دیپلماسی اجبار ایالات متحده در قبال ایران / چرا ایران به عنوان یک تهدید معرفی می شود؟

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و به چالش کشیده شدن نظم مورد دلخواه غرب از سوی تهران و از دست رفتن منافع آمریکا، روابط فی ما بین تهران- واشنگتن برای بیش از سه دهه در سردترین حالت خود قرار گرفته است....
کد خبر: ۲۸۴۶
تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۲ - 06September 2013

دیپلماسی اجبار ایالات متحده در قبال ایران / چرا ایران به عنوان یک تهدید معرفی می شود؟

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس ، با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و به چالش کشیده شدن نظم مورد دلخواه غرب از سوی تهران و از دست رفتن منافع آمریکا، روابط فی ما بین تهران- واشنگتن برای بیش از سه دهه در سردترین حالت خود قرار گرفته است. پیروزی انقلاب در ایران و تسخیر سفارت آمریکا در تهران در آبان 58 و خاطرات بد ایرانیها از آمریکا از جمله طراحی و پشتیبانی از کودتای سیاه 28 مرداد 1332، حمایت همه جانبه از شاه دیکتاتور، غارت منابع عظیم کشور، رواج فساد و بیبند و باری و ترویج فرهنگ لیبرالیسم و... باعث شده بود تا مردم ایران مسیر حرکت انقلاب خود را در مبارزه با غرب ببینند و غرب را سدی بر سر راه پیشرفت و خوداتکایی خویش بدانند.

اما در طول بیش از سه دهه گذشته فراز و فرودهایی در روابط بین ایران و غرب ایجاد شده که گاه تا عادی شدن روابط و گاه تا سختتر شدن آن پیش رفته است. اما آنچه که مهم است اینکه در طول سالیان گذشته متغیرهای بسیاری بر این روابط تأثیر گذار بوده که یکی از مهمترین آنها پرونده هستهای ایران بوده است. در سالهای اخیر و بعد از روی کار آمدن دموکراتها در ژانویه 2009 (دی ماه 1387) مسئولین کاخ سفید در سیاست اعلامی خود بر تغییر در روابط ایران و ایالات متحده تأکید کردند، اما در عمل غیر از آن اتفاق افتاد و همچنان سیاست خصمانه خود علیه ایران را در پیش گرفتند. در نوشتار پیشرو پس از اشارهای مختصر به رویکرد آمریکا در قبال ایران پس از پیروزی انقلاب، به رویکرد این کشور در قبال برنامه هستهای ایران در دوران حضور دموکراتها در کاخ سفید پرداخته خواهد شد.

 رویکرد آمریکا در قبال ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی

با پایان جنگ جهانی دوم، اروپا که طی این جنگ درگیر شده بود، خود را در انبوه مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دید، اما مهمتر اینکه جنگ جهانی دوم روند حاشیهای شده قدرتهای اروپایی را افزایش داد و منجر به نظام دو قطبیای شد که محورهای آن دو ابرقدرت غیراروپایی بودند. این دو ابرقدرت نظام «دوقطبی منعطف» را در جهان پایهریزی کردند؛ اما در عمل رفتار این دو قطب حکایت از «دوقطبی غیر منعطف» داشت، به این صورت که کشورهای دیگر میبایست الزاماً در اردوگاه یکی از دو ابرقدرت باشند.
 
پیروزی انقلاب در ایران، نظام حاکم بینالملل را به چالش کشید و باعث سلسله رفتارهایی خصمانه توسط غرب و خصوصاً ایالات متحده علیه ملت ایران شد. هدف این «رفتارهای پلکانی» در درجه نخست «تغییر نظام» و در مرتبه دوم «تغییر رفتار» نظام ایران بوده است. رفتارهای پلکانی آمریکا که با «سکوت» و سپس با اعمال نخستین دور تحریمها علیه ایران تحت عنوان «کنترل صدور تسلیحات نظامی» شروع شد، به استفاده از ابزار سخت توسط قدرتهای نیابتی منطقهای نیز کشیده شد. اما این رفتارها پیش از آنکه آمریکا را به اهدافش نزدیکتر نماید، باعث قدرتمندتر شدن جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان شد.
 
