به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، «ادگاردو اسعد» معروف به شیخ سهیل اسعد هرچند اصالتاً لبنانی، ولی متولد و بزرگ شده آرژانتین است. آنگونه که خود می گوید خانواده وی اسماً مسلمان بودند، اما فضای تربیتی وی در خانواده و محیط اطراف مذهبی نبوده و وی نیز تا 20 سالگی فردی معتقد و متدین به شمار نمی آمد. در این سال ها بازیگر تئاتر و کار هنری انجام میداده است. تا اینکه در 20 سالگی برای تأمین معاش تصمیم به خواندن زبان عربی گرفته و راهی لبنان می شود. آنجا با شیعیان و حزب الله آشنا شده و تحولی روحی در وی پدید می آید. سال 76 به ایران آمده و وارد حوزه می شود. و حدود 20 سال است که به کارهای تبلیغی در کشورهای مختلف اشتغال دارد. مستند می سازد، و مجری کارشناس شبکه های هیسپان تی وی و الکوثر است.
آشنایی وی با هنر و رسانه از یک سو، و فعالیت های تبلیغی گسترده وی در کشورهای متعدد دنیا موجب گردید تا به نزد وی رفته و پیرامون تأثیرات جهانی انقلاب اسلامی و نقاط قوت و ضعف تبلیغات و معرفی انقلاب با وی به گفتگو بنشینیم.
اگر موافق باشید در ابتدا از همان منطقه محل سکونت شما سوال کنم. میزان شناخت و آگاهی مردم آمریکای جنوبی نسبت به انقلاب ایران تا چه حدی است؟ خود شما قبل از اینکه به لبنان بیایید با انقلاب اسلامی آشنایی داشتید یا نه؟
انقلاب اسلامی و ایران متأسفانه در عرف مردم امریکای جنوبی چندان شناخته شده نیست. مگر در ایام ریاست جمهوری احمدی نژاد که ارتباطات جمهوری اسلامی ایران با امریکای لاتین زیاد شده، و فعالیت های اقتصادی، تجاری، سیاسی، فرهنگی و حتی امنیتی و دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی ایران با کشورهایی مانند ونزوئلا، اکوادور و کوبا افزایش یافت. آن زمان کمی اطلاعات مردم نسبت به ایران بیشتر گردید.
اما قبل از آن، و حتی بعد از آن چندان ایران و جمهوری اسلامی برای مردم این منطقه مطرح نبوده است. چرا که از یک سو فاصله جغرافیایی، و از سویی دیگر فاصله فرهنگی وجود دارد. به همین دلیل ایران چندان برای ملت های امریکای لاتین اولویت نبود است. به طور کلی آگاهی امریکای لاتینیها نسبت به مسائل خارج از منطقه خودشان و به خصوص آسیا بسیار اندک است. فرقی هم نمی کند ایران باشد یا عراق، لبنان، فلسطین یا چین. علاوه بر این سانسور رسانه ای هم بر علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح است. تبلیغات ما هم در این محیط ها بسیار اندک و قلیل بوده و چندان کاری در این زمینه نکرده ایم. البته این مسئله در میان مسلمانان کاملاً متفاوت است یعنی مسلمان ها از اول انقلاب با آن آشنایی داشته و کارهای خوبی در میان آنها صورت گرفته است.
منظور شما مسلمانان آمریکای جنوبی است؟
بله؛ ایرانی ها مساجد متعددی تأسیس کرده و روحانیونی برای تبلیغ به کشورهای مختلف منطقه آمدند. حتی برخی از کتاب های شهید مطهری، علامه طباطبایی و امام خمینی ترجمه و چاپ گردید. برخی از این مسلمانان به ایران دعوت شده و با جمهوری اسلامی به صورت حضوری آشنایی پیدا کردند.
