وصیت‌نامه شهید محمدعلی صادقی/ برادرانم امتحان خدا فرا رسیده است

شهید صادقی در وصیت‌نامه خود آورده است: «برادران عزیز در هر زمان عمر و عاص هست، منافق هست، کارشکن است، همه نوع انسان هست، در کشور در موقعیت بسیار حساس قرار گرفته‌ایم امتحان خدا فرا رسیده، خوشا به حال آن‌هایی که در امتحان قبول شوند.»
کد خبر: ۲۷۵۴۹۶
تاریخ انتشار: ۰۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۵:۰۰ - 28March 2018

وصیت‌نامه شهید محمدعلی صادقی/ برادرانم امتحان خدا فرا رسیده استبه گزارش خبرنگار ساجد، شهید «محمدعلی صادقی» ۳ فروردین ۱۳۳۸ در روستای کریز کاشمر چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۱۹ دی ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

«بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

شکر می‌کنم خدای بزرگ را که به من توانایی و جسم سالم عطا فرمود: تا بتوانم در راه اسلام با دشمنان قرآن با کافران بجنگم. اینجانب محمد علی صادقی فرزند عبدالله از روستای کریز کوهسرخ از روی اختیار و با رضایت کامل و آرامش قلب این وصیت‌نامه را می‌نویسم.

من به انقلاب اسلامی ایران و مکتب الهی و رهبری امام امت و خط و مشی سیاسی ایشان و انقلاب در جهت رواج اسلام و آیین مقدس الهی ایمان دارم و شهادت که نهایت آروزی هر مسلمان مومن و متعهد است با آغوش باز پذیرایم. ملت‌ها بدانند که ما با روحی آزاد، با چشمانی باز، با گوشی شنوا، با اراده خودمان برای رضای خدا و پیروی از اسلام عزیز و سربلندی امام امت که همانا سربلندی اسلام است و برای در هم کوبیدن کاخ‌های سر به فلک کشیده و برای آزادی مسلمانان در بند زندان‌های یهودیان پا به میدان نبرد می‌گذاریم و به یاری خداوند متعال تا رفع فتنه در جهان دست از جنگ و نبرد برنمی‌داریم، ما پیرو حضرت امام حسین (ع) هستیم و به قول امام مانند ایشان قیام کردیم و همانند ایشان به شهادت می‌رسیم.

خدایا تو را شکر و سپاس می‌گویم که بر ما منت نهادی و این چنین رهبری را بعد از گذشت قرن‌ها بر ما عطا فرمودی تا از گمراهی به نور هدایت شویم. بار خدایا، من با کوله بار سنگین به طرف تو حرکت می‌کنم. من اختیار از خودم ندارم هر زمانی که صلاح دانستی این چند قطره خون کثیف را به درگاهت از من بپذیر. پروردگارا مدت‌ها است که در جبهه هستم، دوستان و رفقایم یکی یکی از کنارم رفتن و من دارم رنج می‌برم که سعادت شهادت برای هر انسانی نیست، ولی کرم شما بی‌کران است.

قومان و دوستان حزب‌الهی، همه شما آگاهید و می‌دانید که مسلمان مسئولیت زیادی دارد و تمام حرکت‌ها زیر ذره‌بین پروردگار است باید مواظب باشیم که ریاست‌ها، قدرت‌ها و زرق و برق دنیا گولمان نزند. امروز حجت بر همه تمام است. ۱۲۴ هزار پیامبر برای انسان کردن ما آمدن و بعد از آن که امام امت می‌فرمایند جبهه امروز از اهم واجبات است و هیچ چیز نمی‌تواند مانع از جبهه رفتن شود. دیگر با توجیه کردن سر خودمان را کلاه می‌گذاریم.

برادران عزیز در هر زمان عمرو عاص هست، منافق هست، کارشکن است، همه نوع انسان هست، در کشور در موقعیت بسیار حساس قرار گرفته‌ایم امتحان خدا فرا رسیده، خوشا به حال آن‌هایی که در امتحان قبول شوند.

برادران حزب‌الله انتظار این را نداشته باشیم و کار را به جایی نرسانیم که امام امت آن پیرمرد ۸۰ ساله عصایش را بردارد و به طرف جبهه حرکت کند که بعد روز قیامت نه جواب خدا را خواهیم داشت هم این که نسل‌های آینده بیایند و بر ما لعنت بگویند.

در تمام میان قشر‌ها انسان ناباب هست، حرکت این‌ها باعث دل سردی شما نشود، بگذارید تا این‌ها غرق در دنیا شوند. آیا این‌ها در دنیا خواهند ماند؟ نه، همه می‌میرند. اما خوشا به حال آن‌هایی که زیبا رفتند و می‌روند. امروز آن روحانی که در حوزه دارد درس فقه می‌خواند نمی‌تواند عذر بیاورد. نه دانشگاهی، نه معلم و نه کشاورز، هیچ کس دلیلی ندارد. تمام سنگر‌های پشت خط با پیام امام جمع شد و خوب هم شد تا خودمان را بهتر بشناسیم، ما آرزو داشتیم در زمان امام حسین (ع) باشیم خداوند منت گذاشت آن زمان را نصیبمان کرد.

سخنی کوتاه با پدر و مادرم:

امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید. خوبی‌های شما به هیچ عنوان برای من قابل جبران نیست و از عهده من خارج است، با چه زحمتی مرا بزرگ کردید، اما در طول ۷ سـال جنگ هیچ موقع از رفتن من به جبهه جلوگیری نکردید. شما ان‌شاءالله در پیشگاه حضرت زهرا (س) روسفید هستید که فرزندتان به خواست نائب برحق حضرت زهرا (س) جواب مثبت گفت. پدر و مادر مهربانم بعد از شهادتم ابراز ناراحتی نکنید، چون من راه خوبی را انتخاب کرده‌ام و امیدوارم که پرچم به خون افتاده‌ام را برادرانم بردارند و در جبهه‌های نور حاضر شوند که می‌دانم سرپیچی نمی‌کنند، اما خواهران عزیزم می‌دانم که داغ برادر سخت است، اما تحملش هم در این راه بسیار آسان است حضرت زینب (س) چقدر علاقه داشت به امام حسین (ع)، اما چون برای رضای خدا بود به آسانی تحمل کرد و پیامش را هم به تمام جهان رساند. امیدوارم که درس گرفته باشید از مکتب این بی‌بی بزرگوار سخنی چند با همسرم امیدوارم که مرا حلال کنید و ببخشید که نتوانستم زندگی را برایت فراهم کنم که باعث آسایش شما و فرزندانم باشد و از این که من نمی‌توانستم به زندگی‌ام برسم، نه این که خدای ناخواسته در رابطه با شما بی‌تفاوت بودم آن چیزی که باعث می‌شد که من کمتر به زندگی‌ام برسم بار مسئولیتی بود که بر دوشم سنگینی می‌کرد.

امیدوارم که فرزندانم را با سواد کنید و خوب تربیت کنید تا بتوانند درک کنند که ما برای چه قیام کرده‌ایم و این که بهتر بتوانند برای ملت محروم و اسلام خدمت کنند. اولیای من، من از شما می‌خواهم که همیشه به یاد خداوند متعال باشید که به یاد خدا بودن دوای همه درد‌ها و شفای قلب‌ها می‌باشد.

در آخر از همه افرادی که مرا می‌شناسند طلب عفو و بخشش می‌کنم شکر کنید خداوندی را که منت گذاشت و برایمان این چنین رهبری را عنایت فرمود. همه شما را به خدا می‌سپارم.

۱۳۶۵/۸/۱۲ محمد علی صادقی»

انتهای پیام/ ۱۸۱

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار