاری دارد و سیره تربیتی میتواند درست کند.
بنابراین منظورتان این است که این مستند به این دلیل ضعیف است که خود شخصیت خیلی بزرگ است در حالی که اگر با یک شخصیت معمولی مواجه بودیم، مستند بسیار خوبی بود.
بله دقیقا. جالب است کسانی که دعوت کردم تا بیایند و این مستند را ببینند، یک گروه تلگرامی به نام گروه سیرهشناسی استاد آیتالله مجتهدی تهرانی درست کردند. این افراد، همگی از بزرگان ما و از شاگردان حاجآقا بودند. قرار شده بود که هر کدام خاطراتی که از ایشان دارند را بیان کنند و یا افرادی بودند که سالها پیش شاگرد ایشان بودند. این اتفاق جریانی درست کرد که بتوانیم ایشان را بهتر بشناسیم به عنوان کسی که در طی ۷۰ سال این همه شاگرد تربیت کرده است.
منظورتان این است که میخواهید باز هم شمیم باران را ادامه بدهید؟
واقعا جای کار دارد و دوست دارم که این اتفاق رخ بدهد البته به شرط آن که حمایت صورت بگیرد.
پیشنهادی داشتید که بیاید و این حمایت را انجام بدهد.
بله. خود حوزه علمیه و حوزه حاجآقا مجتهدی علاقهی بسیاری داشتند. همچنین تعدادی از علمای قم بسیار علاقهمند بودند و حرفهای زیادی داشتند، اما مطمئنا فرم را عوض خواهیم کرد.
خانه مستند علاقه به ادامه این کار دارد؟
بله. علاقهمند است، اما موضوع و برنامه آن جداگانه است. آنها میگویند که اگر یک دوربین در دست بگیرید و در میان مردم بروید و بپرسید که نظر شما راجع به حاج آقا مجتهدی چیست و خاطره مردم را ضبط کنید، بسیار خوب است. فقط جواب همین سوالات را تدوین کنید و بیاورید بسیار قشنگ است. دید آنان چنین است.
این که یک گزارش تلویزیونی است.
آنها گزارش اینچنینی دوست دارند.
یعنی چیزی که شما ساختید را دوست نداشتند؟
میگفتند که حوصله سر بر است، چون مثلا فلان روحانی آرام حرف میزند.
بالاخره این موضوع جزو ذات و سیره علما است.
آفرین. این دیدگاه علمی ما است و منش صحبتشان است. به نظرم باید حیای صحبتکردن آنان نشان داده شود و همچنین عزتشان به همان نحوی که هستند، حفظ بشود. به همین دلیل است که میگوییم دوستان در خانهی مستند فضا را نمیدانند و سلیقهای عمل میکنند. البته این را باید بگویم که خانه مستند انقلاب اسلامی بسیار فعال است و این خیلی مهم است. کارهای ارزشمند زیادی تولید کرده است و هزینهی زیادی کرده است، اما باید بین نمایش زندگی یک عالم با روایت جنگ با داعش فرق گذاشته شود. آنان توقع دارند که حرفها در میان همدیگر کات بخورد و حرفها در میان همدیگر بافته شود تا ریتم کار تند شود. این موضوع کار را بسیار زیبا میکند و خود من هم تاکنون در تمام تدوینها از این موضوع استفاده کردهام، اما باید شان این عالم حفظ بشود. آنان قبول نداشتند که با این کار شان عالم به هم میخورد. این که این کار اشکال دارد یا ندارد را آنها نباید بگویند بلکه این موضوع را من باید بفهمم و کسی باید بفهمد که با علما زندگی کرده و در کنار آنها بودهاست.
حوزه هنری برای ساخت مستند رضا خان و قذافی و... بودجه دارد، اما برای علما ندارد
در حقیقت شما مستندی را ساختید که تهیهکننده اش آن را دوست نداشت.
جوری صحبت میکردند که حالا، چون این کار را دست گرفتید بیایید با هم تمامش میکنیم، خدا خیرتان دهد. این موضوع کار را خراب میکند و باعث میشود که به این مستند آنچنان که شایسته است، توجه نشود. به نظرم علما در این مملکت مهجور واقع شدهاند. دلیل این موضوع این است که حوزههنری میآید و میگوید که اگر خواستی راجع به رضاخان فیلم بسازی من به شما بودجه میدهم یا اگر خواستی که راجع به قذافی هم فیلم بسازی پول داریم، اما علما در اولویت نیستند.