بعد از مأیوس شدن ایالات متحده در فشار بر ایران در دهه اول انقلاب، مرحله بعدی فشار علیه کشورمان در قالب پروژه «ایران هراسی» شروع شد، که همچنان ادامه دارد. هدف اصلی در این طرح منزوی ساختن تهران در منطقه است که البته اهداف دیگری نظیر فروش هرچه بیشتر تسلیحات ساخت آمریکا، در پشت آن نهان شده است. «نوام چامسکی»، نظریهپرداز مشهور آمریکایی، در این خصوص میگوید: «مقامات آمریکایی به عربها میگویند، ایران دشمن آنان است. چون ایران از دستورات واشنگتن اطاعت نمیکند، از سوی آمریکا به عنوان تهدید معرفی میشود. آنها میگویند ایران به خاطر اینکه در تلاش است تا نفوذ خود را در کشورهای همسایه توسعه دهد، یک تهدید عمده تلقی میشود، نفوذی که به گفته آمریکا میتواند به بیثبات شدن این کشورها منجر شود. اما نکته اینجاست که وقتی آمریکا به کشوری حمله میکند این برنامه با بهانه ثبات بخشی به این کشورها صورت میگیرد.» اما پس از عدم نتیجهگیری در این مرحله، و با روی کار آمدن دموکراتها در ژانویه 2009، (تاکتیک) آمریکا در قبال ایران دچار تغییراتی شد که در ادامه به آن اشاره میشود.
 
رویکرد اوباما در قبال برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران
 
اوباما بعد از ورود به کاخ سفید بر این باور بود که آمریکا بیش از حد از قدرت سخت استفاده کرده، لذا این موضوع واکنشهایی را علیه ایالات متحده بر میانگیزد. بر اساس این تئوری، استفاده از قدرت هوشمند ، روشهای مختلف دیپلماسی، همراه نمودن سازمانهای بینالمللی، شریک نمودن رقبا در تصمیمهای مهم جهانی و مجموعهای دیگر از اقدامات در سرلوحه رویکرد دموکراتها در قبال ایران قرار گرفت.

در خصوص موضوع هستهای کشورمان از دیدگاه اوباما و در چارچوب قدرت هوشمند وی، میبایست استفاده از قدرت سخت آخرین راهکار باشد؛ بنابراین برای اوباما بیش و پیش از آنکه ابزار مهم باشد، نتیجه مهم است؛ یعنی اوباما به دنبال آن است که چگونه میتواند ایران را مطابق خواست خود مدیریت کند و نتیجه مورد دلخواه خود را به دست آورد. به نظر میرسد رویکرد اوباما در قبال موضوع هستهای جمهوری اسلامی ایران در این برهه مبتنی بر «دیپلماسی اجبار»  است. این دیپلماسی به معنای حد فاصل «دیپلماسی عادی» و «منازعه و جنگ» است.
 
در دیپلماسی اجبار هزینههای جنگ بر آمریکا تحمیل نخواهد شد و طرف مقابل یعنی جمهوری اسلامی ایران به اجبار، اما در قالب دیپلماسی و بدون درگیری نظامی امتیازات مورد نظر غرب را به وی اعطا خواهد کرد. در دیپلماسی اجبار هزینههای غیر قابل پیشبینی نظیر فشار اقتصادی، منزوی شدن، و... به ایران تحمیل خواهد شد و ایران برای رهایی از بار سنگین هزینهها به دیپلماسی اجبار آمریکا تن خواهد داد. آمریکا در دیپلماسی اجبار به دنبال آن است که ایران بر خلاف خواست خویش از برنامه صلحآمیز هستهای دست کشیده و نتیجه مورد دلخواه غرب را پذیرا شود. در دیپلماسی اجبار تحریمهای یکجانبه و چندجانبه و فشارهای مضاعف از طریق شُرکا و سازمانهای بینالمللی جایگاه ویژهای دارند.
 
اما فشار آمریکا در استفاده از دیپلماسی اجبار که مرحلهای از قدرت هوشمند مورد نظر اوباماست، با چالشهایی مواجه است. به این صورت که کاربرد «دیپلماسی زور» معمولاً به تولید دیپلماسی مشابهی، ولی در جهت مخالف منتهی میشود. بدین معنا که اعمال زور، توجیهی برای کاربرد آن از سوی سایر بازیگران در قالب اصل دفاع یا مقابله به مثل میشود. 
 
با توجه به این اصل، رفتار ایران و آمریکا در قبال یکدیگر در «پلکان مارپیچ ناامنی و عدم اطمینان و اعتماد» سیر خواهد کرد و هر طرف بازی، طرف مقابل را مسبب ناامنی و به وجود آمدن مشکلات میبیند و خود را بر حق میداند؛ لذا منتظر ارسال «سیگنال بزرگ و پرهزینه»  از سوی طرف مقابل خواهد ماند و با عدم ارسال این سیگنال به سمت دشمنی بیشتر حرکت خواهد کرد که «پلکان مارپیچ ناامنی»، مسیر تندتری در جهت منفی طی میکند. بر همین اساس است که نوام چامسکی میگوید: «تهدید ایران به شکل وسیعی به عنوان جدیترین بحران سیاست خارجی دولت اوباما به رسمیت شناخته شده است.» 
 
این در حالی است که ایران اسلامی همواره در مذاکرات به دنبال ایجاد شرایطی برابر است، اما در فرایند دیپلماسی اجبار که از سوی غرب پیگیری میشود، مذاکرات در شرایط مساوی و برابر نخواهد بود و این غرب است که نتیجه مذاکرات را از پیش تعیین میکند، اما آنچه که مورد توجه مسئولین کشورمان است این است که مذاکره در وضعیت دیپلماسی تهدید و اجبار به چه نتایجی برای جمهوری اسلامی ایران منتج خواهد شد، بنابراین چینش میزها و صندلیهای مذاکره در عمل صورت نخواهد گرفت.
 
اقدامات ایالات متحده برای پیش بردن دیپلماسی اجبار
 
«تحریم» و «تهدید» مهمترین پایههای «دیپلماسی اجبار» ایالات متحده هستند. این پایهها قرار است جمهوری اسلامی ایران را مطابق خواست غرب به پای میز مذاکره بکشانند. بر این اساس، اعمال تحریمهای یکجانبه و خارج از ساختار شورای امنیت و همچنین ترجیعبند «همه گزینهها روی میز است»، در همین راستا قابل تفسیر و تحلیل است. اوج این تحریمها که از اواخر سال 1389 شروع شده، همچنان و با تغییر دولت در ایران، در دستور کار سیاستمداران آمریکایی قرار دارد. به گونهای که در دهه اول مرداد، نمایندگان آمریکا به دنبال فشار بیشتر بر تهران تحریمهای جدیدی را در مجلس نمایندگان به تصویب رساندند.
 
در این راستا مجلس نمایندگان آمریکا در دهه اول مردادماه طرحی را به تصویب رساند که در پی توقف کامل صادرات نفت از سوی ایران است. این طرح تحریمی جدید علیه ایران که در مجلس نمایندگان آمریکا به رأی گذاشته شد، با 400 رأی موافق در برابر بیست  رأی مخالف تصویب شد. این در حالی است که منتقدان این طرح، خواهان تعویق رأیگیری و دادن فرصت به دولت یازدهم شده بودند. گفتنی است، طرح جدید تحریمی در صورت تصویب در کنگره و تبدیل شدن به قانون، اقدامات لازم برای قطع کامل باقی مانده صادرات نفت کشور، از طریق تهدید مشتریان نفتی به جرایم سنگین را پیگیری میکند.
 
نکته جالب آنکه بسیاری از کسانی که به تحریمهای جدید علیه ایران رأی دادند، همان کسانی بودند که در نامه مشهور 118 نفری به اوباما بعد از انتخابات 24 خردادماه سال جاری، خواهان پیشبرد «دیپلماسی» در قبال کشورمان بودند. «دیلی بیست» در بیان چرایی اشتباه بودن تحریمهای جدید مینویسد: «هرگونه توافقی نیازمند مصالحه از سوی هر دو طرف است و این طرح جدید، شانس اعتمادسازی در طرف ایرانی را کاهش داده و برای ایرانیها ثابت میکند که هدف آمریکا، چیزی جز تغییر نظام در ایران نیست.»
 