در این عدم آشنایی آیا تفاوتی میان کشورهای مختلف نبود؟ چرا که کشوری مانند کوبا با توجه به رویکرد انقلابی و ضد امپریالیستی اش به نظر میرسد نزدیکی و قرابت بیشتری با انقلاب اسلامی ایران داشته است. آیا این شباهت ها، به خصوص در موضوع مقابله با غرب و امریکا زمینه ساز شناخت و ارتباط دوطرفه نشده بود؟
در کشورهای انقلابی و چپ مانند بولیوی، نیکاراگوئه، ونزوئلا، اکوادور و کوبا چون اهداف، و دشمنان مشترکی با ایران داشتند، ارتباطات قوی تری شکل گرفته بود؛ منتهی این مسئله در سطح دولت ها و حکومت ها بود نه در سطح ملت ها. ملت ها متأسفانه سطح آگاهی شان خیلی اندک است. عرض کردم در زمان احمدی نژاد کمی این آشنایی بیشتر شد، چون تبلیغات بیشتر شد. چاوز کسی بود که خودش جمهوری اسلامی را برجسته و به نوعی به ملت ها معرفی کرد. اما بعد کمتر شده.
شما به کشورهای مختلف جهان اسلام سفر داشتید. آشنایی با انقلاب اسلامی را در سایر کشورها چگونه دیدید؟
به طور طبیعی قوی ترین منطقه ای که در آن انقلاب اسلامی را شناخته و انقلاب در آنها نفوذ کرد خاورمیانه، شامات – یعنی لبنان، سوریه و فلسطین- عراق و این مناطق بود که ملت ها تعلقات قلبی با انقلاب داشته و انقلاب در این مناطق پیروان زیادی پیدا کرد. به خصوص انقلاب در تحولات فرهنگی شیعیان این منطقه بسیار مؤثر بود. مثلاً لبنان که قبل از انقلاب در فضایی کاملاً متفاوت زندگی کرده و شهروندهای درجه 3 به حساب می آمدند، و عمدتاً کشاورز بوده و سطح فرهنگی و اجتماعی پایینی داشتند، با پیروزی انقلاب کاملاً متحول شدند.
بعد از آن شمال آفریقا قرار دارد که شامل کشورهای مصر، تونس، الجزایر، لیبی و مراکش است. که اینها هم توسط حزب الله و مقاومت لبنان با انقلاب آشنایی پیدا کردند. به خصوص بعد از جنگ 33 روزه لبنان که شمال آفریقا کاملاً منقلب شده و اقبال به تشیع و آشنایی با حضرت امام(ره)، و نظام مبتنی بر ولایت فقیه بیشتر شد. و تمایل زیادی نسبت به ایران پیدا کردند. بعد از آن کشورهای آفریقای سیاه قرار دارند از جمله کشور نیجریه که در آنها تحولات عجیب و غریبی بعد از پیروزی انقلاب روی داد. یعنی شیخ زکزاکی با جمهوری اسلامی ایران آشنایی پیدا کرده و به ایران می آید. حضرت امام هم از ایشان استقبال می کند. ایشان بسیار تحت تأثیر قرار گرفته و تفکر اسلام ناب را به نیجریه منتقل می کند. موج عجیبی در این کشور شکل گرفته و الان صحبت از بیست میلیون جمعیت شیعه در این منطقه است. در مرتبه بعدی کشورهایی مانند اندونزی است که ظاهراً تشیع در آنجا رشد خوبی داشته و الان حدود سه میلیون شیعه در آنجا حضور دارند.
اینها کشورهایی هستند که به گونه ای از انقلاب اسلامی تأثیر پذیرفته اند. اما بقیه کشورهای اسلامی به دلایل مختلفی از قبیل دشمنی برخی از دولت های عرب مانند عربستان سعودی و نفوذ امریکا و صهیونیست این تأثیرگذاری کمتر است.
کشورهایی مانند پاکستان و هند را در چه گروهی قرار می دهید؟
هند و پاکستان و کشورهایی دیگری همچون بحرین و کویت، به دلیل تعداد زیاد شیعه در آنها به نوعی می توان گفت خودمانی هستند. یعنی تأثیر انقلاب در آنها پدیده خاص و عجیبی نبود. رهبران تشیع در پاکستان فرزندان این انقلاب بوده و در واقع با همین انقلاب رشد پیدا کرده و بزرگ شدند.
با توجه به سفرها و فعالیتهای تبلیغی زیادی که به کشورهای مختلف اسلامی داشته اید چه ظرفیتها و ویژگی هایی را از انقلاب سراغ دارید که در این کشورها برجسته شده و برای شناساندن انقلاب به سایر کشورها باید مورد توجه قرار گیرد؟ البته طبیعتاً کشورها و مناطق گوناگون خصلت های فرهنگی متفاوتی دارند، لذا به صورت کلی و عمومی می خواستم اشاره بفرمایید.
ویژگی هایی که من شاهد تأثیرگذاری آنها در کشورهای گوناگون بوده و فکر می کنم در فرآیند معرفی انقلاب باید مورد توجه قرار گرفته و عناصری هستند که سایر انقلاب ها و کشورهای دیگر دنیا فاقد آن هستند یکی حضور دین به عنوان مقنّع و قانون گذار است. یعنی قانون اساسی حکومت بر مبنای دین است. الان در دنیا هیچ کشوری را نداریم که قوانین حکومت بر مبنای دین باشد. این ویژگی منحصر به فرد جمهوری اسلامی ایران است که یک تحول تاریخی در جهان ایجاد کرده است.
می دانید که غرب دین را دفن کرده و در موزه تاریخ قرار داده بود؛ و آن را امری تلقی می کرد که هیچ اثر اجتماعی نمی تواند داشته و با سکولاریزم فصل میان دین و سیاست، دین و اجتماع، و دین و عدالت کاملاً مشهود بود. اما حضرت امام و انقلاب دینی را به جهان معرفی کرد که در اداره جامعه از مدل های سکولار خیلی بالاتر است. چرا که ورود دین در در عرصه سیاست، نه تنها موجب رشد مسائل دینی- مذهبی در جامعه شد، بلکه حتی در مسائل دنیوی، از قبیل رشد، تحول و ترقی علمی، صنعت، کشاورزی، تجارت، روابط بین الملل و ایجاد یک جبهه مقاومتی و ضد امپریالیستی هم موفق عمل کرد.
از سویی دیگر انقلابیون در سطح دنیا نمی توانستند چریکی هایی پیدا کنند که عاشق مرگ باشند. اما امام خمینی(ره) این کار را کرد. یعنی فرد نه تنها حاضر بود برای رسیدن به هدف خود بمیرد، بلکه با عشق هم می مرد. اصلاً تمنا و آرزویش این بود. ما مشابه آن را در حرکت های چریکی و انقلابی دنیا نداریم.
حتی در حرکت های چریکی امریکای جنوبی؟
بله، در آنجا هم این عنصر عشق نبود.
انقلاب از یک سو دینی جدید را معرفی کرده، و از سویی دیگر مفهوم سیاست را هم دگرگون کرد. یعنی از سیاستی سخن گفت که با ارزشهای انسانی، اخلاق الهی، و تعالیم انبیاء سازگاری دارد
بنابراین انقلاب از یک سو دینی جدید را معرفی کرده، و از سویی دیگر مفهوم سیاست را هم دگرگون کرد. یعنی از سیاستی سخن گفت که با ارزشهای انسانی، اخلاق الهی، و تعالیم انبیاء سازگاری دارد. و با آن سیاستی که در فضای بین المللی معرفی می شود که سیاست یعنی دروغگویی، یعنی تبلیغات باطل و یعنی ظلم کاملا مخالف است. یعنی سیاستی را به نام ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی معرفی کرد که منزه از این مسائل است. حال من کاری به چگونگی عملکردها و مصادیق ندارم که ممکن است ظلم و فساد روی دهد. من نظام به عنوان یک الگوی سیاسی را عرض می کنم. الگویی که که با الگوهای سیاسی دنیا متفاوت است و خوب الان چهل سال است که جواب داده است.
محور بعدی سه ترکیبی است که در این انقلاب بوجود آمده است. یعنی رهبری، ملت و ایدئولوژی. سه عنصر رهبری، مردم و اسلام در این انقلاب و نظام با هم جمع شد. این یک نمونه بسیار زیبا در دنیاست. ما در دنیا حاکمیت ایدئولوژی بدون رهبری یا مردم، یا حاکمیت رهبری بدون ایدئولوژی را داریم؛ اما هیچ کجا این الفت میان ملت و رهبری و ایدئولوژی را نمی توانیم پیدا کنیم.
این موضوعاتی که فرمودید و وارد کردن دین به عرصه سیاست و اجتماع، در میان نخبگان، به خصوص نخبگان دینی سایر کشورها –چه مسلمان و چه غیر مسلمان- تا چه میزان اثرگذار بوده است؟
چیزی که من حداقل در اهل تسنن مشاهده کردم این بود که انقلاب امیدی را در قلوب نخبگان بوجود آورد. چرا که عناصر انقلاب اسلامی عناصر قرآنی و اسلامی است. حضرت امام موضوع جدیدی را از خود نیاورد. بلکه اینها همان نظریه های قرآن، پیامبران و اهل بیت است. منتهی در جهان اسلام به صورت پراکنده و نظری مطرح بود. ما در تفکرات حسن البنا یا سید قطب مشابه آن را پیدا کرده و آنها هم انقلابی بوده و تفکرات سیاسی و اجتماعی، و ایده ایی برای انقلاب، قیام و حکومت داشتند. اما اینها خیلی نظری بود. فراگیری و ابزارهای ضروری تحقق را نداشتند. و این حرف ها فقط در حد آرمان باقی مانده بود. مانند اوتوپیای مارکسیستها که یک رؤیایی بود برای آینده.
اما حضرت امام آمده و این رؤیا را تحقق بخشید. لذا امیدها بالا رفت. یعنی آن حرفهای انقلابی و نظریه پردازی ها تحقق خارجی پیدا کرد. به همین دلیل هم حتی دشمنان اسلام و امام، به امام به عنوان یک الگوی قابل تحقیق و تأمل نگاه میکنند. امروزه آثار انقلاب در دانشگاههای امریکا به صورت رسمی مورد بررسی قرار می گیرد. خطابه های سید حسن نصرالله مدلی برای بحث و تحقیق در دانشگاههای اروپا و امریکاست.
چرا ما نتوانستیم در معرفی انقلاب در سطح بین الملل آنگونه که ظرفیت وجود داشت موفق عمل کنیم. چه اشکالات و آسیب هایی را در این مسیر مشاهده کرده اید؟
اول آنکه طبیعت و ساختار انقلاب به گونه ایست که در فضای بین الملل با مانع مواجه می شود. بالاخره اینگونه نیست که فضای بین الملل برای شما باز باشد. شما باید در میدان بجنگید. از همان ابتدا هدف دشمن و رقبا حذف این انقلاب بود. پس یکسری از مسائل آسیب نیست، بلکه طبیعت ساختار بین المللی است.
موضوع دیگر این است که مشغله های زیاد جمهوری اسلامی در ابعاد مختلف اجازه نداده است که ایران بتواند به مسائل تبلیغاتی و فرهنگی بپردازد. بالاخره شما الان در چندین جبهه حضور دارید. یمن، عراق، لبنان، فلسطین و سوریه. کار آسانی نیست که در چندین جبهه حضور داشته و از سویی دیگر راحت در مسائل فرهنگی و تبلیغاتی هم بتوانید عمل کنید.
اما علاوه بر اینها اشکالاتی که من در مدیریت فرهنگی و تبلیغی مشاهده می کنم این است که ما یکسری شعارهایی داده و یکسری قالب ها از جمله سازمان ها و مؤسسات تأسیس کردیم؛ کارهایی هم در خارج از کشور انجام دادیم. اما شعار و قالب، با محتوا و جوهر خیلی فرق دارد. ما جوهری و محتوایی کار و برنامهریزی نکردیم. گاهی اوقات کارهای ما خیلی گزارشی و ظاهری است. مسجد یا مرکز اسلامی تأسیس کردیم، کتاب ترجمه کردیم و یا دعای کمیل برگزار کردیم؛ اما این کارها ارزیابی حقیقی نشد. آیا مسجدی که ساختیم پر هم شد؟ اینهایی که در مسجد حضور پیدا کردند دچار تحولات فرهنگی و روحی شده و متدین هستند؟ متأسفانه این کارها کمتر انجام گرفت. بیشتر به همان گزارش ها و عکس ها اکتفا کردیم.
اگر نیروی انسانی نباشد هزاران برنامه هم داشته باشید نمی توانید آنها را پیش ببرید. ما در کادرسازی کمی کم کاری کردیم
موضوع بعدی مسئله تربیت مبلغ و نیروی انسانی است. انسان ها می توانند دنیا را متحول کنند. اگر نیروی انسانی نباشد هزاران برنامه هم داشته باشید نمی توانید آنها را پیش ببرید. ما در کادرسازی کمی کم کاری کردیم. در حالی که اصل همین نیروی انسانی است. مسأله امکانات مالی و اقتصادی هم عامل دیگری است. همیشه امکانات ما محدود بوده است. کاری نکردیم که این امکانات مثلاً در قالب استفاده از خمس برای مسائل فرهنگی بیشتر شود. اینها در کنار هم کار را ضعیف می کند.
یکی از اساتید در نقد روش تبلیغی ما در کشورهای دیگر می گفت ما همیشه می خواهیم دیگران را شیعه کنیم و توان زیادی برای این امر می گذاریم. در حالیکه واقعاً نباید انتظار داشته باشیم در خیلی از کشورها افراد شیعه شوند. و این کار تقابل هایی را در سطح دولت ها و یا مذاهب دیگر شکل می دهد. همین که اهل بیت را بشناسند و با معارف آنها آشنا شوند در گام های اول کفایت می کند. حال من می خواهم از این موضوع در مورد انقلاب استفاده کنم. یعنی ما می توانیم بسیاری از مفاهیم انقلاب را خارج از نوع مذهب، حتی به کشورهای مسیحی منتقل کنیم و از این طریق آنها را با تشیع و اسلام آشنا کنیم. و یا در مورد همین کشورهای امریکای جنوبی از همان رویکرد ضد امپریالیستی و عدالت طلبانه وارد شده و بعد به تبلیغ دینی بپردازیم. نظر شما در این زمینه چیست؟
این کار ما نیست که بخواهیم دیگران را شیعه کنیم. شما به فرهنگ تبلیغی اهل بیت مراجعه کنید. آنها قصد شیعه کردن دیگران را نداشتند
بله؛ این کار ما نیست که بخواهیم دیگران را شیعه کنیم. شما به فرهنگ تبلیغی اهل بیت مراجعه کنید. آنها قصد شیعه کردن دیگران را نداشتند. فرهنگ رضوی این است که «علّموا النّاس مَحاسِنَ کلامِنا، فَلَو عَرِفَ النّاس مَحاسِنَ کلامِنَا لاتَّبَعُونَا» شما زیباییهای سخنان ما را منتقل کنید، آنکه دنبال زیبایی است خودش شیعه می شود. ما باید مدلها را معرفی کنیم. جذب کردن این نیست که دیگران را قانع کنیم که بیا مانند من بشو. همراه کردن یعنی فرایندی تبلیغی که مدلی را ایجاد کرده و به دنیا عرضه کنید. هر کس عاشق است خودش می آید. به عنوان مثال شما رقبا را نگاه کنید چکار می کنند. رقبا نمی آیند در ایران یک مرکز آمریکایی تأسیس کرده و آمریکا را تبلیغ کنند که بیایید عاشق آمریکا و دوستدار ما شوید. جنگ نرم این است که مدلی ایجاد کرده و آن را به دنیا عرضه کنید. هرکس زمینه اش را داشت خودش این مدلی می شود.
ما باید سعی کنیم مدل ایجاد کنیم. مانند مدل مقاومت اسلامی در لبنان. امروزه در فلسطین یا عراق و سوریه و یا کشورهای دیگر می خواهند مانند حزب الله بشوند. حزب الله کار تبلیغی نکرده و نخواسته دیگران را حزب اللهی کند. مدل و سبک ایجاد کرده است. در تمام مسائل همین گونه است. شما وقتی لباس می خرید اول جایی می بینید لباس قشنگی است بعد می روید آن را می خرید. کسی نمی آید در بزند که حتماً این لباس را بخرید. ما هم باید بر روی این مدل ها کار کرده و آنها را معرفی کنیم. اگر این کار را درست انجام دادیم کسی که آمادگی دارد خودش مسلمان، شیعه یا انقلابی می شود.
منبع: مهر