به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مشهد، جنگ ابعاد گوناگونی دارد که برجستهترین آنها بُعد نظامی است و در بُعد نظامی، عملیاتها مهمترین عامل پیروزی یا شکست در روند راهبردهای نظامی یا سیاسی در جنگ محسوب میشوند.
طی هشت سال جنگ، قوای نظامی جمهوری اسلامی ایران برای پیشبرد راهبردهای نظامی و سیاسی، عملیاتهای نظامی متعددی را طراحی و اجرا کردند که از مهمترین و مؤفقترین آنها عملیات «والفجر ۸» بود.
عملیات «والفجر ۸» که در چارچوب راهبرد تنبیه متجاوز در بهمن ۱۳۶۴ اجرا شد و فتح «فاو» را در پی داشت، یکی از بزرگترین پیروزیهای نظامی ایران پس از فتح خرمشهر بود. عملیات «والفجر ۸»، عملیات آبی-خاکی بینظیری در عرصه نظامیگری به شمار میآید. این عملیات علاوه بر دستاوردهای فراوانی که از جنبههای نظامی و سیاسی به همراه داشت، عامل مهمی در توجه بیشازپیش مسئولان جمهوری اسلامی به اهمیت نقش سپاه در اداره جنگ شد و همچنین به تغییر راهبرد نظامی عراق انجامید.
در ادامه به خاطراتی از فرماندهان شهید این عملیات اشاره خواهیم داشت.
با شهادت فرمانده نباید عَلم گردان بر زمین بماند
شهید «سید ابراهیم شجیعی» فرمانده «گردان عبدالله» لشکر ۵ نصر
حبیب طلازاده: شب عملیات «والفجر ۸» فرار رسید و رزمندگان از هم حلالیت میطلبیدند. شهید «سید ابراهیم شجیعی» هم در یک نشست عمومی با کل نیروها مطالبی را بیان کرد. وی در صحبتهایش گفت: «کار قائم به شخص نباید باشد. اگر من و جانشین گردان رفتیم، فرمانده گروهان اول جایگزین میشود. اگر ایشان هم رفت، فرمانده گروهان دوم و اگر ایشان هم شهید شد، فرماندهی گروهان سوم». شهید شجیعی با این صحبتها دور نمای کار را به عبارتی برای نیروها مشخص کرد.
او با این سخنانش خودش را برای سفر و شهادت آماده کرده بود. شب عملیات، گردان «عبدالله» خط شکن بود. عملیات آغاز شد و صبح روز بعد به اتفاق مسئول تدارکات گردان سوار بر موتور سیکلت مورد اصابت ترکش توپ قرار گرفتند و به خیل شهدا پیوستند.
گریهای در فراغ برادران شهیدش
شهید «سید حسین فاضل الحسینی» فرمانده «گردان روح الله» لشکر ۵ نصر
شهید گلمحمد غزنوی: نیمههای شب دومی که «فاو» را گرفته بودیم از خواب بیدار شدم. صدای شخصی که بلند گریه میکرد نظرم را جلب کرد، از سنگر بیرون رفتم. دیدم «سید حسین فاضلالحسینی» است. گفتم: «چرا گریه میکنی؟» جواب نداد. اصرار کردم گفت: «لحظهای پیش ۲ برادر شهیدم را در خواب دیدم». به من گفتند: «چرا پیش ما نمیآیی؟ دلمان برایت تنگ شده است. تا کی میخواهی ما را تنها بگذاری؟» صبح روز بعد «سید حسین» از من جدا شد. حدود ساعتهای هفت یا هشت بود که خبر شهادتش را به من دادند و من از این مسأله بسیار متأثر شدم.
شهادت با لباس سپاه
شهید «علی اکبر مرادیان» فرمانده «یگان دریایی» لشکر ۵ نصر
حسینعلی مرادیان: به تن کردن لباس سبز با آرم سپاه آن زمان خیلی خطرناک بود، بهطوری که اگر فرد پاسدار اسیر میشد، عراقیها او را زنده نمیگذاشتند! اما شهید «مرادیان» علاقه داشت که با لباس فرم سپاه وارد منطقه بشود. او میگفت: «پاسدار مانند جدش امام حسین (ع) است و شهید غسل و کفن ندارد. کفن شهید همین لباس او است، من لباس سفید انتخاب نکردهام!»
سرکشی از نیروها در زیر آتش دشمن
شهید «علیاصغر همتی» جانشین فرمانده گردان لشکر ۵ نصر
حسین حاجی بیگو: در عملیات «والفجر ۸» دشمن در «فاو» پاتک زد و ما زیر آتش عراق مقاومت میکردیم. شهید «علی اصغر همتی» با پای برهنه از این سنگر به آن سنگر میرفت و از نیروها سرکشی میکرد. هنگام صبح، شهید همتی گفت: «دشمن از خط جلوی شناخت کامل دارد، باید نیروها را به عقب ببریم». خط عوض شد. شهدا و مجروحین را به عقب انتقال دادیم. در حین عقبنشینی در درگیری که با دشمن داشتیم، موج خمپارهای من را گرفت. وقتی به هوش آمدم، خودم را در بیمارستان قم دیدم. وقتی از حال علیاصغر جویا شدم، گفتند: «علی اصغر همتی شهید شد».
انتهای پیام/