البته نمیتوان این گلایه را مطرح کرد؛ ممکن است که این موضوع در اولویت حوزههنری نباشد، اما در اولویت خانه مستند انقلاب اسلامی باشد. این موضوع لزوما چیز بدی نیست.
نگاه تهیهکنندهها به مستند علما مانند نگاهشان به مستند جنگ و داعش است
آخر عجیب است که دوستان جشنواره عمار هم میگفتند زندگی علما اولویت ما نیست! این موضوع باعث میشود که من کارم را محدود به یک مجموعه بکنم. من میدانم که این مجموعه این کار را از من میخرد، اما این دغدغه را ندارند و دغدغه اصلیشان جنگ و مسائل اجتماعی روز است. هم چنین نگاهشان با علما همان نگاهی است که به جنگ دارند. در حقیقت این سیرهشناسی را ندارند در حالی که ۱۰ کار با همین موضوع ساختهاند. جالب است که همهی کارهایی که با این موضوع ساختند و خودشان آنها را بسیار دوست دارند، وقتی به روحانیون یا طلاب حوزه علمیه نمایش میدهم میگویند کار ضعیفی بوده و یا توهین به آن شخصیت بوده است.
چرا کسانی که این شناخت را دارند و اتفاقا پول آن را نیز دارند، تهیهکننده این دست کارها نمیشوند؟
مگر چند ارگان داریم که برای این دست کارها پول بدهند؟
مگر خود حوزه علمیه ارگانهای کمی زیر مجموعه خود دارد؟
آنها وارد حوزه هنری نمیشوند و زمانی که وارد فضای هنری میشوند، راجع به علما کار نمیکنند. مدرسه اسلامی هنر در زیر شاخههای دیگر تمایل به کار دارد با این که از چنین کارهایی استقبال میکنند. البته این را هم باید در نظر داشت که مثل موسسه اوج سرمایهدار نیستند که این قدر بخواهند پول بدهند. در چنین مواردی صاحب بخش دیگری از کار هم میشوند. غیر از این که خود حوزه حاج آقا مجتهدی صاحب کار است و اولویتهایی را در فیلم مدنظر دارند، آنها نیز میخواهند مواردی که دلخواهشان است در کار بیاید که دیگر صلاح نیست.
ماجرای مراسم رونمایی که با اتفاقات عجیب و غریب، خلوت برگزار شد
یکی از مشکلاتی که برای مستند شمیم باران داشتیم، مراسم رونمایی آن بود. سازمان اوج برای برنامه رونمایی کمک کرد و مراسم را در سالن حجاب برگزار کردند. از هزار نفر قول ۱۰۰ درصد گرفتم، اما در حالی که روزی خاص برای مراسم مشخص شده بود، ساختمان پلاسکو فرو ریخت و کسانی که مدنظر داشتیم بیایند، به بازدید از ساختمان پلاسکو رفتند. برای مثال مهندس چمران خودشان از شاگردان ایشان بود، اما مجبور بود که بر سر ساختمان پلاسکو حضور یابد، چون رئیس شورای شهر تهران بود. مشکل بعدی این بود که صبح مراسم رونمایی، مراسم تشییع آیتالله خسروشاهی بود. یک سری از علما را که هماهنگ کرده بودیم که بیایند، از آنجا که صبح در مراسم تشییع نیز حضور داشتند، دیگر تمایل و توانی به حضور نداشتند. این موضوعات باعث شد که رونمایی کم رونق باشد. البته موقع نمایش فیلم سالن پر شد، اما قبل و بعد از آن که دوربینها عکس میگرفتند خلوت بود. طلاب حوزه حاج آقا مجتهدی نیز به این دلیل که نتوانستند امتحاناتشان را جابهجا کنند، در مراسم حضور نداشتند. این موضوع در حالی است که ما هماهنگ کرده بودیم که اتوبوس برود و طلبهها را بیاورد. خود طلبهها از آنجا که علاقهی بسیار زیادی داشتند به صورت خودجوش با موتور و آژانس و ... خودشان را رساندند.
چرا مستند «شمیم باران» در سایت فیلم نت و اول مارکت به فروش نرسید؟
مشکل دیگر در مورد مجموعه این بود که برای مثال حوزههنری میآید و یک فیلمی را راجع به فلان شخصیت میسازد. با این که برآورد بودجه بالاتر از ما بوده و تایم کاری نیز کمتر بوده است، آن مستند را در فیلمنت یا اول مارکت میگذارد و به فروش میرساند. این موضوع باعث میشود که فیلم بیشتر دیده بشود. در مقابل من به خانه مستند میگویم که نمیخواهید این فیلم را به فروش برسانید؟ در پاسخ میگویند که باید به موسسه اوج بگویید. در سازمان اوج که رفیق خودمان نیز هستند میگویم، در پاسخ میگویند که «میگذاریم»، اما در عمل نمیگذارند. همه این موضوعات باعث میشود که من بگویم که فیلم حاج آقا مجتهدی در نگاه دوستان، هیچ اهمیتی ندارد. اگر بروم راجع به رضاخان، یهودیت یا لاییکهای کشور فیلم بسازم برایشان جذابتر است. این موضوعات ناامیدکننده است. به نظر میرسد که علما در نگاه مردم پایینترین سطح دغدغه را به خود اختصاص داده است در حالی که در نظر رهبر انقلاب، بالاترین سطح دغدغه را دارد. دوستان میگویند که برویم و به مسائل اجتماعی بپردازیم. به مسائل سیاسی توجه میکنند. در حقیقت چنین مسائلی برای دوستان دغدغه است. دغدغهشان یک روحانی دین نیست. در حالی که اگر آقای خامنهای چنین فیلمهایی را ببیند، مطمئنا میگوید که چنین فیلمهایی را بسازید، اما ما این کارها را نکردیم.
البته فیلم خوب برای علما کم هم نبوده است. برای مثال فیلم حدیث سرو بسیار خوب بوده است. از یکی از طلبهها شنیدم که میگفت: یکی از مسائلی که باعث شد به طلبگی ترغیب شود، دیدن یکی از قسمتهای حدیث سرو بوده است.
حدیث سرو به عنوان پرچمدار این مکتب آمد و کار را شروع کرد. البته برای آن هم مشکلاتی به وجود آمد. چندین بار نویسنده و تهیهکننده و ... آن عوض شد. در حقیقت آن هم مشکلاتی داشته است و به راحتی کار نمیکند. اکنون سری بعدی را کار میکنند، اما با تیم دیگری مشغول هستند.
تیم مستند حدیث سرو به سختی کار میکند و من میدانم که آنان با چه سختیای زحمت میکشند. البته این را هم باید بگویم که خود آن هم خیلی ضعف دارد چرا که کارشناس درست نیاوردند. خیلی از علما از این بازسازیها ناراحت میشوند. کسی که روحانی است و واقعا مسئول بوده است، وقتی بازسازی میشود خوب است، اما در بعضی بازسازیها میبینیم که یک عکس با آن فیلم از زمین تا آسمان تفاوت دارد. این بازسازیها برای کسی که در زندگی علما چرخیده است و میبیند که همه چیز آن متفاوت است، ناراحتکننده است. برای مثال در یکی از قسمتها به استاد حاج آقا مجتهدی، آقای زاهد میپردازند. خود حاج آقا میگفتند که مراسم تشیع جنازه ایشان بسیار شلوغ بوده است، اما در آن بازسازی فقط ۴ نفر زیر تابوت را گرفتهاند. این را باید بگویم که تلاشآنان جای کار دارد. مستندهای حدیث سرو، عامیانهتر است در حالی که مستند ما را خواص بیشتر میپسندند. به این دلیل که ما سراغ خواص رفتهایم و نظراتشان را گرفتهایم، مستند ما کمی خاصتر شده است.
فکر نمیکنید همان ایرادی که نسبت به چرخه ساخت و توزیع مستند خودتان دارید، مشکل خیلی از مستندسازها است؟ وقتی به دیگر مستندها نگاه میکنید میبینید که سازندهی آن با مشقت به دنبال تهیهکننده میگردد و ممکن است که اصلا پیدا نکند. یا شاید یک نفر را پیدا کند و یا در نهایت از جیب خودش کار میسازد. بحث توزیع این کارها نیز افتضاح است. خیلی باید خوششانس باشید که مستند را در شبکه مستند بتوانید نمایش بدهید و یا در جشنوارهای مثل حقیقت و عمار نمایش بدهید. به نظر میرسد که این فضایی که برای مستند شما به وجود آمده است، خیلی انحصار به فیلم شما ندارد و منحصر به سوژه آیت الله مجتهدی ایشان نیست. در حقیقت این مشکلات بسیار شایع است بدین معنی که در روند چرخه مستندسازی و توزیع فیلم ضعف وجود دارد.
به نظرم اولویتها خیلی مهم است. در مستند سیاسی ۵ گروه هستند که همزمان کار میسازند، ۱۰ گروه هستند که راجع به داعش کار میکنند و ...، اما کار علما را چه کسی کار میکند؟ اگر بخواهیم به خوانش مقام معظم رهبری و اولویت جامعه برای ایجاد روح معنوی در جامعه نگاه کنیم، قضیه متفاوت میشود. باید کلانتر نگاه کرد. اگر از بالا نگاه کنیم، چنین چیزی مهمتر از این است که داعش را بشناسیم. خود من تاکنون دو مستند تدوین کردهام که نشان میدهد داعش چگونه و از کجا به وجود آمد، چند مستند دیگر هم دیدهام که به این موضوع پرداخته است! آیا واقعا این اولویت جامعه ما است؟
خب بالاخره این هم اولویت است.
اولویت پرداختن به علما و این که آدم چگونه باید راه درست را از غلط پیدا کند، به نظرم مهمتر است. ممکن است یک پله بالاتر باشد.
یک نفر هم که میآید و راجع به چنین چیزی فیلم میسازد، کاری میکنند که پشیمان شود. نکتهی مهم دیده شدن اثر است. من همهی ضررها را در این مستند کردم تا فقط دیده شود. پول خیلی از کارهایی که انجام دادم مثل تدوین و تجهیزاتم را نگرفتم و فقط خواستم حاج آقا مجتهدی دیده شود. حاضر بودم که اسم من نباشد، اما مستند حاج آقا مجتهدی دیده شود.
مگر مخاطب خود را خاص فرض نکردید؟
دوست داشتم همه آن را ببینند. دوست داشتم که همهی افراد جامعه آن را ببینند و خواص جامعه از آن پند بگیرند.
خودتان قبول دارید که مستندتان جذاب نیست؟ منظورم جذابیت دراماتیک است، جذابیت بصری که دارد.
ایراد ندارد. فقط دیده شود. بقیه را باید به مخاطب واگذار کرد که آیا کانال را عوض میکند یا خیر؟ خیلیها میگویند که مستند «شمیم باران» جشنواره پسند نیست. من از این که مستند در تلویزیون پخش بشود، خوشحال هستم، اما باید به مخاطب واگذار کرد که مستند ما قابل دیدن هست یا نه. بازخوردی که از طلبهها و افرادی که کمی دغدغه دین دارندگرفتم این است که مستند را میبینند. حداقل یک قسمت از آن را میبینند و البته تاثیر خود را گذاشته است. وقتی این فیلم در جشنواره تلویزیونی مستند، رای بالایی دارد یعنی که مردم راضی بودند، اما قبول دارم که مستند کند هست.
این مستند هم از شبکه مستند، هم از شبکه افق و هم از شبکه ۳ پخش شده است. تاکنون ۴ بار این مستند دو قسمتی پخش شده است. حالا از این ناراحت هستید که چرا این مستند از جشنواره حقیقت و عمار پخش نشده است؟
میخواهم این را بگویم که درگفتمان دوستان پرچمدار و حزب اللهی، دغدغه پرداخت به علما وجود ندارد.
شما که بالاخره این مستند را ساختهاید.
بله. ساختهام، اما فقط من هستم. صحبت من این است که چرا تلاشی نمیشود که این مستند دیده شود؟
آیا فکر میکنید که بقیهی کارها این قدر خوب دیده شده است؟ شما ۴ بار آنتن داشتید.
بقیهی کارها خیلی بیشتر بوده است. برای مثال «خالد و مجتبی» خیلی بیشتر بوده است. کار من را مناسبتی میبینند و در مناسبتهای مختلف پخش میشود.
فیلم شما چند بار دیگر پخش بشود، احساس میکنید که مدیران فرهنگی هوای این سوژه را داشتهاند؟
این پخش تلویزیونی است. جالب است که اگر پخش را به دست سازمان اوج میسپردم، خیلی کمتر پخش میشد. پخشهای تلویزیونی را خودم پیگیری میکردم. آنان هم در مناسبتهایی میدیدند که آنتن خالی است، این را پخش میکردند. دغدغه من پخش نیست بلکه مشکل من نگاه دوستان فرهنگی است.
در ساخت یا توزیع؟
مشکل من نه در ساخت و نه در توزیع است بلکه مشکل توجه است. من میبینیم که هیچ توجهی نمیکنند. برای مثال هیچ توجهی نمیکنند که از سایتها هم پخش بشود در حالی که تلاش میکنند تا فلان مستند هم پخش بشود.
تسنیم: وقتی یک نفر این گفتگو را بخواند میگوید که شما که فیلمتان را ساختهاید. خانه مستند انقلاب اسلامی تهیهکننده بوده است و پولتان را داده است. ۴ بار هم پخش تلویزیونی گرفتید و فقط یک جشنواره عمار و حقیقت نرفته است. کارگردان از چه چیزی ناراحت است؟
از این که نگاهی که باید به علما بشود، نشده است. فیلمی که به محمدرضا شاه و داعش و ... میپردازد مهمتر از فیلمی است که یک عالم دینی را روایت میکند.
مشکل شما ادامهی مسیر است.
بله میبینم که دلسرد کننده است.
شما یک تجربه موفق در ساخت و توزیع یک فیلم مستند داشتید. اما اکنون ادامهی راه مشکل دارد. اگر بخواهید مستند مربوط به یک عالم دیگر را شروع کنید، مشکل دارید.
یک مشکل بحث بودجه است. برای مثال در مورد کار آقا مجتهدی با جان و دل آمدیم و گفتیم که مجانی کار میکنیم و هیچ سودی برایمان باقی نماند؛ بنابراین برای کار بعدی آقای حق شناس باید بیشتر پول بگیریم. کسی هم نیست که پول بیشتر بدهد بنابراین من مجبور هستم که از کیفیت کار کم کنم. اما نمیتوانم به خودم اجازه بدهم که برای چنین عالم ربانی از کیفیت کار کم کنم در حالی که آقایانی که سردمدار پول دادن هستند میگویند که شما از کیفیت کار کم کن. ایراد ندارد و ارزش ندارد. این جمله را به من گفتند که «خودت را اذیت نکن، این کارها و زحمات برای چیست؟ دو تا دوربین ساده بگذار و فیلم بگیر».
اکنون طرح کار آقای حقشناس را نوشتید و در جایی تصویب کردید؟
طرح را نوشتهام، اما هنوز در جایی تصویب نکردم. به دنبال اسپانسر شخصی هستم. کسی که ایشان را دوست داشته باشد و هزینه کند. حتی حدیث سرو هم نتوانسته است که فیلم حاج آقا حق شناس را بسازد. برای مثال به سراغ خانوادهی ایشان رفتند و خانواده ایشان بایکوت کردند و گفتند که راجع به ایشان فیلم نسازید.
من برای ساخت این فیلم، پیش حاج آقا جاودان رفتم و ایشان گفتند که خانواده موضوعیت ندارد و باید از فلان افراد مصاحبه بگیرید. اگر بخواهم با همین افراد هم مصاحبه بگیرم و فیلم بسازم، بودجهای میخواهد که زیادتر است. کار آقای مجتهدی را با ۴۰ میلیون تومان ساختم این کار با ۵۰ میلیون تمام میشود. البته سودی هم ندارد، چون عوامل مستند ما زیاد هستند. تیم ما حدود ۳۰ نفر است، اما کارگردان دیگری هم هست که با یک دوربین هندی کم همه کارهایش را انجام میدهد!
در حقیقت ادامهی این راه را راه سختی میبینید.
من با این موضوع مشکل دارم که بودجهای که باید در این اولویتها خرج بشود، در اولویتهای دیگری خرج میشود. اگر این موضوع را کنار بگذاریم، تشویقهایی که باید برای این کارها صورت بگیرد، برای کارهای دیگری انجام میشود و اهمیتی داده نمیشود. همه میگویند علما را داشته باشید. آیت الله خامنهای همین صحبت را دارند و میفرمایند که به سیره عملی آنان توجه کنید، اما برای مردم و برای آن آقای مدیر فرهنگی، روایت داعشی جذابتر است.
ماجرای عجیب نمایش «شمیم باران» از شبکه ۳/ گفتند فیلم را فرستادهایم، اما خبری نشد
البته برای مردم اگر فیلم مربوط به آن عالم خوب ساخته شود، جذاب خواهد بود.
بله درست است. آن آقای تصمیمگیر میگوید اولویت ما اینها است. این خیلی بد است که بگوییم اولویتمان چنین چیزی نیست. حداقل بگویند که اولویتمان هست، اما فعلا پول نمیدهیم. من میخواستم که حرف من شنیده بشود. در مورد رونمایی مراسم مستند شمیم باران، این قدر اولویت نبود که حتی حضور پیدا نکردند و داماد حاج آقا مجتهدی گفتند که این شان ایشان نبود که مراسمشان این قدر خلوت برگزار شود. این موضوع برای کسی که یک سال فیلم ساخته و منتظر است که در مراسم رونمایی استقبال خوبی شود، اما با چنین واکنشی مواجه شود سخت است. واقعا در چنین شرایطی میتواند کار دیگری بسازد.
تهیهکننده به من گفت که فیلم را به شبکه ۳ میدهیم تا در شب شهادت حضرت زهرا (سلامالله علیها) پخش کند. اما در شب شهادت تماس گرفتم که چنین فیلمی به دستتان رسید؟ میگویند خیر. در حقیقت آرشیو سازمان اوج این قدر ضعیف عمل کرد که من خودم کار را پخش کردم. کار من نقد و بررسی شده و منتقد گفته است که کار شما را تدوین از آب و گل درآورده و گرنه کارتان ساختار ندارد. این موضوع را میفهمم، اما در خانه مستند، بها را به کارهایی میدهند که نوع دیگری است. برای مثال کاری را از آنان دیدم که در آن به مدت ۳ دقیقه تصویر خاکستری است. بعدا فهمیدیم که فیلم ۱۲۰ در ۲۴۰ پیکسل را این قدر کشیده است که تصویر خراب شده است. اگر من چنین کاری را انجام بدهم میگویند بد است، اما چون آن کار راجع به آرشیو رجوی است، میگویند آرشیوی است و اشکال ندارد. خانه مستند در این سالها آزمون و خطا میکند و همه سلیقهای است. هیچ اصولی ندارند. برای مثال در مورد آرشیو، ادای بیبیسی را درمیآورند و میگویند فلان پارامترها را باید داشته باشد. آیا فقط آرشیو باید استانداردها داشته باشد؟ موارد دیگر نباید استاندارد داشته باشد؟
وحید چاووش به همه جای فیلم ایراد گرفت/ از نقدش درس یاد گرفتم
این مستند را به فیلمسازان حرفهای نشان دادم. کسی که از نظر تدوین استاد من بوده و از ایشان کار یاد گرفتم، وحید چاووش است. ایشان کار من را قبل از این که به خانه مستند بدهم دید و به همه جایش ایراد گرفت. از نقد ایشان درس گرفتم. به نظرم نقد باید درس داشته باشد و من از نقد ایشان درس گرفتم. اما نقدهای دیگران را میبینیم که هیچ منطقی ندارد. مثلا میگویند خستهکننده است. این که چرا خسته کننده است را توضیح نمیدهند. این که شان عالم باید حفظ بشود را قبول نمیکنند. به نظرم نقد وحید چاووش خیلی به من کمک کرد و کارم را با آن خیلی اصلاح کردم.
من دوست دارم که این کار دیده شود و نقد شود. اما کار در تلویزیون پخش شده و کارشناسان ندیدهاند. در جشنواره حضور نداشته است که کارشناس ببنید. این که فرصت به این کار داده نشود در حالی که به کاری که ارزشش پایینتر است فرصت داده شود، نامردی است.
مستند فقط ژانر اجتماعی نیست/ علمای ما فوت میکنند و هیچ کس سیره عملیشان را به تصویر نمیکشد
خیلیها فکر میکنند که نمایش مستند علما مربوط به ایام وفاتها هست و باید آنان را در هنگام شهادتها پخش کنیم. روزهای مناسبتی غم. جالب است که شبکه قرآن با من تماس گرفت و گفت که کار شما مناسبتی است، اگر کار مناسبتی دیگری هم دارید به ما بدهید.
