یادداشت/ مصطفی خدابخشی

امنیت؛ آن چیز که باید بیشتر قدرش را دانست

بسترهای بروز و ظهور ناامنی در جامعه را می‌توان با باتلاق مترادف کرد که چیزی جز نابودی و از هم گسستگی اجتماعی به همراه ندارد. نکته مهم در تحولات میدانی در بستر اجتماع شناخت این باتلاق‌ها و عوامل شکل دهنده آن است تا مخاطراتی متوجه انسان نگردد و زندگی او را با چالش رو به‌رو نسازد.
کد خبر: ۲۸۰۶۸۸
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۳:۰۵ - 25February 2018

امنیت؛ آن چیز که باید بیشتر قدرش را دانستگروه اخبار داخلی دفاع پرس – مصطفی خدابخشی؛ انسان فراموش کار است و طماع. بر آن چیز که دارد رازی نیست و هر روز بیشتر از روز قبل می خواهد و یادش نمی آید برای آن چیز که هم اکنون دارد چه میزان تلاش کرده است. گویی انسان در یک باتلاق بزرگ محصور گشته که در آن بدون هیچ حکمی محکوم به تقلا خود را می پندارد و بر این باور است که دست و پا زدن می تواند پا روی زمین سفت گذاشتن را برایش محقق سازد اما غافل از اینکه هرچه جنب و جوش در این باتلاق بیشتر می شود زیر پا انسان بیشتر از قبل خالی می شود تا دیگر راهی برای بازگشت وی فراهم نباشد. این در حالی است که اگر صبر پیشه می کرد و تن به وسوسه و تقلا نمی داد گام به گام از باتلاقی که در پیش رویش پهن شده بود به ساحل نجات می رسید.

با این پیش زمینه بسترهای بروز و ظهور ناامنی در جامعه را می توان با باتلاق مترادف کرد که چیزی جز نابودی و از هم گسستگی اجتماعی به همراه ندارد. نکته مهم در تحولات میدانی در بستر اجتماع شناخت این باتلاق ها و عوامل شکل دهنده آن است تا مخاطراتی متوجه انسان نگردد و زندگی او با چالش رو به رو نشود.

یقینا در کشوری همچون ایران که دایه دار استقلال در منطقه بوده و مهر سرسپردگی هیچ کشوری بر پیشانیش نقش نبسته، خواه ناخواه با باتلاق های اجتماعی بسیاری رو به روست که دیگران برایش پهن کرده و می کنند. باتلاق هایی که در حوزه های مختلف از جمله اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... ایجاد می شود تا در گام اول مردم را از آنچیز که دارند دلسرد کنند و در گام دوم آنان را به سمت سرابی هدایت کنند که از دور نقش زیبایی می زند و در بطنش سرشار از تعفن و انزجار است.

همانطور که در بالا گفته شد انسان فراموش کار است به همین خاطر قدر بسیاری از چیزهایی که دارد نمی داند و نمی داند اگر آنها را از دست بدهد و یا ماهیت آنها با مخاطره رو به رو شود چه مشکلاتی می تواند پیش رویش ایجاد شود. امنیت یکی از همین شاخصه ها است که انسان آن را در بازی رنگ ها به فراموشی می سپارد و از یاد می برد برای تحقق آن چه عرق ها و چه خون ها که ریخته نشده.

آنچیز که در هفته گذشته در خیابان های پاسداران تهران به وقوع پیوست نمایشی واقعی از مقدمه معرفی شده است. خیابان های پاسداران در اختیار افرادی قرار گرفت که به فرقه ای خاص دل دادند. خیابان بستند، ماشین های مردم را تخریب کردند و به آتش کشیدند، قمه به دست وارد خانه های مردم شدند و ...

در حالی که این حجم گسترده از تخریب از سوی دل دادگان این فرقه برای مردم به صورت عریان به نمایش درآمده بود برخی از رسانه ها و افراد به دنبال بزک کردن این جنایت کاران برآمدند به طوری که پسر شاه مخلوع ایران از مردم خواسته بود تا به داد دراویش داعشی برسند. این در شرایطی است که چیزی جز باتلاق در پیش روی مردم قرار نداشت و این مهره سوخته سلطنت تنها به دنبال یافتن چند یار بیشتر برای خود بود و به این فکر نمی کرد که در این یارکشی جنون آمیز سهم مردم چه چیز خواهد بود. او و افرادی همچون او صرفا با مظلوم نمایی به دنبال فریب و فرو بردن پای مردم در  لجنزار بودند. لجنزاری همانند  فتنه دی ماه که قلب امنیت را نشانه گرفته بود.

مردم یقینا در این دو حادثه بیش از پیش با مفهوم امنیت آشنا شده اند و به این نکته باور پیدا کرده اند که امنیت مطاعی نیست که به ارزانی به بدخواهان هدیه شود. لذا ضروری است قدر آنچیز که داریم را بیشتر بدانیم و یادمان نرود امنیت را چه کسانی برایمان به ارمغان آوردند و چه کسانی از بی امنیتی به دنبال شکار کوسه از آب گل آلود هستند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها