به گزارش دفاع پرس، سه روز از زندانی شدن ابوترابی گذشت. او را به جمع دیگر اسرا بازگرداندند. حق حضور در جمع را نداشت و دو نگهبان عراقی دائم مراقبش بودند. او برای دیدار با دوستانش مجبور بود، تک تک با آنان گفت وگو کند. طولی نکشیدکه در۲۴رمضان(۲۵تیر) بعد از مکاتباتی که با بغداد شد، او را برای مدت ۷۰روز به زندان های وزارت دفاع در بغداد، تبعید کردند.
آزاده عبدالمجید رحمانیان می گوید: «در میان فرماندهان اردوگاه های عراق همه جور آدمی بود. دو، سه نفرشان ملایم بودند که یکی از آنها همین حاج محمد [فرمانده اردوگاه موصل یک] بود. روزی که می خواستند مرا از اردوگاه به بغداد بفرستند، آرام آمد به راننده مقداری پول داد و گفت: ابوترابی روزه است. وقتی رسیدی بغداد، افطاری بخر و به ایشان بده! چون برود زندان، دیگر چیزی به او نمی دهند. بعد هم مرا کشید کنار و قسم خوردکه حاجی! من تو را تبعید نمی کنم. افسر بعثی اردوگاه گزارش کرده است. و خیلی قسم خورد که مبادا من نفرینش کنم.»
اما آن روز (۲۵تیر۱۳۶۱) کریم، درجه دار عراقی، ابوترابی را صدا کرد تا آماده رفتن شود. وقتی ابوترابی با چهره ای خندان و کوله پشتی بر دوش به در آسایشگاه رسید، درجه دار عراقی، سیلی محکمی به ابوترابی زد. آنان که شاهد این صحنه بودند، درد را بر قلب شان حس کردند. البته کریم، در کمتر از چند ماه به علت فرار دو نفر از موصل یک به اعدام محکوم شد و شاید این جزای آن سیلی بود.
پس از چند روز که سید علی اکبر را منتقل کردند، جاسوسان و خبر چینان فعالیت شان را بیشتر کردند و کلاس های درس و قرآن اسرا را که مخفیانه صورت می گرفت، روزانه گزارش می دادند. در این روزها سخت گیری و بهانه جویی عراقی ها هم بیشتر شده بود و به هر بهانه هر روز چند نفر را به شدت می زدند. از نمایندگان صلیب سرخ نیز جز ارائه گزارش کاری بر نمی آمد. آنها در جواب اسراکه تنها شکایت شان در آن زمان تبعید ابوترابی به بغداد بود، پی گیری موضوع را در حد اختیارات شان را عنوان کردند. اسرا آنها را تهدید کرده بودند که اگر ابوترابی بازنگردد، اعتصاب خواهند کرد.
منبع:سایت جامع آزادگان