همچنین 76 سناتور آمریکایی با ارسال نامهای به اوباما خواستار تشدید تحریمها علیه ایران بدون توجه به نتایج انتخابات ریاست جمهوری شدند. سناتورهای آمریکایی در این نامه اعلام کردهاند: «زمان برای دیپلماسی به سرعت در حال سپری شدن است. آقای رئیسجمهور ما از شما درخواست داریم تا به این روند جنبه فوری بدهید. ما نیاز داریم که فورا آگاه شویم تا تهران بالاخره برای مذاکره آماده است یا خیر؟ تهران باید بداند که زمان برای دیپلماسی در حال به پایان رسیدن است.» سناتورهای آمریکایی در این نامه که دو روز قبل از مراسم تحلیف آقای روحانی و یک روز پس از تصویب طرح تحریمهای جدید ارسال کردهاند، از دولت آمریکا خواستهاند تا تحریمها را تشدید کند و بر گزینه استفاده از نیروی نظامی همزمان با پیشبرد راهحل دیپلماتیک تأکید کند.
 
آنچه که در این نامه سناتورهای آمریکایی کاملاً واضح است، همان دیپلماسی اجبار مورد نظر کاخ سفید است که بر دو پایه تحریم و تهدید استوار است.
 
سیاست دوگانه و رفتار متناقض و خصمانه ایالات متحده تا به آنجاست که برخی مقامات آمریکایی نیز بر دشمنی آمریکا با ملت ایران صحه میگذارند. «گری سیک» مشاور سابق کارتر، فورد و ریگان و همچنین استاد دانشگاه کلمبیا که متخصص مطالعات ایرانی نیز هست، در خصوص تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران بیان میدارد: «اکنون ایران نمونه بارزی از مواردی است که میتواند بنا بر آن ادعا کند، آمریکا به هیچ وجه قابل اعتماد نیست. اکنون نیز کنگره آمریکا با تصویب طرح مجلس، تلاش میکند این باور ایرانیان را تأیید کند.» 
 
همچنین آمریکا بنا بر قانون اجرایی 13645 تحریمها که در اوایل تیرماه و قبل از تحریم اخیر اجرایی شد، به دنبال اعمال فشارهایی علیه ملت ایران است. این مجموعه تحریمها بیش از گذشته نیت واقعی آمریکاییها را در پیگیری دیپلماسی اجبار مشخص میکند؛ زیرا با تغییر دولت در ایران و قبل از آغاز به کار دولت جدید، دولتمردان کاخ سفید همچنان روشهای قبل را در پیش گرفتهاند و مسیر دوگانه تهدید- تحریم را مد نظر دارند.
 
روابط ایران و آمریکا به مرحله حساس و سرنوشتساز خود نزدیک شده است. ایالات متحده در سیاست خود در قبال ایران به دنبال استفاده از دیپلماسی اجبار است. در این روش که در چارچوب قدرت هوشمند، مرحله قبل از استفاده از قدرت سخت است، ایالات متحده با استفاده از تهدید و تحریم به دنبال آن است که در شرایط نابرابر جمهوری اسلامی ایران را به پای میز مذاکره بکشاند و نتایج منتج از مذاکرات همان باشد که مد نظر غرب است. اما مسئولان جمهوری اسلامی به دنبال آن هستند که اگر مذاکراتی هم صورت میگیرد، در شرایط برابر باشد و نتایج آن تأمین کننده منافع ایران باشد، و صِرف مذاکره هدف نباشد، بلکه رسیدن به نتایج در قالب بازی برد- برد هدف باشد.
 
اما از سوی دیگر هزینههای سرسامآور اقدام سخت احتمالی علیه ایران و همچنین برخی دلایل دیگر باعث گردیده ایالات متحده سعی کند با استفاده از دیپلماسی اجبار به اهداف مورد نظر خویش در قبال ایران دست یابد، اما مسئولان کشورمان بارها اعلام کردهاند با مذاکراتی که نتایج آن از پیش مشخص باشد و یا دچار دور باطل شود، موافق نیستند و تنها مذاکره در شرایط برابر را میپذیرند. در نهایت اینکه به نظر میرسد در این بازه زمانی و تا وقتی که رویکرد آمریکا در قبال ایران استفاده از دیپلماسی اجبار باشد، منتج شدن مذاکرات به نتایج واقعی دور از ذهن خواهد بود.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار