گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: شهدای مدافع حرم مردانی هستند که با غیرت و بصیرت انقلابی، به پشتیبانی از حق، رهسپار میدان مبارزه و جهاد شدند و سعادت ابدی و ازلی را در برابر هیاهو و زرق و برق زندگی مادی و زودگذر انتخاب کردند.
گفتوگوی خبرنگار دفاعپرس با «کبری حیاتی» همسر شهید مدافع حرم «ستار محمودی» را در خصوص موضوعاتی چون، معیارهای تشکیل زندگی، زمینه آشنایی، آغاز زندگی مشترک، تولد فرزندان، زندگی در شرایط سخت بندرلنگه، و... تقدیم حضورتان کردیم، اکنون و در ادامه به بخش دوم این گفتوگو میپردازیم:
همواره به دوستان خود توصیه میکرد، که رهرو راه ولایت باشند
همسرم همواره به دوستان خود توصیه میکرد، که رهرو راه ولایت باشند. در همه مکانها و زمانها بحث ولایت را مورد تاکید قرار میداد و دغدغه وی بود که دیگران را نیز به این مسیر هدایت و راهنمایی کند.
هر وقت از ماموریت میآمد، یا میخواست به ماموریت برود به مزار شهید «جاویدی» و برادرش «رسول»، شهید دوران دفاع مقدس میرفت و فاتحه میخواند. اینقدر برای شهدا ارزش قائل میشد و با آنها مانوس بود که حتی در مقابل عکس شهدا استراحت نمیکرد، همیشه عکس را برمیگرداند و بعد میخوابید.
فرماندهای بی تکبر بود
ستار به همه احترام میگذاشت و خوب برخورد میکرد. دوست نداشت به نیروهای تحت امر خود دستور بدهد، برای همین همه کارهایش را خودش انجام میداد.
از زمانی که شعله در گیریها در سوریه شدت گرفت آرام قرار نداشت
همسرم مرد با ایمان و صبوری بود، ناراحتی خود را بروز نمیداد، اما از زمانی که شعله در گیریها در سوریه شدت گرفت آرام قرار نداشت و مرتب در پی رفتن به سوریه بود، زمانی که برای رفتنم به مشهد اصرار میکرد متوجه شدم در تدارک سفر خود به سوریه است. سفرمان به مشهد پنج روز طول کشید، به استقبالمان آمد. از حال و هوای همسرم فهمیدم میخواهد مطلبی را بگوید؛ با همه سختی و ناراحتی که از این جدایی داشتم سکوت اختیار کرده و نمیخواستم همسرم را در تصمیمی که گرفته متزلزل کنم زیرا میدانستم با تمام وجودش برای رفتن به سوریه آماده شده است.
هنگام نماز صبح خداحافظی کرد، به سختی زهرا را از پدرش جدا کردم، او رفت و 2 روز بعد از سوریه تماس گرفت و گفت، که موفق به زیارت حضرت زینب (ع) شده است.
از کمد بابا بوی بهشت میآید
زهرا از من خواست کیف پدرش را به او بدهم، گفتم برو از کمد بابا بردار، برگشت و گفت: مادر از کمد بابا بوی بهشت میآید؛ دیدم زهرا منقلب شده او را بوسیدم و آرام کردم. در تماس تلفنی، قضیه را برای همسرم تعریف کردم، خندید و گفت: «به زهرا بگو حجاب و نمازش را هیچ وقت فراموش نکند.» از همسرم پرسیدم کی بر میگردی؟ گفت: «شما فقط برای پیروزی دعا کنید، برگشتن ما با خداست.» 2 روز بعد از این تماس او به شهادت رسید.
نحوه شهادت
روز عملیات صبح ساعت پنج حمله را آغاز میکنند و زمانی که عملیات تمام میشود و منطقه را پاکسازی میکنند در مسیر برگشت ستار به همراه سه نیرویش مورد اصابت گلوله های دشمن قرار میگیرد و به شهادت میرسند.
ترسیم زیبایی شهادت در چهره همسرم نمودار بود
روزی که پیکر همسرم را آوردند نمیدانستم به واسطه عظمت حضور مردم و ابراز محبت آنها خوشحال باشم یا از دوری و فراغ وی ناراحت باشم. همه شهر ممسنی را هلیکوپترها گلباران کردند، فضای شهر عطرآگین و همه مردم عزدار و ابراز همدردی میکردند. لحظه ای که چهره نورانی همسرم را بعد از آن همه ضرباتی که در اثر پرت شدن از ماشین به پیکر وارد آمده بود دیدم، به غیر از زیبایی چیزی ندیدم. صورت همسرم نورانی و خیلی در آرامش بود و همین مسئله باعث آرامش من شد.
خدا صبر زینبی به من عطا کرد
همسرم قبل از رفتنش از من خواسته بود، در صورت شهادتش نگذارم صدای گریهام به گوش نامحرمان برسد و بیتابی نکنم. خدا این عنایت را به من کرد و صبر زینبی به من عطا کرد، همان طور که همسرم خواسته بود خوشبختانه توانستم رفتار کنم.
شهدای مدافع حرم نسل حاضر را بیدار کردند
شهدای مدافع حرم نسل حاضر را بار دیگر بیدار کردند، باعث آگاهی و باعث افزایش بینش جوانان ایران اسلامی شدند و دوباره فضای ایثار و شهادت را در جامعه گشودند.
شهدا بار دیگر ما را در فضای ایثار و معنویت قراردادند؛ مفهوم زندگی واقعی و انسان بودن را بار دیگر معنا کردند و ارزش ها را یادآوری کرده و به حلقه یاران امام حسین (ع) متصل شده و شعار «هیهات من الذله» را در ایران و جهان طنین انداز کردند، شعار و عملی که انشاالله زمینه ساز ظهور است.
انتهای پیام/191