به گزارش دفاع پرس از قزوین، امیر سرتیپ دوم «غلامحسین حق جو» از فرماندهان بازنشسته ناجا است که عناوین شغلی همچون فرمانده گردان ساحلی «خسروآباد»، فرماندهی هنگ عملیاتی «آبادان»، فرمانده هنگ ژاندارمری «اصفهان»، «قم»، «کرمان» و فرماندهی مرکز مالک اشتر «اراک»، همچنین فرماندهی انتظامی استانهای «آذربایجانی غربی»، «خوزستان» و «قزوین» را در کارنامه خود دارد.
باخبر شدیم که اخیراً سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با اهدای لوح سپاس از «غلامحسین حق جو» تقدیر به عمل آورده اند، به همین بهانه به خبرنگار دفاع پرس به گفتگو با این فرمانده دوران دفاع مقدس نشست که در ادامه ما حصل این گفتگو را می خوانید.
دفاع پرس: لطفاً خودتان را معرفی کنید و بگویید از چه زمانی وارد نیروهای مسلح شدید؟
سال 1334 در بخش «ازنا» از توابع استان «لرستان» متولد و سال 1352 وارد دانشگاه افسری شدم و سه سال بعد با درجه ستوانی و سهميه ژاندارمری از دانشگاه افسری فارغالتحصیل شدم.
پس از طی یک دوره شش ماهه به گارد ساحلی در استان «خوزستان» که نزدیک شهر «فاو» و در حاشیهی اروندرود بود منتقل شدم و بعد از آن طی يك دوره 3 تا 4 ماهه در يك شركت دريايی كه اساتيد آن بيشتر فارغالتحصیل آمريكا بودند مدرك ناوبری دریافت کردم.
دفاع پرس: در دوران پیروزی انقلاب اسلامی چه فعالیت هایی داشتید؟
با طليعه تظاهرات در سال 1356، ما هم در شوراي دانشكده افسری با برخی بزرگان شهر همچون شهيد «نامجو» و «آيت الله جمی» امام جمعه «آبادان» ارتباط و همکاری داشتیم و باوجود آنکه با مخالفتهای زیادی از سوی افسران قدیمی مواجه بودیم، بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامی در 22 بهمن، نیروهای گارد ساحلی را در استادیوم «تختی» شهر «آبادان» رژه بردیم.
از دیگر اقدامات دوران انقلاب، آموزش نظامی نیروهای بسیجی و سپاهی بود که با فنون و ادوات روز نظامی آن ها را آشنا میکردیم.
دفاع پرس: از اقدامات خود در دوران دفاع مقدس برایمان بگویید.
با شروع دفاع مقدس در 31 شهریور 1359، بهعنوان فرمانده گروهان ساحلی «خسروآباد» انجام وظيفه میکردم و بعد از يك سال با درجه ستوانی بهعنوان سرپرست گارد ساحلی انتخاب شدم و 6 ماه در آنجا بودم، سپس به تهران آمدم و به درجه سرگردی رسيدم.
فرمانده هنگ عملياتی آبادان و با حفظ سمت فرماندهی گارد ساحلی «خسروآباد» را داشتم كه در حوزهی گارد ساحلی «خسروآباد» به «آبادان» حدود 80 كيلومتر زير واحدهای تحت امر ما قرار داشت.
در عمليات ثامنالائمه كه 5 مهر سال 1360 انجام گرفت و یکی از اولين عملیاتهای موفق بود كه نيروهای رزمنده سپاه اسلام توانستند جاده «آبادان» ـ «اهواز» ـ «ماهشهر» را آزاد كنند و دقيقاً محاصره «آبادان» بنا به دستور امام (ره) شكسته شود، ما مسئوليت پدافند همان 80 كيلومتر از اروند را به عهده گرفتيم و گفتيم: ما اين مسئوليت را به عهده میگیریم و اطمینان دادیم که هيچ مشكلی از ناحیه دشمن از سمت «اروند» به وجود نمیآید، الحمدالله اين عمليات هم جز موفقترین عملیاتهای ما بود.
در عمليات بیتالمقدس آزادسازی «خرمشهر» كه نهايتاً در سوم خرداد ماه 61 انجام گرفت، بخشی از نيروهای تحت امر ما بهصورت داوطلبانه در آنجا حضور داشتند و خود ما هم چند روزی توفيق حضور در «خرمشهر» را داشيم كه به هر حال منجر به آزادسازی «خرمشهر» شد.
بعد از آن به «اصفهان» رفتم و بهعنوان فرمانده هنگ ژاندارمری آن شهر مشغول خدمت شدم.
دفاع پرس: خاطرهای از دوران دفاع مقدس برایمان بگویید.
در عمليات كوی «ذوالفقاري» چون عراقیها بعد از اينكه «خرمشهر» را از دست دادند و آمدند جاده «آبادان» ـ «اهواز» و جاده «آبادان» - «ماهشهر» را گرفتند و «آبادان» در محاصره قرار گرفته بود، حدود 27 درصد «آبادان» در محاصره عراقیها بود چون عراق نتوانست از «اروند» عبور كند آنها طرحشان بر اين قرار بود كه از بهمن شير عبور كنند و سعی داشتند با زدن پل وارد كوی «ذوالفقاری» شوند كه يك نفر به نام «درياقلی» كه متوجه میشود و بهسرعت این موضوع را به نیروهای خودی که در «آبادان» مستقر بودند اطلاع میدهند و نقشه دشمن شکست میخورد که این نشان از نقش ویژه نیروهای مردمی در پیروزی های دوران دفاع مقدس است که اگر نیروهای مردمی نبودند این موفقیت ها بدست نمی آمد.
با شکست دشمن نیروهای ما براي جابجايی نيرو، شهدا، مهمات و اينكه نيروهای بعثی را طرف شرقی رودخانه «بهمن شير» تعقيب كنند درخواست شناور كردند، من شبانه تصميم گرفتم با مسئوليت خودم بروم و از «اروند» قایق تهیه کنم.
به همراه چند دوست دیگر رفتیم و قايقی را از داخل اروند در آورديم و داخل كاميون سوار كرديم و از «اروند» رفتیم به سمت «بهمن شير» و منطقه «ذوالفقاری».
هنگامی كه قايق را به «بهمن شير» انداختيم رفتيم به سمت «ذوالفقاری» که نيروها دشمن در دو طرف «بهمن شير» مستقر بودند و به قايق شليك میکردند که شکر خدا آسیبی به ما و قایق وارد نشد و به نیروهای خودی رسیدیم.
آنها ابتدا فکر کردند ما دشمن هستیم و به سمت ما شلیک کردند، من با صدای بلند داد زدم ما ايرانی هستيم که دیدم آتش فرو کش کرد و من را شناختند و گفتند: این «غلامحسین حق جو» است نزنید.
تا رسیدیم نماز صبح را که خواندیم تعدادی از نیروها را سوار قایق کردیم و به کوی «ذوالفقاری» رساندیم و با قایق نیروها و مهمات را جابجا کردیم.
دفاع پرس: توصیه شما به نسل جوان چیست؟
هميشه به جوانها و دانشجويانم میگویم که قدر شهدا و رزمندگان و ایثارگران را بدانند و به نماز اهمیت دهند چرا که نماز ما را از زشتیها و آسیبها دور میکند.
انتهای پیام/