کار ما را مناسبتی میدانند در حالی که علما باید در سیره عملی اجتماعی جامعه باشند. خود حاج آقا مجتهدی میگفت که تلویزیون سخنرانیاش را برای دزدها پخش میکند، یعنی دیروقت و نیمه شب! مستندشان هم همین شکل شده است. یکی از پخشهای این مستند ۴ صبح بود. آقایان فرهنگی فکر میکنند که باید یک دوربین و سه پایه در جامعه برد و مستند ساخت چرا که چنین چیزی جذابیت محتوایی دارد. خیلیها میگویند که جذابیت بصری برای ما مهم نیست و فقط جذابیت محتوایی مهم است. خب با این کار محتوا را هم خراب میکنید. اگر محتوا در میآمد، وضع مستندهای ما اینچنین نبود. مستند فقط ژانر اجتماعی نیست. با یکی از اساتید که صحبت میکردم میگفت که اینان به ژانر اجتماعی علاقه دارند و به همین دلیل است که اجازه نمیدهند تا مستند شما پخش شود. این موضوع برای من مشکل است. اکنون ۴۰ سال است که مستندی با این موضوع ساخته نشده است. علمای ما هم تکتک فوت میکنند و هیچ کس هم به آن بها نمیدهد.
جایزه دادن اشتباه باعث میشود که فیلمساز پیشرفت نکند
رفقای ما که قدرت و پول در دستشان است، باعث شدهاند که اتفاقات بدی رقم بخورد.
یک نفر یک مستند ضعیف میسازد و بهش جایزه میدهند چرا که باید به او جایزه بدهند. بعدا این فرد خدا را بنده نیست و هر چه قدر بهش بگوییم که این مستند ضعیف است و ساختار ندارد، قبول نمیکند و میگوید در عمار جایزه گرفته است. در حقیقت این چنین جایزه دادن باعث شده است که فیلمسازان ما پیشرفت نکنند و در همان سطح ضعیف بمانند.
تاکنون با رئیس شبکه مستند، آقای غفوری صحبت کردید؟
بله صحبت کردم. ایشان در آن زمان پول نداشتند. البته در مورد این که دیده است و چه نظری داشته است، هنوز صحبت نکردم. در ابتدا که میخواستیم کار را بسازیم، بهشان گفتم که این کار برای ما سودی ندارد. در پاسخ گفتند که کار را بسازید اگر واقعا پول نداشتی، به من بگو و میتوانم کمکی داشته باشم. زمانی که صفر صفر شدم، بهشان زنگ زدم و گفت که الان پول ندارم. من اهل این نیستم که خیلی پیگیر این موضوع باشم. بسیاری از دوستان، چون جریان رسانهای را بلدند، برای خود جریانسازی میکنند و استفاده میکنند. کارهای ضعیفی میسازند، اما در همه جا ورکشاپ دارند. همه جا هم تهیهکنندهشان است.
جالب است که ما از یک موسیقی آرشیوی استفاده کردیم، البته آلبوم آن را خریداری کرده بودیم، اما به تولیدکنندهی آن زنگ زدم و گفتم که از موسیقی شما استفاده کردیم. به حرف من خندید و گفت که همه استفاده میکنند. چرا به من زنگ میزنید؟ بهشان گفتم که من وظیفه میدانستم که خبر بدهم. البته برای این مستند ۳-۴ دقیقه موسیقی ساختیم که بتواند روح کار را بسازد. وقتی همهی این کارها را کنار هم میگذارم میگویم که این کار ارزش حضور در یک جشنواره را داشته است، اما هیچ اتفاقی برای آن نیفتاده است. به خاطر این مستند توقع داشتم که توجهها بیشتر بشود و توقع داشتیم که با این کار، جریان در جامعه ایجاد بشود که برای علما وقت و هزینه گذاشته شود و در آینده کارهای این دست تولید بشود. این مستند در ژانر کارهای فاخر است. همان طور که بعضی فیلمها و سریالها در بخش الف. پلاس قرار میگیرد، به نظرم این مستند به دلیل ساخت و ... میتواند در گروه الف. پلاس قرار بگیرد. فکر میکردم که به خاطر وجود این عالم، بعضیها حیا کنند و بگویند که ما همه جانبه حمایت میکنیم. حمایت یعنی این که این فیلم همانند فیلم داعشی، را در سایت قرار میدهیم، در جشنواره به آن نگاه میکنیم و ...، اما میبینم که هیچ کاری برای آن نمیکنند و اصلا آن را قبول ندارند.
اصرار داشتم که برای حفظ شان حاج آقا مجتهدی، موسیقی تیتراژ کند باشد
این مستند را در حوزه نمایش دادیم، در مورد یکی دو موسیقی همه گفتند که تند است و در شان حاج آقا نیست. با هزار بدبختی موسیقی را درآوردیم و یک موسیقی جایگزین کردیم. این همه گفتیم که یک نفر بیاید و حمایت کند که یک موسیقی تیتراژ خوب بسازیم، اما هیچ کس نیامد. دوست داشتم که یک فرد نامی این موسیقی را بسازد که به واسطهی او فیلم حاج آقا دیده شود. سراغ بسیاری از خوانندههای معروف رفتیم و گفتند که ۴۰-۵۰ میلیون برای این کار میگیرند. اگر من بخواهم که چنین مستند فاخری بسازم و دستم باز باشد، قطعا تیتراژ را به سالار عقیلی، محمد علیزاده یا محمد معتمدی میدهم که بخواند، اما وسعمان نرسید. باز هم تشکر از حوزه هنری که اسپانسر شد و سروش بخشش آمد و کار را خواند. او صدایش بسیار خوب است. جالب است که شب قبل از رونمایی، موسیقی را برای من فرستاد و من آن را روی کار گذاشتم و برای اکران رفت. آن هم خیلی هزینه برد. من تاکید داشتم که این موسیقی خیلی کند باشد که شان علما حفظ بشود تا صدای کسی در نیاید، اما وقتی خانه مستند این موسیقی را میبیند میگوید که موسیقی کند و بد است. خب باید اینگونه باشد و غیر از این نمیتواند باشد. مشکل ما همین تفاوت سلیقهها است.
خواهش دارم که دوستان نقدشان فنی و درست باشد. وقتی در مورد تدوین و ساختار نقد میکنند. استاندارد و دلیل نقد را بگویند. من میگویم که این کار را انجام دادم، چون فلان دلیل را داشتم. نقدی که دوستان داشتند این بود که چرا تصاویر حرکتی است. ما هم میگوییم که وقتی یک عالم این قدر آرام صحبت میکند، خب دوربین ثابت باشد بهتر است یا این که حرکت کند. حداقل با این حرکت، حوصله مخاطب سر نمیرود. خانه مستند میگوید که اگر میخواهی دفع بعد کار کنی، تصاویر باید ثابت باشد. خب من به این نتیجه میرسم که با این مجموعه کار نکنم چرا که درک نمیکنند که این تصاویر به ریتم کار کمک کرده است درحالی که میگویند ضربه زده است. این قدر تفاوت دیدگاه در بعد فنی کار، باعث میشود که من دیگر سراغ این مجموعه نروم در حالی که فقط این مجموعه است که اولویت چنین کاری را دارد.
چرا مستند حاج آقا حقشناس یا حاج آقا مجتهدی را نمیتوان آرشیوی روایت کرد؟
چون تصاویر ندارند. من از خدایم بود که من فضا میدادند که برای آن عالم تصویر میگرفتم و فیلم میساختم. در مورد خود حاجآقا مجتهدی باید بگویم که اولین کسی که دوربین دیجیتال را وارد مدرسه کرد، من بودم. من سال ۸۳ از ایشان با همین دوربین عکس گرفتم. عکسهای زیادی داشتم، اما خب فضا فراهم نبود. برای مثال اگر کسی بخواهد که راجع به حاجآقا مجتبی تهرانی کار کند، میبیند که به غیر از سخنرانیهای ایشان هیچ چیز دیگری ندارد و مستند ترکیبی از سخنرانیها ایشان و حرفهای بقیه میشود. باز من یک تصویر از وضو گرفتن یا راه رفتن و ... داشتم چرا که خودم گرفتم. در مورد حاجآقا حقشناس هم همین طور است. به این دلیل که از این علما فیلمی وجود ندارد، کار ترکیب همین موارد میشود. بقیهی دوستان و علما و خود استاد.
منبع: تسنیم