روایت دوچرخه سواری که به عشق شهدا ۱۷ هزار کیلومتر را رکاب زد

۱۷ هزار کیلومتر را تا کنون به عشق شهدا رکاب زده است، از استان‌های بسیاری عبور کرده و به اصفهان رسیده‌ است. او پرچم‌دار شهداست و با دوچرخه، با عبور از جاده‌های هموار و ناهموار به دیدار خانواده‌های شهدا می‌رود.
کد خبر: ۲۸۱۲۹۹
تاریخ انتشار: ۰۹ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۳ - 28February 2018

روایت دوچرخه سواری که به عشق شهدا ۱۷ هزار کیلومتر را رکاب زدبه گزارش گروه سایر رسانه هایی دفاع پرس، علاقه و ارادت به شهدا و خانواده‌های آنها در ملت ایران ریشه دارد، شهدایی که برای پاسداری از اسلام و انقلاب جان دادند و اکنون وظیفه ماست که احترام این انسان‌های بزرگ را داشته و قدردان امنیت امروزمان باشیم. امنیتی که در سایه سار فداکاری شهدا و خانواده‌های آنها به دست آمده است، خانواده‌هایی که دوری و دلتنگی عزیزان خود را به سختی تحمل می‌کنند تا ایران در آسایش و آرامش باشد و بر ماست که در برابر این همه بزرگی و فداکاری سر تعظیم فرو بیاوریم.

یکی از علاقمندان و عاشقان شهدا، روح‌الله بصیری است، او به عشق شهدا با دوچرخه استان به استان، شهر به شهر و روستا به روستا را رکاب می‌زند و به دیدار خانواده‌های شهدا می‌رود و بانی برگزاری مراسمی برای شهدا می‌شود. او پرچمی در دست دارد که تصویر تعدادی از شهدا را به نمایندگی از تمام شهدا بر آن حمل می‌کند. این پرچم در کربلا و در بارگاه ملکوتی امام حسین (ع) تبرک شده و او به عنوان نائب این شهدا پرچم را متبرک کرده است.

بصیری پس از 16 ماه رکاب زدن به یاد و عشق شهدا به اصفهان رسیده است، استانی که تعداد شهدایی که تقدیم اسلام و انقلاب کرده است بسیار قابل توجه است. ما میزبان روح‌الله بصیری دوچرخه سوار ایرانی هستیم و به همین بهانه پای حرف‌هایش نشستیم. گفت‌وگوی با او را با هم می‌خوانیم.

سفر با دوچرخه با 3 پیام برای مردم ایران

دوچرخه سوار ایرانی با اشاره به سفری که با دوچرخه آغاز کرده است، گفت: من از استان یا شهر خاصی نیستم، من از تمام ایران و به نمایندگی از تمام مردم ایران سفرم را با عشق به شهدا آغاز کردم. به نمایندگی از تمام ملت ایران و به منظور تجلیل از خانواده‌ بزرگ شهدای ایران این سفر را با دوچرخه آغاز کردم، در این سفر حامل 3 پیام برای مردم هستم. اولین پیام من تجلیل از ایثارگری‌های ملت ایران در دوران 8 سال دفاع مقدس و در کل زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، جانبازان و آزادگان و همچنین زنده نگه داشتن یاد و خاطره تمام شهدا، هم شهدای مدافع حرم و هم جنگ تحمیلی و هم شهدای دادگستری و تمام شهدای دیگر است.

روح‌الله بصیری افزود: دومین پیام من یک پیام فرهنگی-ورزشی در مورد مدیریت مصرف به ویژه صرفه جویی در مصرف حامل‌های انرژی مانند آب، برق، گاز و سایر حامل‌های انرژی دیگر برای مردم و مسئولان است. سومین پیامم نیز فرهنگی و معنوی و در مورد آقا امام زمان (عج) و به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام عصر است.

حمل پرچم شهدا، افتخاری بزرگ؛ 26 شهید استان اصفهان در پرچم شهدا

وی ادامه داد: با این پیام‌ها حامل پرچمی هستم با عنوان پرچم شهدا؛ پرچم شهدا پرچمی است که از هر استان تقریبأ در حد 2، 3 و یا 4 شهید بر خود دارد، اما استان اصفهان با توجه به اینکه مهد شهادت است و شهدای بسیاری تقدیم اسلام و انقلاب کرده است از تعداد شهدای بیشتری برخوردار است. به همین دلیل از استان اصفهان 26 شهید در این پرچم جای دارند. این پرچم را در اربعین به کربلا بردم و آن را تبرک کردم.

این دوچرخه سوار گفت: سفر من در 2 مرحله سفر شکل گرفته است. از اربعین تا اربعین با پرچم شهدا و حدود 16 ماه است که در مسافرت هستم. افتخاری بزرگ نصیبم شده که به عنوان پرچم‌دار خون شهدا در سراسر کشور رکاب بزنم. دو سه روزی هست که در اصفهانم، مدیر کل دفتر استانداری آقای صادقی همکاری خوبی با من داشتند و اگر میسر شود مایلم که با استاندار دیداری داشته باشم.

دیدار با خانواده شهید حججی

وی افزود: پس از این به نجف‌آباد می‌روم تا بتوانم با خانواده شهید حججی دیدار کنم، عکس شهید حججی نیز در این پرچم هست و می‌خواهم به دیدار خانواده این شهید عزیز بروم.

وی بیان کرد: امروز خدمت سردار سلیمانی و سردار فدا بودم، آنها بسیار مهمان نوازی کردند. برای دیدار با خانواده شهید حججی با مدیر بنیاد شهید نجف‌آّباد هماهنگ شده تا انشاالله مراسمی در نجف‌آباد بگیرند و ما بتوانیم با خانواده شهید دیداری داشته باشیم و این پرچم را بر سر مزار شهید حججی ببریم. بعد از آن هم عازم طبس هستم به سمت مشهد مقدس.

تنها نیستم، 72 شهید مرا همراهی می‌کنند

بصیری در پاسخ به سئوالم مبنی بر اینکه به تنهایی سفر می‌کند، گفت: من تنها نیستم، 72 شهید همراه من هستند.

وی به موانع و مشکلات پیش رویش در این سفر اشاره‌ای کوتاه کرد و  اظهار داشت: مشکلات که بسیار است اما چون این سفر به عشق و به نیت شهداست مایل هستم که بیشتر به نیکی از آن یاد کنم و گلایه ای نداشته باشم. اما در مجموع می‌خواهم این را بگویم که گاهی برخی مدیران به اصطلاح چوب لای چرخ آدم می‌گذارند، برخی‌ها مسخره می‌کنند، بعضی‌های دیگر بی توجهی یا کم توجهی می‌کنند. گاهی حرف‌هایی می‌شنوم که از نظر روحی آسیب می‌بینم اما دلم نمی‌خواهد چیزی بگویم تا خدایی نکرده دیگران سوء استفاده کنند و یا به گوش بیگانگان برسد.

سفر به اصفهان و نخستین دیدار با خانواده شهید سجاد مرادی

این رکاب زن ایرانی گفت: در اصفهان تا کنون موفق به دیدار عموی شهید سجاد مرادی شده‌ام و در صورت امکان به دیدار خانواده شهید حججی و دیگر شهدای این استان خواهم رفت. اما در استان‌های دیگر خانواده‌های شهدای بسیاری را دیدار کرده‌ام.

وی افزود: استاندار استان کهگیلویه و بویراحمد به احترام شهید استان‌شان، شهید نجفی، که در این پرچم است مراسمی برگزار کرد و از خانواده این شهید تجلیل کرد. در استان زنجان نیز با استاندار دیدار داشتم، او دستور داد که به احترام شهید شهرشان، شهید مرادخانی، مراسمی برگزار کردند.

بصیری ادامه داد: تمایل دارم که مراسمی نیز در خور شان این پرچم و شهدایی که از خود شهر اصفهان هستند برگزار شود و من به احترام خانواده شهدا لوح تقدیری به آنها اهدا کنم.

اشک‌های دختر یک شهید با دیدن تصویر پدرش در پرچم

وی با اشاره به یکی از سفرهایش اظهار داشت: من در یکی از سفرهایم، وقتی پرچم را نزد خانواده شهید بردم دیدم که دختر یکی از این شهدا وقتی عکس پدرش را دید جیغ کشید، پدرش را صدا زد و به سمت پرچم رفت و آن را بوسید و گفت: «بابا من امشب با خیال راحت می‌خوابم چون تو نائبی در کربلا داری، زیارتت قبول باباجون»؛  خیلی از مسئولان با دیدن این صحنه هیجان زده شدند و گریه می‌کردند.

بصیری افزود: از این اتفاقات زیبا برای من در این سفر بسیار پیش آمده است، امیدوارم که در اصفهان نیز مراسمی با نام شهدا داشته باشیم و بتوانیم از خانواده‌های این عزیزان تجلیل کنیم. من از مدیران این استان و از سردار فدا و سردار سلیمانی قدردانی می‌کنم.

حرفم همیشه این است: به خانواده‌های شهدا زیاد احترام بگذارید

وی گفت: من همیشه می‌گویم تا جایی که می‌توانید به خانواده‌های شهدا به ویژه به فرزندان شهدا احترام بگذارید. به خواهر و برادران، به پدر و مادران شهید بسیار احترام بگذارید و اگر خدایی نکرده احترام نمی‌گذارند حداقل بی احترامی هم به خون شهدا نکنند. در این زمینه باید فرهنگ سازی کرد، نسل دهه 80 و 90 ممکن است با شهدا و فرهنگ ایثار و شهادت زیاد آشنایی نداشته باشند.

این ورزشکار بیان کرد: آموزش و پرورش در این زمینه بسیار می‌تواند موثر عمل کند، گاهی دانش آموزان را به گلزار شهدا ببرند و تاثیر عمیق آن را بر بچه‌ها ببینند. همه باید به خانواده شهدا احترام بگذارند، ما دوست داریم شهدا گمنام نباشد و مردم هر چه از دستشان برمی‌آید برای شناساندن شهدا به نسل جدید کوتاهی نکنند.

اتفاقات تلخ و شیرین در مسیر رکاب زدن؛ پاسخ زیبای یک استاندار به سئوال دوچرخه‌سوار

وی ادامه داد: من در طول این مسیر اتفاقات تلخ و شیرین زیادی دیدم، آدم‌ها گاهی خیلی تغییر می‌کنند، بعضی‌ها از جایگاه بالای خود تنزل کردند و میز به آنها وفا نکرد و بعضی‌ها هم به جایگاه بالاتری رسیدند. استانداری را دیدم که از من استقبال کرد، به او گفتم که چرا زحمت کشیدید و به استقبال من آمدید. پاسخ داد که «من به خاطر شما نیامدم، من به خاطر زائر امام حسین(ع) و پرچم شهدا آمدم و شما حامل این پرچم هستید؛ شهدا به گردن ما حق دارند. من به احترام ورزشکاری آمدم که مهمان شهر ماست و پرچم شهدا را با خود دارد.»

می‌خواهم استاندار اصفهان را ببینم

وی با بیان اینکه از این اتفاقات قشنگ در طول مسیر بسیار افتاده است، گفت: می‌خواهم در اصفهان نیز شاهد برگزاری مراسمی برای شهدا باشم. من دو سه روزی است که منتظرم هماهنگی کنند تا استاندار اصفهان را ببینم، پیام مرا به ایشان برسانید و بگویید که یک ورزشکار و ورزش‌دوست مردمی درخواست کرده که استاندار را ببیند و این پرچم را تبرک کند و انشالله پا در رکاب چرخ بگذارم و به مسیر بعدی بروم.

بصیری افزود: آقای صادقی بسیار لطف دارند و می‌دانم که کارها را به گونه‌ای پیش می‌برند تا من بتوانم دیداری با استاندار اصفهان نیز داشته باشم.

بوسه‌های مادر روح‌الله بر قدم‌های فردی که هم‌نام فرزند شهیدش است

وی به خاطره‌های بسیاری که از این سفر دارد اشاره کرد و گفت: یکی از خاطره‌هایی که بیشتر از آن می‌توانم یاد کنم مربوط به شهید «روح‌الله طالبی‌اقدم» از شهدای مدافع حرم در سوریه و اهل آذربایجان شرقی، شهرستان مرند وساکن بخش کوشکسرای است. او یکی از شهدایی است که اسمش در این پرچم است؛ زمانی که به استان آذربایجان شرقی رفته بودم از یکی دو ماه قبل با پدر شهید ارتباط برقرار کردم، استاندار و فرماندار آنجا نظرشان این بود که مراسمی در شهر مرند بگیرند اما آنها شهرشان 15 کیلومتر با مرند فاصله داشت. پدر شهید اصرار می‌کرد که در شهر خودمان می‌خواهیم مراسمی در مزار شهید و بعد هم در مسجد جامع بگیریم. زمانی که به شهر آن شهید وارد شدم پدر شهید، شهردار و مدیر بنیاد شهید و ... آمده بودند و به احترام این شهید مراسم بسیار قشنگی گرفته بودند.

وی ادامه داد: بعد از مراسمی که برگزار شد پدر شهید اصرار کرد که به منزل آنها بروم و خانواده شهید در خانه منتظر هستند تا پرچم را ببینند. به آنجا رفتیم، جمعیت زیادی در منزل آنها منتظر دیدن پرچم بودند، وقتی به آنجا رسیدم خانمی به استقبال آمد، پرچم را بغل کرد و به زبان ترکی گفت: "روح‌الله من آمده" او مادر شهید روح‌الله طالبی بود. پرچم را به سینه فشرده و گریه می‌کرد.

بصیری گفت: بعد از مداحی و صحبت‌های پدر شهید، پرچم را به اتاقی بردند که خانم‌ها بودند، خانم‌ها با دیدن پرچم آن‌چنان غوغایی به پا کردند که گویی همین الان خبر شهادت را می‌شنوند. در آذربایجان شرقی و غربی هیچ زنی وارد مجلس مردان نمی‌شود اما مادر شهید روح‌الله طالبی بی اختیار وارد مجلس مردان شد، همه به احترام او ایستادند، او پرچم را به دست گرفته بود و به زبان ترکی و با چهره‌ای پریشان و گریان گفت: «این دوچرخه سوار کجاست؟» مرا نشانش دادند، به طرفم آمد و اسمم را پرسید، وقتی که گفتم: «روح‌الله» منقلب شد، به زمین افتاد و پنج بار پای مرا بوسید. شرمنده شده بودم، با گریه و قسم دادن از او خواستم بلند شود. او با شنیدن نام من که هم‌نام پسرش بودم احساس خاصی پیدا کرده بود.

وی ادامه داد:  این خاطره را گفتم تا به اینجا برسم که بگویم خانواده روح‌الله از او تعریف می‌کنند که روح‌الله زمانی که می‌خواست به سوریه برود حتی دیدن اشک‌های فرزندش هم نتوانست نظرش را تغییر دهد. روح‌الله قبل از رفتن برای دخترش لالایی معروف روح‌الله را خواند.

لالایی روح‌الله؛ دل یک ملت را لرزاند

بصیری گفت: می‌خواهم این را بگویم و به اینجا برسم: خانواده این شهید خاطره‌ای از پسرشان برای من تعریف کردند که بسیار منقلبم کرد؛ مادرش می‌گفت: زمانی که پسرم می خواست از اینجا به سوریه برود، وقتی می‌خواست با دختربچه چند روزه‌اش خداحافظی کند روی ابروهایش انگشت می‌کشید و برای او لالایی می‌خواند. لالایی او در آذربایجان به «لالایی روح‌الله» معروف است. او به زبان ترکی برای دخترش لالایی خواند و به او می‌گفت که دخترم من بین تو و عمه‌ات زینب (س) باید یکی را انتخاب کنم اما به خاطر آسایش تو حضرت زینب (س) را انتخاب می‌کنم. من موقع رفتن روح‌الله دخترش را نیشگون گرفتم تا عکس العمل روح‌الله را ببینم، دخترش گریه کرد، روح‌الله برگشت، می‌خواست بچه‌اش را ببوسد اما منصرف شد و رفت. بعد برای یکی از همرزمانش تعریف کرد که موقع آمدن دخترم گریه کرد و منو صدا زد، اما من اگر برمی‌گشتم و گریه‌اش را می‌دیدم نمی‌توانستم بیایم. روح‌الله هیچ وقت نفهمید که من آن کار را کرده‌ام تا شاید گریه دخترش او را از رفتن منصرف کند. اما روح‌الله رفت و فقط تکه‌هایی از بدنش برگشت، روح‌الله قد بلند و رشیدی داشت اما از او فقط قسمتی از آرنج تا مچ و قسمتی از جمجمه‌اش برگشت که از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.

به احترام شهدا پا در رکاب گذاشتم

بصیری گفت: من به خاطر احترام و ارادت به همین شهدا، به روح‌الله‌ها، شهید حججی‌ها و تمام شهدا پا در رکاب گذاشتم، هر چند سفر سختی است اما امیدوارم بتوانم پرچم‌دار خوبی برای شهدا باشم.

منبع: تسنیم

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار