به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، محمود آذرپاد از فعالان حوزه کتاب در یادداشتی، کتاب «مأموریت در قصر» را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه میخوانید:
قسمت اول: معرفت
تعارف که نداریم، همیشه در ذهنمان امام را فردی تصور کردهایم که تک و تنها علیه تمام ظلم و استکبار ایستاده است و همه چیز را با قدرت خود تدبیر میکند. در این حالت، باقی انسانها، توانایی آن را ندارند حتی به اندازه سر سوزنی مقام خلیفة الله را درک کنند و در راه انجام اوامر او قدمی بردارند. آیا این کاستن از جایگاه امام نیست؟ امام را انسانی ناقص و کمتوان فرض کردهایم که نمیتواند در دیگران تأثیری ایجاد کند و مجبور است همه کارها را خودش انجام بدهد. نتیجه آنکه جز بعضی اصحاب اندک چهارده معصوم (آن هم نه همه معصومان علیهمالسلام) که آنها را هم عموما بخاطر نقش تلویزیون اسمی ازشان شنیدهایم، باقی را نشنیدهایم یا در بهترین حالت برایمان در هالهای از ابهام قرار دارند.
ادبیات داستانی هم از این قضیه مستثنی نیست، جز جناب مالک اشتر و سلمان و ابوذر و تعدادی از یاران معروف امام حسین در روز عاشورا، از دیگران چیزی نشنیدهایم. نه از فضائل فضل بن شاذان خبر داریم نه از حکمت هشام بن حکم چیزی به گوشمان خورده و نه از نقش ابوزراره در جریان حدیثی شیعه چیزی میدانیم. اینها که نام بردهام هر کدام عالمانی هستند مشهور که ورای انتسابشان به خاندان پاک اهل بیت، به عنوان دانشمندان طراز اول تمدن اسلامی نیز، ستارگانی درخشانند. رمان فارسی هنوز فاصله زیادی دارد تا دینی که از آنها به گردنش دارد را ادا کند.
اصل پرداخت به جریان اصحاب ائمه اطهار، فقط نقل تاریخی نیست. آگاه شدن از روندی است که ما باید نسبت به امام معصوم پیدا کنیم. چه کسانی بهتر از یاران نزدیک خودشان؟ آنها که در سختترین شرایط اجتماعی و سیاسی پای اعتقاداتشان ایستادند و وظیفهشان را تا جایی که توان داشتند انجام دادند.
قسمت دوم: شناخت
علی بن یقطین هم از همین دست آدمهاست. صحابی معروف امام موسی کاظم که در مستبدانهترین و مستکبرانهترین حکومت عباسی، وزیر الوزرای هارونالرشید بوده است و همیشه پیروی امامش موسی بن جعفر. در این رمان با علی بن یقطین مواجه هستیم. با خود خودش. بدون زوائد اَبَرقهرمانی و سوپرمنی. انسانی با همان تعاریف دقیقش؛ انسانی که میداند کامل نیست اما به کامل بودن اعتقادش پای بند است، میترسد، نگران میشود، میخندد، خسته و غمگین و افسرده میشود، اما دست از اعتقادش برنمیدارد و در آخر نتیجه تلاشش را هم میبیند.
حتی میتوان گفت این رمان را میتوان در دسته ادبیات جاسوسی هم جای داد. چه ماجرایی از این بهتر که گروهی بخواهند فردی را با سوءاستفاده از عقایدش از جایگاهش به زیر بکشند و دائم برایش خبرچین بگذارند و هیچ شبی را بدون کشیدن نقشه برای او سپری نکنند؟
استفاده نویسنده برای روایت این داستان از زاویه دید دانای کل، کمک بزرگی کرده است تا از رویکرد جانبدارانه به ماجرا دور بمانیم. این مسئله به مخاطب فرصتی میدهد تا با قهرمان داستان عقلانیتر برخورد کند و از آن احساسیگری فرقهای و نژادی اجتناب کند.
قلم نویسنده، نگاهی است موشکافانه، دقیق، صادقانه و صمیمی که ما را از لابهلای خانهها و باغها و خیابانهای شهر تازه تأسیس بغداد میگذارند و به لایههای این شهر هزار فرقه میبرد. البته با توجه به منابع موجود میشد در فضاسازی جزئیات بیشتری آورد و فضا را ملموستر کرد اما با این همه، چیزی از تلاش نویسنده کم نمیشود.
در کنار قصهگویی روان و دور از حاشیهپردازیهای اعصابخردکن، تصویرسازیهای کتاب هم کمک بزرگی میکند. فکر نمیکنم صرف این تصویرسازیها، مخاطبان این کتاب را منحصر به گروه نوجوان کند بلکه فضایی که در این رمان از بغداد با آن روبرو هستیم با کمک همین تصویرها، برایمان صمیمیتر و واقعیتر میشود. تصویرهایی که سالهاست از میان رمانها رخ بربسته بود و در این مجموعه از رمانهای انتشارات کتاب جمکران با شکلی جدید با آن مواجهیم.
میتوان تصاویر کتاب را واجد نوعی رویکرد تدوینگرانه دانست. رویکردی که از کل به جزء میرود. در ابتدای هر بخش، با مجموعهای از طراحیها مواجهیم که در یکدیگر قفل شدهاند و با ادامه داستان هر کدام در جای خود قرار میگیرند و به تفسیر داستان کمک میکنند.
سعید محمدی در روند کلی داستان، الکی زور نزده است که حتما مفاهیم مذهبی را بهزور جای دهد. جای برای هر دو عقل ظاهر و باطن گذاشته است. رفتارهای علی بن یقطین و بن حمزه و دیگر شیعیان آن حضرت، بدون روتوش توصیف شدهاند و صد البته که نقش امام را هم فراموش نکرده است. امام موسی کاظم دقیقا در اوج داستان، همچون پدری مهربان و رفیقی دلسوز، از غیب امدادش را میرساند و این نه همچون فیلمهای پایان خوش هالیوودی که ناگهان به صورت تصادفی درهای پیروزی باز میشود. بلکه ما نتیجه تلاش و صداقت شبکه شیعیان مخلص امام را میبینم که همچون مویرگهای قلب، در بدن جهان اسلامی رشد کردهاند و نمیگذارند تنها چراغ هدایت انسان و انسانیت خاموش شود.
کتاب 200 صفحهای مأموریت در قصر، ابتدای زمستان 96 روی پیشخوان کتابفروشیها آمده است. نشر کتاب جمکران هم آن را چاپ کرده است. توصیه میکنم خواندنش را از دست ندهید.
منبع: فارس