به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مشهد، ارتباط معنوی رزمندگان در طول دفاع مقدس با حضرت فاطمه زهرا (س) و توسل به وجود مبارک آن حضرت، همواره گرهگشای مشکلات جنگ بود. در این بین، عملیاتهایی همچون «کربلای ۵» و «والفجر ۸» که با رمز مبارک «یا فاطمه الزهرا (س)» انجام شد، علاوه بر آشکار شدن جلوههای علوی و فاطمی شخصیت نیروهای عمل کننده، نحوه شهادت رزمندگان در این عملیاتها، بیشباهت با نحوه شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) نبود که خود نشان از عمق ارتباط شهدا با حضرت زهرا (س) داشت.
در ادامه به پنج روایت از دلداگی فرستادگان حضرت رضا (ع) به مادر سادات اشاره خواهیم کرد.
حضرت زهرا (س) دعوت کردند
شهید «اسماعیل چنارانی»
محمد چنارانی: رفت پیش مسئول پایگاه بسیج، اسمش را که برای اعزام به جبهه نوشته بود خط زد. همان شب حضرت فاطمه (س) را خواب دید که فرموده بودند: «اسماعیل بلند شو که از نیروهای ما عقب میمانی».
فردای آن روز رفت پایگاه و دوباره اسمش را نوشت. وقتی خواستند مانع رفتنش شوند، خوابش را تعریف کرد و گفت: «حضرت زهرا (س) من را خواستهاند، شما می گوئید نرو؟»
رفت و پیکر بیجانش برگشت...
وعده حضرت زهرا (س) محقق شد
شهید «سید ابراهیم شجیعی»
جواد عتباتی: وقتی شهید شد دیدمش. آرام افتاده بود روی خاک. انگار که سالهاست خوابیده، بیدغدغه.
گفتند هر کس پیکرش را دید، بیاید به سنگر فرماندهی و اطلاع بدهد. رفتم؛ اما هر چه خواستم حرف بزنم، نشد. بغضم ترکید و گریه کردم. نمیشد وصف کرد. سخت بود. بریده بریده هر چه دیده بودم را گفتم.
شهید «محمد فرومندی» بغلم کرد. دلداریام داد و برایم از شهید «شجیعی» گفت و ادامه داد: «شهید «شجیعی» قبل از عملیات «والفجر ۸» در خواب از حضرت زهرا (س) خواسته بود تا پیروزی عملیات را ببیند و بعد شهید بشود». حضرت فاطمه (س) نیز فرموده بودند: «تو پیروزی را می بینی و به شهادت میرسی».
از حضرت زهرا (س) دست برندارید
شهید «اللهیار جابری»
علیرضا حقگو: گلولههای دشمن پشت سر هم میریخت روی سرمان. مانده بودیم چهکار کنیم. جابری گفت: «متوسل بشین به حضرت فاطمه (س) تا بارون بیاد». دست برداشتیم به دعا و حضرت زهرا (س) را واسطه کردیم. یک ربع نگذشته بود که باران و آتش دشمن آرام شد.
اللهیار داشت از خوشحالی گریه میکرد. گفت: «یادتون باشه از حضرت فاطمه (س) دست برندارین. هر وقت گرفتار شدین امام زمان (عج) را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب میگیرید».
شیدایی حضرت زهرا (س)
شهید «سید هادی مشتاقیان»
حجتالاسلام سید محمد انجوینژاد: گاهی وقتها که دور هم مینشستیم، ذکر مصیبت میگرفت. هر چند خیلی وارد نبود؛ ولی بغض صدایش را که میشنیدی و نگاهت به چشمهای اشکآلودش که میافتاد، بیاختیار گریهات میگرفت.
«سید هادی» شیدای حضرت زهرا (س) بود. تاب و تحمل شنیدن روضهاش را نداشت. حالش بد میشد. طوری که برایش آب قند میآوردند.
عملیات «کربلا ۴» روح پاکش از نهر «خین» پرواز کرد و مهمان همیشگی مادرش شد.
حضرت زهرا (س) سیرآبمان کرد
شهید «محمد حسن فایده»
غلامعلی ابراهیمی: پانزده نفری افتادیم توی محاصره دشمن. از فشار تشنگی بیحال و خسته خوابمان برد. وقتی بیدار شدیم، (شهید) «محمد حسن فایده» گفت: «حضرت زهرا (س) در خواب به من آب دادند و قمقمه یکی از شهدا را پر از آب کردند».
فوری رفتیم سراغ قمقمه شهدایی که اطرافمان بودند. یکی از قمقمهها پر بود از آب خنگ. انگار همین الان داخلش یخ انداخته بودند.
همه از آب شیرین و گوارا؛ که مهریه حضرت زهرا (س) است سیرآب شدیم.
انتهای پیام/